امروز پست عجیبی در اینستاگرام دیدم. یکی از بچه های کارگاه محتوا درباره‌ی کاریکلماتور نوشته بود: " خطر ابتلا به کاریکلماتور بسیار شدت گرفته. چند وقتیه هرچی نویسنده تازه کار مثل خودم می شناسم، همه رو آوردن به کاریکلماتور. این کلمه ی شبه هیولای ژاپنی شده غول چراغ جادوی کسایی مثل من که نمی تونن یه متن مقاله طوری درست حسابی بنویسن و با این موجود عجیب غریب خیلی هلو یه پست برا انتشار می سازن. "
من نویسنده این پست را نمی شناسم. و در پیجش هم کاریکلماتوری ندیدم که ببینم چطور می نویسد. اما چه کسی گفته هر فردی که کاریکلماتور می نویسد از عهده نوشتن مقاله برنمی آید؟ و اصلن مگر همه باید مقاله بنویسند؟
به نظر من ما به همه قالب های نوشتن احتیاج داریم. همان طور که مقاله مفید است، شعر، داستان و کاریکلماتور هم به کار می آید‌. آیا شما فقط مقاله می خوانید؟ آیا از خواندن شعر یا داستان لذت نمی برید؟  آیا می شود گفت که شاعر چون نمی تواند مقاله بنویسد به شعر گفتن روی آورده و شعر قالب مفیدی نیست؟

و نکته ی دیگر اینکه نوشتن کاریکلماتور کار راحتی نیست. خلاقیت و تمرکز زیادی لازم است تا بتوان کاریکلماتورهای خوبی نوشت. پس چرا باید تلاش دیگران را بی ارزش جلوه دهیم؟
من از نوشتن کاریکلماتور لذت می برم و این کار باعث می‌شود احساس خیلی خوبی داشته باشم. حتا اگر یک خواننده هم نداشته باشد باز هم به نوشتن کاریکلماتور ادامه خواهم داد. چون لذت و شادی خودم در درجه اول اهمیت قرار دارد.
اگر می خواستم نظر دیگران را در اولویت قرار دهم و زندگی ام را بر پایه حرف های بقیه بنا کنم، پزشکی را رها نمی کردم و به نوشتن روی نمی آوردم.
به نظر من وقتی از نوشتن کاریکلماتور لذت می برم، این لذت به دیگران هم منتقل خواهد شد و آن ها هم کار مرا دوست خواهند داشت. گواه آن هم بازخوردهای خوبی است که در این مدت کوتاه درباره کاریکلماتورهایم گرفته ام.
به نظرم بد نیست قبل از نوشتن کپشن های اینستاگرام بیشتر فکر کنیم. اگر کاری را دوست نداریم انجامش ندهیم ولی دیگران را دلسرد نکنیم.