رؤیای نوشتن | فصل ششم
آتنا تصمیم گرفت در نوشتن بیشتر دقت کند تا دیگر چنین اشتباهاتی نکند. هر جملهای که مینوشت، دوباره برمیگشت و بررسیاش میکرد. با خودش میگفت: «آیا تمام کلماتو درست نوشتم؟ آیا املای این کلمه به همین شکله؟ آیا میتونم این جمله رو یه جوری بنویسم که زیباتر به نظر بیاد؟» همین وسواس باعث شد نوشتن روزبهروز برایش سختتر شود. دو ساعت زمان میگذاشت، اما سه خط هم نمینوشت؛ درنتیجه بهندرت هم چیزی منتشر میکرد.