آتنا پس از یک ماه تلاش بیوقفه، امروز با استاد دیدار میکرد. وقتی وارد دفتر شد، استاد داشت کتاب میخواند. کنجکاو شد بداند چه کتابی است. استاد فهمید. لبخند زد و گفت: «این یه کتاب در مورد اینستاگرامه. میدم بهت تا بخونی. خیلی میتونه بهت کمک کنه تا دید وسیعتری نسبت به اینستاگرام و نحوهی کار در اون پیدا کنی. این یه ماه چطور بود؟ خوب پیش رفتی؟»
آتنا جواب داد: «بله. خوب بود. صفحه و کانالمو راه انداختم و سعی کردم براشون محتوا تولید کنم.»
«خیلی خوبه. من تلاش و مداومت تو رو تحسین میکنم. فقط چند تا نکته هست که میخوام بهت بگم تا نتیجهی بهتری بگیری. وقتی میخوای «هشتگ» بزنی، از هشتگهای مرتبط استفاده کن تا شانس دیدهشدنت بیشتر بشه. اگه هشتگت دوکلمهایه، حتماً باید بین دو کلمه از «آندرلاین» استفاده کنی، وگرنه تبدیل به هشتگ نمیشه. روی گرافیک پیجت باید بیشتر کار کنی. اینستاگرام در درجهی اول یه رسانهی تصویریه، پس مهمه که از عکسای خوب و باکیفیت استفاده کنی. اگه بتونی فتوشاپ یاد بگیری که خیلی خوبه، ولی برای شروع میتونی از اپلیکیشنهایی مثل «اینشات» و «پیکس آرت» استفاده کنی. کار با این اپلیکیشنها خیلی راحته. کافیه تو گوگل سرچ کنی تا کار کردن باهاشونو یاد بگیری.»
«ممنونم استاد. خیلی وقتها متنهایی که مینویسم تو کپشن جا نمیشن. چیکار کنم؟»
«ببین آتنا جان. تو شبکههای اجتماعی نباید متن طولانی بنویسی. مخصوصاً در شروع کارت. مردم حوصله نمیکنن بخونن. بعد از یه مدت که فعالیت کردی و مخاطبها شناختنت؛ میتونی متنای بلندترم بنویسی. با این همه بازم توصیهی من اینه حداکثر همون 2200 کاراکتر که اینستا بهت اجازه میده رو بنویسی. معمولاً وقتی ادامهی متنو تو کامنتها مینویسی، کسی نمیخونه.»
«استاد. نظرتون راجع به فالور خریدن چیه. روند رشد پیجم خیلی کنده.»
«حتماً پیجهایی رو دیدی که فالورهای زیادی دارن اما سوتوکورن. میدونی چه اتفاقی برای این پیجها افتاده؟ یا فالور فیک خریدن یا تبلیغ دادن و افراد غیر مرتبط به پیجشون اومدن. خودتو بذار جای مخاطب. وارد یه پیج با ده هزار فالور میشی، هر پست بیست تا لایک خورده و زیر پست هم یه کامنت نامربوط میبینی. راجع به این پیج چه فکری میکنی؟ این پیج میتونه اعتمادتو جلب کنه؟ برای اینستاگرام، مهمترین چیز فعالیت مداوم و میزان تعامله. باید منظم پست و استوری بذاری و سعی کنی پستهات جوری باشه که مخاطب برات کامنت بذاره و پستتو با بقیه بهاشتراک بذاره. اینجوری شانس رفتنت به اکسپلور و تاپهشتگشدنت بالا میره. اما فالور فیک یا روح پیجتو نابود میکنه، چون تعاملی که باید در پیجت وجود نداره و اینستاگرام به همینخاطر پیجتو به افراد کمتری نشون میده.»
«نمیدونستم. واقعاً ممنونم. یه مشکل دیگه هم دارم. با اونهایی که میآن نظر منفی میدن چیکار کنم؟ اعصابمو بهم میریزن.»
«ببین آتنای عزیز، بازخورد منفی چیزیه که باید بهش عادت کنی. مسلمه که نوشتههای ما برای همهی افراد نمیتونه جالب و جذاب باشه، پس نباید ناراحت بشی. اما در برابر بازخوردهای منفی باید چند نکته رو درنظر بگیری. اگر من به تو بازخورد منفی بدم و ازت انتقاد کنم، تو میدونی من دوستتم و هدفم رشد توئه. باید به حرفم توجه کنی. ولی بعضی از آدما هستن که میخوان شخصیتتو تخریب کنن. این آدما عقدههای شخصیتی دارن و شبکههای اجتماعی جاییه که راحت میتونن هر حرفی رو بزنن و خودشونو تخلیه کنن. حواست به این جور آدمها باشه. معمولاً پروفایلشون عکس خودشون نیست. یا عکس نداره یا یه عکس عجیبوغریب میذارن. اسمشونم همینطور. هیچوقت با اسم اصلیشون نمیآن نظر بنویسن. اسمشون ترکیبی از عدد و نشونهس. به این پروفایلا میگن فیک. کارشونم نوشتن بدوبیراه و مسخرهکردنه. بدون که آرامش ذهنیت مهمتر از هر چیزیه. پس با این آدمها بحث نکن. فقط بلاکشون کن.»
«چه نکتههای خوبی رو گفتید. حتماً در نظر میگیرم.»
«اگه سؤال دیگهای نداری، بریم سراغ نامهی پنجم.»
آتنا کمی این پا و آن پا کرد: «راستش استاد، یه سؤالی دارم، ولی میترسم اگه بپرسم شما فکر کنید خنگم.»
استاد خندید: «آتنای عزیز، من هیچوقت همچین فکری نمیکنم. تو از بااستعدادترین و باپشتکارترین آدمایی هستی که میشناسم. پس خجالت نکش و سؤالتو بپرس.»
«استاد من بعضی تمرینای کارگاهو نمیتونم خوب انجام بدم. چیزی به ذهنم نمیرسه. انگار ذهنم قفل میکنه. احساس بدی بهم دست میده وقتی میبینم بقیه بهراحتی تمرینا رو انجام میدن، ولی من نمیتونم.»
استاد لبخندی زد: «چه خوب که از این دغدغهت گفتی. ببین آتنا جان، اولاً که خودتو با کسی مقایسه نکن. بعضیا تجربهشون از تو بیشتره، پس طبیعیه که راحتتر بنویسن. ولی یه پیشنهاد برات دارم. حتا اگه موقع تمرین چیزی به ذهنتم نرسید مهم نیست، فقط بنویس. بنویس چیزی به ذهنم نمیرسه یا از هر چیزی که دوست داری بنویس. فقط جریان نوشتنو قطع نکن. و یه نکتهی مهم دیگه: به خودت تلقین نکن که نمیتونی. با ذهن باز با تمرینا روبهرو شو. بگو میتونم انجامش بدم و برو جلو. مطمئن باش که موفق میشی.»
«خب، حالا وقتشه بریم سراغ نامهی پنجم. بهنظرم این نامه میتونه خیلی برات جالب باشه، پس خوب مطالعهش کن.» آتنا نامه و کتاب را از استاد گرفت و از دفتر خارج شد. خیالش تا حد زیادی راحت شده بود. با خودش فکر کرد نویسنده شدن چه سفر جالب و هیجانانگیزی است. هر روز چیز تازهای یاد میگیرد و این سفر همیشه برایش ماجراهای هیجانانگیزی در آستین دارد. به خانه رسید. روی مبل راحتیاش نشست و شروع به خواندن نامه کرد:
«دوست نویسندهام سلام. تا اینجا خیلی خوب پیش رفتی. امیدوارم از این به بعد هم پرقدرت ادامه بدهی. حتماً به یاد داری که در نامهی اول از گاهشمار روزانه صحبت کردم. مدتی است به نوشتن آن مشغولی. حالا وقت آن است به نوشتههایت شکل تازهای بدهی، پس خوب دقت کن.
درس پنجم: یادداشتنویسی
یادداشت روزانه چیست؟
یادداشت روزانه ثبت وقایع و رخدادهای روزانه، مشاهدات، تجربیات، عواطف و دغدغهها است. حالا که برای مدتی گاهشمار را نوشتهای، راحتتر میتوانی یادداشت روزانه بنویسی. با نوشتن یادداشت روزانه خودت و اطرافیانت را بهتر میشناسی. یاد میگیری چطور احساساتت را مدیریت کنی. چگونه بهتر برنامهریزی کنی و اولویتهایت را مشخص کنی. در دل یادداشتهای روزانه میزان پیشرفت خود را میسنجی و متوجه میشوی مهارت نویسندگیات چگونه پیش میرود. دایرهی واژگانت گستردهتر میشود و کیفیت جملاتت هم بهتر میشود.
باد هریس میگوید: «نوشتن یادداشتهای روزانه کمکمان میکند تا مطمئن شویم خلاقیت، ارزشها و آرمانهایی که از درونمان برمیخیزند موهبتهایی هستند که میتوانیم آنها را بپرورانیم و بسط دهیم. وقتی دریافتیم چطور به خودمان گوش بسپاریم، میتوانیم با قدرت عمل کنیم، با شادی و سرور به دنیا خوشامد بگوییم و موهبتهایمان را با دیگران تقسیم کنیم.»
چه چیزهایی را میتوان در یادداشتهای روزانه نوشت؟
● اتفاقاتی که در دنیای بیرون و در دنیای درونت میافتد
● احساسات عاطفی و هیجانات عمیق
● افکار، خیالبافیها و رؤیاها
● خلاصهی کتابهایی که میخوانی و فیلمهایی که میبینی
● آموختههایت: نوشتن یک راه خوب برای تثبیت یادگیری است
● نظرت دربارهی وقایع سیاسی و اجتماعی
● نوشتن اشعار و نقل قولهای جالب و برداشت تو از آنها
● اولویتها و اهداف
● ایدههایی که به ذهنت میرسد
در یادداشتهای روزانه حتماً از ایدههایت بنویس. قدم اول برای عملی کردن هر ایدهای مکتوب کردن و روی کاغذ آوردن آن است. الیزابت گیلبرت در کتاب «جادوی بزرگ» میگوید اگر به ایدهها توجه نکنید، قهر میکنند و به ذهن دیگری میروند. پس برای اینکه جلوی فرار ایدهها را بگیری حتماً در یادداشتهای روزانهات آنها را بنویس.
ما یادداشتهای روزانه را برای خودمان مینویسیم. برای اینکه احساسات ناخوشایند را از ذهنمان تخلیه کنیم، خودمان را بهتر بشناسیم، ایدههای جدید پیدا کنیم و به راهحلهای مناسبتری برسیم. اما بسیاری از آثار بزرگ ادبی، همین یادداشتهای روزانهی نویسندگان هستند و اتفاقاً بسیار جذاب و خواندنی هستند. چون در این نوع آثار، نویسنده بیپروا و بدون سانسور از درونیات خودش و روزگاری که در آن زندگی میکند، پرده بر میدارد، لحن صمیمیتر و روانتری دارد، در نتیجه با مخاطب ارتباط نزدیکتری برقرار میکند.
یادداشتهای روزانهی بعضی از نویسندگان، اطلاعات ارزشمندی برای شناخت آنها به ما میدهد. باد هریس در کتاب خودخواهی مقدس میگوید: «با نگریستن به نمونهی برخی از نویسندگان بزرگ یادداشت روزانه، مثل داگ هامرشولد، تامس مدتون، آن مارو لیندبرگ، می سارتون، ویرجینیا وولف و جولیان نورویچ، ما نیز میتوانیم با نگارش یادداشتهای روزانه توجه دقیقی به زندگیمان بکنیم. زنان و مردان بینهایت خلاق و معنوی و روشنفکر جهان -قدیسان، فیلسوفان، مورخان، هنرمندان، و جنگجویان- معنا را از راه این روند یافتهاند. مردم قرنهاست دربارهی زندگیشان یادداشتهای روزانه نوشتهاند. بعضی از اینها خاطرات سادهی آنان از وقایع روزمره هستند، ولی برخی دیگر سرمشق و نمونهای از سفر زندگی از طریق کشف سرشت حقیقی آن، دیدگاهی متحولشده نسبت به دنیا، خرد فزونییافته، و روش اتصال مهرآمیز با کل حیات شدهاند.»
از نمونههای خوب ایرانی یادداشتنویسی روزانه میتوان به کتاب «روزها در راه» اثر شاهرخ مسکوب اشاره کرد. مسکوب در مقدمهی این کتاب خطاب به خواننده مینویسد: «این یادداشتها در خلوت به روی کاغذ میآمد و در آن حال جز من کسی با من نبود، تا آنجا که میتوانستم نادانیها و ناتوانیهایم را پنهان نکردم، کوشیدم تا به خودم کمتر دروغ بگویم و از حقیقت نهراسم.»
این کتاب شامل یادداشتهای روزانهی شاهرخ مسکوب از سال ۱۳۴۲ تا اواخر عمرش است. در این کتاب او از احساسات، ترسها، نگرانیها، روابط، دختر و همسرش، مشکلات مهاجرت، کارها، دلمشغولیها، مطالعات، انتقادها و... سخن میگوید. علاوهبر اینکه این کتاب الگوی خوبی برای یادداشتنویسی روزانه است، نثر زیبا و درخشانی هم دارد که برای نویسندگان جوان بسیار آموزنده است. مسکوب میگوید: «اگر آدم چشمهای بینا داشته باشد بسیاری چیزها میبیند که شایستهی نوشتن است اما برای دیدن باید به فکر آن بود و نوشتن یادداشت خود تمرینی است برای دیدن، یاد میدهد که آدم چشمهایش را باز کند.»
از نمونههای خارجی این نوع کتابها میتوان به کتاب «دفتر یادداشت روزانهی یک نویسنده» اثر فئودور داستایوفسکی اشاره کرد. این کتاب حاوی یادداشتهایی از داستایوفسکی با موضوعات مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و شخصی است. مؤلف در نوشتههایش مسائل سیاسی عصر خود، داستان تبعیدش به سیبری، اتفاقات روزمره و آثاری را که مشغول نگارش آنها بود و نیز نظرش به مذهب و جامعه را مکتوب کرده است.
نمونهی دیگر کتاب «یادداشتهای روزانهی چخوف» است. این کتاب مجموعهای است از خاطرات روزانهی چخوف، دفتر یادداشتهایش و مضمونهایی که او بعدها در داستانها و نمایشنامههایش از آن استفاده کرده است.
شاید برایت این سؤال پیش بیاید که یادداشتنویسی روزانه همان خاطرهنویسی است یا نه. میتوان یادداشتنویسی روزانه را نوعی از خاطرهنگاری دانست که در آن نویسنده، حالات، افکار و اعمال خود را بهصورت روزنوشت و تقویمی مکتوب میکند. داشتن تاریخ اتفاقات و رعایت توالی زمانی آنها از ویژگیهای اساسی یادداشتنویسی روزانه هستند، درحالیکه خاطرهنگاری نوشتنه وقایع، شنیدهها، دیدهها و تجربههایی است که در گذشته اتفاق افتادهاند و با اعتماد به حافظه نوشته میشوند.
خاطرهنویس زمانی اقدام به نوشتن میکند که حادثه تمام شده و مدت زمان قابل توجهی از آن گذشته است. اما یادداشتهای روزانه در حین وقوع رخدادها، لحظهبهلحظه و ساعتبهساعت نوشته میشوند. بنابراین در بیشتر مواقع زمان بهکار رفته در یادداشتهای روزانه زمان حال است نه گذشته. یادداشتهای روزانه بیشتر قابل اعتماد هستند چون ذهن ما در گذر زمان، خاطرات را تحریف میکند و ممکن است آنچه ما از یک واقعهی مشخص به یاد میآوریم با اصل رویداد تفاوتهای زیادی داشته باشد.
بسیاری از افراد با گذشت سالیان، چنان دچار تغییر در نگرش و دیدگاه میشوند که حتا منکر گذشتهی خود میشوند. فردریک نیچه میگوید: «خاطره میگوید چنین کردم، غرور میگوید ممکن نیست چنین کرده باشم، بالاخره خاطره چارهای جز تسلیم ندارد.» دیدگاه ما در طول زمان به نحوی دچار تحول میشود که ما متوجهی این تغییر نمیشویم و ممکن است بهصورت ناخودآگاه خاطرات را طوری روایت کنیم که با نگرش کنونیمان هماهنگ باشد. اما این مسئله در یادداشتهای روزانه متصور نیست چون ما در این نوع نگارش، احوال و احساساتمان را در لحظه ثبت میکنیم و بنابراین ذهنمان فرصت ندارد تغییری در آن ایجاد کند.
ایدههایی برای خلاقانهتر نوشتن یادداشتهای روزانه
راههای زیادی هست برای اینکه یادداشتهای روزانهی متنوع و خلاقانهای بنویسی. مثلاً میتوانی یادداشتهای روزانه را از زبان یک شی، حیوان، یک آدم مشهور، شخصیت یک کتاب، شخصی که دوستش داری یا یک شخصیت تاریخی بنویسی. برای نوشتن چنین یادداشتهایی باید به نیروی تخیل خود اجازه دهی آزادانه حرکت کند. خود را به جای شخص یا شخصیت قرار دهی و با نگاه و احساس او بنویسی.
با خیالپردازی ذهنت آزاد میشود، از کلیشهها دور میشوی و قلمت ورزیده میشود. یکی از بهترین نمونههای این نوع یادداشتنویسی، «خاطرات آدموحوا» اثر مارک تواین است. این کتاب خاطرات آدموحوا را از زبان خودشان حکایت میکند. طنز جذاب مارک تواین این اثر را بسیار خواندنی کرده است. شاید نتوانی نسخهی چاپی این کتاب را پیدا کنی اما نسخهی الکترونیک آن در دسترس است. پیشنهاد میکنم حتماً آن را بخوانی.
بسیار خوب دوست عزیزم. اکنون که با یادداشتنویسی روزانه آشنا شدی، میتوانیم از قالب «یادداشت» هم صحبت کنیم. یادداشت نوعی قالب برای نگارش غیر داستانی است. ستونهای روزنامهها را بهخاطر داری؟ شاید بتوان گفت «یادداشتنویسی» شکل جدید «ستوننویسی» است. یادداشت متنی است شامل یک ایدهی مرکزی که نویسنده با استفاده از برداشتهای شخصی خود، این ایده را گسترش میدهد. در یادداشت برخلاف مقالههای علمی نویسنده میتواند عقیده، باور و تخیل خود را بیان کند. یادداشت جایی است برای شکوفایی خلاقیت. در یادداشت دست نویسنده بازتر است و میتواند موضوعات مختلف را از دریچهی نگاه خود بررسی کند.
چه موضوعاتی را میتوان برای یادداشتنویسی انتخاب کرد؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت از هر موضوعی میتوان در یادداشت استفاده کرد. چیزی که یادداشت را جذاب میکند، نوع نگاه تو و نحوهی پرداختن به موضوع است. در ادامه به تعدادی از موضوعات جالب اشاره میکنم:
اتفاقات روزانه. برای یافتن ایده کافی است در تجربیات روزانهی خود دقیق شوی. شاید هنگام پارککردن اتوموبیلت اتفاق جالبی افتاده باشد یا در مترو شاهد گفتوگویی بودهای و یا هنگام پختن غذا به نکتهی جالبی رسیده باشی. همهی اینها میتوانند سوژههای جذابی برای نوشتن یادداشت باشند.
نوشتن از آموختهها. تو بهعنوان یک نویسنده مدام در حال یادگیری هستی. کتابهای زیادی میخوانی و در دورههای آموزشی مختلفی شرکت میکنی. نوشتن از این آموختهها میتواند بهترین مادهی خام برای یادداشتهایت باشد. حتماً شنیدهای که بهترین راه یادگیری، یاددادن است. با نوشتن از آموختهها هم به خودت کمک میکنی و هم یادداشتی مینویسی و آموختههایت را به دیگران انتقال میدهی. این نوع یادداشتها معمولاً توجه مخاطبان بیشتری را به خود جلب میکند و بیشتر خوانده میشود.
نوشتن دربارهی نقلقولهای جالب. نوشتن از نقلقولها هم برای نویسنده جالب است و هم برای خواننده. سعی کن هر روز یک نقلقول از افراد شناختهشده را برداری و دربارهاش یادداشتی بنویسی. لازم نیست حتماً با این نقلقول موافق باشی. بکوش نظر خودت را درمورد سخن مزبور بنویسی و دلایلت در قبول یا رد نقلقول را شرح دهی. این کار کمک میکند بهتر بیندیشی و افکارت شفافتر شود.
نوشتن دربارهی کتابهایی که میخوانی. میتوانی در یادداشتهایت کتابهای خوب را معرفی کنی و نظرت را دربارهی این کتابها با بقیه بهاشتراک بگذاری. این کار باعث میشود دقیقتر بخوانی، مطالب کتاب در ذهنت ماندگار شود و موضوعات را بهتر بهخاطر بیاوری. برای مخاطبان هم این نوع یادداشتها جذابند، چون انتخاب کتاب را برایشان آسانتر میکند.
نوشتن دربارهی یک کلمه یا مفهوم. گاهی در یادداشتهایت میتوانی برداشت و نظرت دربارهی یک کلمه یا مفهوم را شرح دهی. مثلاً راجع به «آزادی» چطور فکر میکنی؟ آزادی از نظر تو به چه معنا است؟ حدومرز آزادی کجاست؟ چگونه میتوان آزادی بیشتری تجربه کرد؟ آزادی از نظر تو چه رنگی است؟ و همینطور میتوانی دربارهی یک کلمهی خاص مفهومپردازی کنی و اندیشههایت را در قالب یک یادداشت بنویسی. این کار مفاهیم را در ذهنت ساماندهی میکند و مخاطبان را با باورها و درونیات تو آشناتر میکند.
نوشتن در مورد وقایع اجتماعی. کدامیک از وقایع روز برایت جالب است یا ذهنت را درگیر کرده است؟ مثلاً ممکن است کندی اینترنت برایت آزاردهنده باشد. میتوانی یادداشتی بنویسی و در آن تجربهات از این اتفاق را شرح دهی. سپس به بررسی اثرات منفی کندی اینترنت در زندگی مردم بپردازی. با نوشتن این نوع یادداشتها احساسات منفیات تخلیه میشوند و شاید با نوشتن، بتوانی راهحلی هم برای یک مشکل اجتماعی بیابی. مخاطبان هم با این نوع نوشتهها همذاتپنداری میکنند و یادداشت تو بیشتر خوانده میشود.
نوشتن از تجربیات شخصی. فرض کنیم تو با مشکل «دیرخوابیدن» یا «اضافهوزن» درگیر هستی. تلاشهایت برای غلبه بر این مشکلات میتواند موضوع جذابی برای نوشتن یادداشت روزانه باشد. چه راههایی را امتحان کردهای و نتیجه نگرفتهای؟ چه روشهایی برایت کارساز و مؤثر بودهاند؟ نتیجهی شکستها و موفقیتهایت در مواجهه با یک موضوع خاص میتواند دستمایه یک یادداشت خوب باشد. معمولاً افراد زیادی وجود دارند که مشکل را دارند و خواندن تجربیات تو در این زمینهی خاص میتواند به آنها کمک کند.
نوشتن از تجربیات کاری. اگر شغلی داری یا قبلاً شغلی داشتهای، میتوانی از آن در یادداشتهای خود استفاده کنی. مثلاً اگر روانشناس هستی، میتوانی خاطراتت از مراجعهکنندگان را در قالب یادداشتهای کوتاه بهاشتراک بگذاری و از این طریق نکاتی را به خوانندگان بیاموزی. مجموعهی این یادداشتها میتواند در آینده به کتابی پرفروش تبدیل شود.
نوشتن در مورد فیلمها و سریالهایی که میبینی. تماشای فیلمها و سریالها بخش بزرگی از زندگی اغلب آدمها است. اگر بتوانی فیلمها و سریالهای خوب را در یادداشتهایت معرفی کنی، مخاطبان زیادی جذب خواهی کرد. اگر در زمینهی خاصی فعالیت میکنی میتوانی فیلمها و سریالهایی با مضمون فعالیتت را انتخاب و معرفی کنی.(مثلاً فیلمهایی در زمینهی نویسندگی، پزشکی یا کسبوکار)
رعایت نکات زیر کمک میکند یادداشتهای آراستهتر و خواندنیتری بنویسی:
۱. یادداشتنویسی نه خاطرهنویسی
یادداشتنویسی یک نوع نوشتن غیرداستانی است. خوانندهی یادداشت فقط به دنبال سرگرمشدن نیست، انتظار دارد از یادداشت نکتهای دریافت کند. استفاده از «خاطره» در یادداشت، نهتنها بد نیست که میتواند جان تازهای به متن ببخشد اما باید توجه داشته باشی صِرف نوشتن یک خاطره آن را تبدیل به یادداشت نمیکند.
به یاد بیاور افرادی را که مدام عکس سفرها و غذاهایشان را در صفحات کاری خود بهاشتراک میگذارند. دیدن این عکسها برایت جذابیتی دارد؟ یا با خودت میگویی: «خب، به من چه؟» وقتی فقط خاطرهای تعریف میکنی همین احساس به خواننده دست میدهد.
اینکه صبح پیادهروی کردهای یا به ملاقات دوستی رفتهای یا تعطیلات آخر هفته را در شمال کشور گذراندهای و به بدن «جوج» زدهای، جذابیتی برای خواننده ندارد.
اما اگر همین خاطره، تغییری در زندگی تو ایجاد کرده باشد، یادداشتت را بهشدت جالب و خواندنی میکند. مهم است بتوانی از دل خاطره نکته، درس یا نگرشی نو بیرون بکشی تا مخاطب احساس رضایت کند و در آینده هم پیگیر یادداشتهای تو باشد.
۲. کوتاهنویسی نه درازنویسی
به کلمهی «یادداشت» دقت کن، در خود کلمه مستتر است این نوع نوشتار، نوشتهای کوتاه است. ما اغلب یادداشتهای خود را در تلگرام و اینستاگرام بهاشتراک میگذاریم. اگر توجه کرده باشی در هر دو مورد، محدودیت کاراکتر وجود دارد یعنی بیش از حد معین نمیتوانی نوشته را طولانی کنی. این بدین معنا است مخاطب یادداشتها افرادی هستند که حوصلهی خواندن متنهای طولانی را ندارند. پس این نکات را بهخاطر بسپار:
الف. رودهدرازی نکن و بیش از حد به متن خود شاخ و برگ نده. آیزاک آسیموف (نویسندهی مشهور آمریکایی) میگوید: «اگر آن عبارت بر خواننده تأثیر نمی گذارد، آنجا چهمی کند؟ مجبورش کنید کاری انجام دهد یا او را بدون رحم یا حسرت دور بیندازید.» یک یادداشت خوب باید طوری نوشته شود که هیچ کلمهی اضافیای در آن وجود نداشته باشد. یادداشتت را چندین بار بخوان و تا جایی که میشود کلمات و توصیفات اضافی را حذف کن.
ب. تکرار نکن. بعضی از افراد عادت دارند مدام جملات خود را تکرار کنند. در یادداشت جایی برای تکرار نیست. متن را بخوان و اگر مطلبی را تکرار کردهای، حذفش کن.
ج. بهنظر میرسد همان محدودیت کاراکتر در تلگرام برای نهایت اندازهی یک یادداشت مناسب باشد. اگر حجم یادداشت بیش از این مقدار است، آن را در قالب سلسله یادداشت و در چند قسمت منتشر کن.
د. اگر متنت بیش از حد طولانی است، مناسب انتشار در فضای تلگرام یا اینستاگرام نیست و بهتر است آن را در سایت خود منتشر کنی. مخاطبان تلگرام و اینستاگرام خواهان مطالب کوتاه هستند اما مخاطبان سایت از جنس دیگری هستند. آنها انتظلر متن طولانی را دارند.
۳. تجربهنگاری نه کلیگویی
فرض کن میخواهی دربارهی «پیادهروی» یادداشت کوتاهی بنویسی. بیشتر افراد اینگونه مینویسند: «همهی ما میدانیم که پیادهروی برای سلامتی مفید است. پس از امروز شروع کنید به پیادهروی تا از اثرات خوب آن بهرهمند شوید....». این نوع نوشتهها که بیانگر یک حقیقت کلی هستند که همه آن را میدانند، جذابیتی برای خواننده ندارند.
برای اینکه نوشتهات خواندنی باشد، باید خودت را وارد متن کنی و از تجربهها و چالشهایت در مورد موضوع صحبت کنی. مثلاً بنویسی: «من تا دو هفته پیش، پیادهروی را جدی نمیگرفتم و به نظرم نوعی وقت تلفکردن میآمد. مدتی بود احساس میکردم ایدهی جدیدی برای نوشتن ندارم و به دام تکرار افتادهام. از استادم بارها شنیده بودم پیادهروی بر قدرت خلاقیت انسان میافزاید، پس با خودم گفتم امتحانش میکنم.
برنامهای برای خودم تنظیم کردم و هر روز حداقل نیمساعت پیادهروی میکردم. نکتهای که برایم جالب بود، حال خوبم بعد از پیادهروی بود. احساس سبکی میکردم. پیادهروی بیحوصلگی و ملال مرا میشست و شادی و نشاط را جایگزین آن میکرد. ذهنم باز میشد و انرژیام افزایش مییافت. ایدههای جدیدی به ذهنم میرسید که دلم میخواست هرچه سریعتر آنها را به روی کاغذ بیاورم...»
دقت کردی نوشتن از آنچه خودت تجربه کردهای، چقدر جذابتر از نوشتن حرفهای کلی است؟ در این نوع نوشتهها تو خواننده را با خود همراه میکنی. مخاطب با تو همذاتپنداری میکند و ترغیب میشود متن را تا آخر بخواند، لذت ببرد و از تجربیات تو استفاده کند.
امیدوارم تا نامهی بعدی بتوانی یادداشتهای زیادی بنویسی. یادت باشد هیچکس یکروزه نویسنده نمیشود، توقع نداشته باش نوشتههای اولت خوب از کار دربیاید. تو فقط بنویس و کمیت را حفظ کن. بهتدریج کیفیت از دل کمیت بیرون میآید.
خدانگهدار تا نامهی ششم»
بعد از خواندن نامه، آتنا احساس کرد چقدر دنیای نوشتن وسیع است. نوشتن فقط خلق داستان و شعر نیست. خوشحال بود که توانسته با این جهان گسترده آشنا شود. تصمیم گرفت یادداشتنویسی را منظم دنبال کند و هر روز در کانال تلگرامش یادداشتی منتشر کند. یادداشتنویسی باعث شد به محیط اطرافش بیشتر دقت کند؛ بهتر ببیند و بهتر بشنود تا ایدهای برای نوشتن پیدا کند.
یک روز آتنا متنی در اینستاگرامش منتشر کرد. یکی از مخاطبان برایش کامنت گذاشت: «تو هنوز نمیدونی سپاسگزار درسته نه سپاسگذار، بعد اسم خودتو گذاشتی نویسنده؟» آتنا خیلی ناراحت شد. حالا مگر چه اتفاقی افتاده که املای این کلمه را اشتباه نوشته. آیا این مسئله باعث میشود او نویسندهی بدی بهنظر برسد؟ مهم این است که محتوا خوب باشد، املای کلمه مگر مهم است؟
✍️ میترا جاجرمی
💌 سپاسگزارم از شما که نظرات و پیشنهادات خودتان دربارهی هر فصل را در قسمت دیدگاهها برایم مینویسید.
دیدگاههای بازدیدکنندگان
بهجت قاسمی
325 روز پیش«کلی رو نویسی کردم مطالب در مورد اینستا را اویزه گوش قرار دادم طولانی بود داشتم خسته میشدم و میخواستم بقیه را به زمان دیگهای موکول کنم که مقاومت کردم و ادامه دادم» جملات بالا یعنی آفرین دختر
اصلا نوشتهها به کنار، عکسنوشته چقدر قشنگ بود محو تماشاشدم.
میترا جاجرمی
324 روز پیشسپاس از محبتتون. خوشحالم که براتون مفید بوده.🌷🌷
الهه آقابابایی
182 روز پیشدرود و عرض ادب
یه روزه کل پنج فصل رو خوندم و بی نهایت وجد آور بود!!!
روز و روزگار به کام...
میترا جاجرمی
182 روز پیشخوشحالم که دوست داشتید الهه جان🌷🌷