ویلیام وولر پزشک متأهلی است که با زنی رابطه دارد. آن زن دارای همسر و فرزند است و به همین دلیل، از ویلیام میخواهد این رابطه را پایان دهند. مرد بسیار خشمگین میشود و به خانه برمیگردد تا تنها باشد، اما دختر نُهسالهاش را میبیند که بهجای اینکه در مدرسه باشد، در خانه است.
وقتی نوجوان هستی، جذب زیبایی ظاهری آدمها میشوی. قد بلند، صورت خوشگل، چشمهای درشت و بینی کوچک برایت جذابند. میپنداری هر کس صورت زیباتری دارد، آدم بهتری است. چند سالی که میگذرد و تجربههای تلخی که کسب میکنی، تغییرت میدهند. حالا میدانی پشت هر ظاهر زیبایی لزوماً قلب مهربانی پنهان نیست.
میگوید: چرا مینویسی؟ آیا «نوشتن» پناهگاه توست؟میگویم: نه. نوشتن پناهگاه من نیست، گریزگاه من است. من با پرسشهای بیپاسخ طرفم. پرسشهایی به بلندای تاریخ بشریت. میاندیشم به چرایی بودنم. اینجا چه میکنم؟ چرا آمدهام؟ آیا خودخواسته در این وادی قدم نهادهام یا جبر روزگار مرا به اینجا کشانده است؟
رمان «همکار» جدیدترین اثر «فریدا مک فادن» نویسندهی موفق و پرفروش کتابهای ژانر پلیسی و جنایی است. داستان روایت زندگی «داون شف» و همکارش «ناتالی» است. داون حسابداری است که بهتازگی در شرکت استخدام شده. زن عجیبوغریبی است که نمیتواند با دیگران بهخوبی ارتباط برقرار کند. بسیار منظم است و
هفتهی پیش در نشست «هماندیشی دربارهی گفتارینویسی» شرکت کردم. سخنرانان این وبینار رایگان «بهروز صفرزاده» و «هومن عباسپور» بودند و «معین پایدار» تسهیلگر جلسه بود. در این برنامه، نکات جالبی ارائه شد که گزیدهای از آن را با شما در میان میگذارم.
«هلنا راس» نویسندهی رمانهای معروف عاشقانه به بیماری لاعلاجی مبتلا میشود. او فقط سه ماه زمان دارد و تصمیم میگیرد طی این مدت داستان زندگی خودش را بنویسد و پرده از رازی بزرگ بردارد.