چند روز قبل در یکی از استوری‌های دوستان دیدم که یک نظرسنجی گذاشته بود که رمان بلند بهتر است یا رمان کوتاه؟ بعد هم استدلال کرده بود که در عصر دیجیتال، کسی حوصله‌ی خواندن رمان‌های طولانی را ندارد و عمر این رمان‌ها به پایان رسیده است. من اما اصلن با این نظر موافق نیستم. اولن به نظر من کسی که کتاب و رمان می‌خواند با دیگران متفاوت است و نمی‌توان او را جز عموم افرادی قرار داد که حوصله‌ی کتاب خواندن ندارند و بیشتر وقت خود را صرف پرسه زدن در شبکه‌های اجتماعی و خواندن مطالب کوتاه می‌کنند.
ثانین این جذاب بودن یک کتاب است که آدم را به خواندن ترغیب می‌کند. بارها برای من پیش آمده که رمان خیلی بلندی را بخوانم و از تک‌تک جملاتش لذت ببرم و با هیجان تا آخرین صفحه پیش بروم و حتا با پایان یافتن کتاب غمگین شدم چراکه دلم می‌خواست داستان ادامه پیدا می‌کرد تا لذت بیشتری از آن فضا ببرم. برعکسش هم اتفاق افتاده. رمان یا حتا داستان کوتاهی را شروع کرده‌ام و به‌قدری برایم غیرجذاب و خسته‌کننده بوده که در همان سطور ابتدایی از خواندنش منصرف شدم.
به‌نظر من این موجز بودن و جذابیت یک اثر است که ما را ترغیب به خواندن می‌کند، نه کوتاه بودن آن. موجز بودن هم به معنای خلاصه بودن نیست‌. همان‌طور که بارها از استادکلانتری شنیده‌ام موجز بودن یعنی نتوانیم حتا یک کلمه را از یک جمله حذف کنیم، چون ساختار آن به‌هم می‌ریزد و بی‌معنی می‌شود. یعنی یک کتاب ممکن است هزار صفحه باشد اما حتا یک کلمه‌ی اضافه هم نداشته باشد اما یک داستان ممکن است ده صفحه باشد اما هشت صفحه‌اش اضافی و به عبارت دیگر، روده‌درازی باشد. مسئله‌ای که در آثار غیر داستانی و کتاب‌های آموزشی هم دیده می‌شود و نویسنده به زور حرف‌های اضافی، تعداد صفحات کتاب را افزایش می‌دهد. پس به صِرف کوتاه بودن یک اثر نمی‌توان آن را جذاب و خواندنی دانست.
مخصوصن رمان که سرشار از توصیف و تجربه و تخیل است و ما رمان می‌خوانیم که این فضا را تجربه کنیم و در آن غرق شویم و چه خوب است که دوستان اهل خواندن و نوشتن شروع به ترویج فرهنگ خواندن رمان‌های بلند کنند تا افراد بیشتری ترغیب شوند این فضا را تجربه کنند نه اینکه به مسئله‌ی بی‌حوصلگی در عصر حاضر دامن بزنند و اعلام کنند عمر رمان‌های بلند به پایان رسیده است‌.