آموزش نویسندگی

نوشتن حرف زدن نیست

نوشتن حرف زدن نیست

این روزها نظیر این جمله را زیاد می‌شنوم: «من همون‌جوری که حرف می‌زنم، می‌نویسم.» و به این کار افتخار هم می‌کنند. خب، خسته نباشی دلاور. یکی هم پیدا نمی‌شود از این دوستان بپرسد اگر نوشتن همان حرف زدن است، پس چرا همه‌ی آدم‌ها نویسنده نمی‌شوند؟ این میان تکلیف «هنر نویسندگی» چه می‌شود؟
چرا قبلاً زیباتر می‌نوشتم؟

چرا قبلاً زیباتر می‌نوشتم؟

گفت: احساس می‌کنم قبلاً که تازه نوشتن را شروع کرده بودم، بهتر و زیباتر می‌نوشتم.گفتم: منظورت از زیبایی چیست؟گفت: نوشته‌هایم پُراحساس بودند. دل‌نوشته‌های خوبی می‌نوشام.گفتم: اشتباهت همین‌جاست. آن نوشته‌ها نه‌تنها زیبا نبودند، بل‌که ارزشی هم نداشتند.گفت: منظورت را متوجه نمی‌شوم.
گفتاری‌نویسی یا شکسته‌نویسی، مسئله این است

گفتاری‌نویسی یا شکسته‌نویسی، مسئله این است

هفته‌ی پیش در نشست «هم‌اندیشی درباره‌ی گفتاری‌نویسی» شرکت کردم. سخنرانان این وبینار رایگان «بهروز صفرزاده» و «هومن عباسپور» بودند و «معین پایدار» تسهیل‌گر جلسه بود. در این برنامه، نکات جالبی ارائه شد که گزیده‌ای از آن را با شما در میان می‌گذارم.
رؤیای نوشتن | فصل هفتم

رؤیای نوشتن | فصل هفتم

استاد پیام داد: «امروز به جای دفتر بیا به این آدرسی که برات می‌فرستم. یه کتاب‌فروشیه که دوست دارم ببینیش.» آتنا خیلی خوش‌حال شد، چون عاشق کتاب‌فروشی‌ها بود. آتنا وارد کتاب‌فروشی شد. مغازه‌ی بزرگی نبود، اما پر از کتاب بود، آن هم کتاب‌های قدیمی. آتنا نگاهی به اطراف انداخت و استاد را دید که مشغول ورق زدن یک کتاب است.
نوشتن داستان چه فایده‌ای دارد؟

نوشتن داستان چه فایده‌ای دارد؟

می‌گفت: «داستان نوشتن چه فایده‌ای دارد؟ این داستان‌ها چه گرهی از مشکلات مردم باز می‌کند؟»از این موضوع بگذریم که فردی با چنین نگرشی اصلاً در دوره‌ی داستان‌نویسی چه می‌کند. هزاران راه برای کمک کردن به دیگران هست؛ مگر ما در زندگی فقط یک کار انجام می‌دهیم و آن هم داستان نوشتن است؟
رؤیای نوشتن | فصل ششم

رؤیای نوشتن | فصل ششم

آتنا تصمیم گرفت در نوشتن بیشتر دقت کند تا دیگر چنین اشتباهاتی نکند. هر جمله‌ای که می‌نوشت، دوباره برمی‌گشت و بررسی‌اش می‌کرد. با خودش می‌گفت: «آیا تمام کلمات‌و درست نوشتم؟ آیا املای این کلمه به همین شکله؟ آیا می‌تونم این جمله رو یه جوری بنویسم که زیباتر به نظر بیاد؟» همین وسواس باعث شد نوشتن روزبه‌روز برایش سخت‌تر شود. دو ساعت زمان می‌گذاشت، اما سه خط هم نمی‌نوشت؛ درنتیجه به‌ندرت هم چیزی منتشر می‌کرد.
کارگاهی که مسیر نویسندگی‌ام را تغییر داد|همه‌ی آنچه باید درباره‌ی کارگاه تمرین نوشتن بدانید

کارگاهی که مسیر نویسندگی‌ام را تغییر داد|همه‌ی آنچه باید درباره‌ی کارگاه تمرین نوشتن بدانید

دوشنبه هشتم شهریور سال 1400 بود که فراخوان کارگاه «بداهه‌نویسی» را در کانال تلگرام مدرسه‌ی نویسندگی دیدم. آن زمان تازه دو ماه بود که نوشتن را به‌صورت جدی آغاز کرده بودم. می‌توان گفت تنها چیزی که می‌نوشتم گاه‌شمار روزانه بود. مسیرم روشن نبود و نمی‌دانستم چطور باید نوشتن را ادامه بدهم تا پیشرفت کنم. برای ثبت‌نام در کارگاه دودل بودم. با خودم می‌گفتم: «نکنه بقیه خیلی بیشتر از من بدونن و آبروم بره.» ظرفیت کارگاه فقط پنج نفر بود. سه نفر ثبت‌نام کرده بودند و تنها دو جای خالی باقی مانده بود.
روزنوشت‌های من
عضویت خبرنامه
عضو خبرنامه ماهانه وب‌سایت شوید و تازه‌ترین نوشته‌ها را در پست الکترونیک خود دریافت کنید.
آدرس پست الکترونیک خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...

ارتباط با من

می توانید با من از طریق ایمیل یا دایرکت اینستاگرام در ارتباط باشید.

mitra.jajarmi@yahoo.com