وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۱۵ | فقط یازده دقیقه چشمهایش پُر از اشک بود. هر کاری میکرد، نمیتوانست خیانت نامزدش را فراموش کند. از هرچه رابطهی عاشقانه است، بیزار بود... میترا جاجرمی 22 خرداد 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۱۴ | نقطهریزی آقای «نقطهبین» هیچوقت آخر جملههایش نقطه نمیگذاشت. معتقد بود خوانندهی باهوش خودش میفهمد جمله کجا تمام میشود... میترا جاجرمی 18 خرداد 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۱۳ | سیندرلای گریان سیندرلا زار زار میگریست. فرشته دستش را روی شانهی او گذاشت: «حالا چیزی نشده که، درستش میکنیم.»سیندرلا دماغش را بالا کشید: میترا جاجرمی 12 خرداد 1404
وبلاگ نیمهی پنهان مغز | انسان محصول کدام است؛ وراثت یا محیط؟ «ذات بد نیکو نگردد، زانکه بنیادش بد است.» شاید این ضربالمثلی بود که از بچگی در موقعیتهای مختلف میشنیدم و تا حدی هم به آن باور داشتم... میترا جاجرمی 09 خرداد 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۱۲ | مورد عجیب آقای ایدهزا هر کتابی چاپ میشد، خشم «آقای ایدهزا» را برمیانگیخت. میگفت ایدهی کتاب متعلق به او بوده... میترا جاجرمی 31 ارديبهشت 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۱۱ | نویـ...سـنـ...ده نویسندهای بود که لکنت زبان داشت. کلمات را همانگونه مینوشت که تلفظ میکرد. میپنداشت هیچکس آثارش را نخواهد خواند... میترا جاجرمی 28 ارديبهشت 1404
وبلاگ نوشتن آموزش نویسندگی ترجمان خوش سیری چند؟ این پیام چند روز پیش به دستم رسید:«تیم متخصص و باسابقهی ما، هر کتابی را در حوزهی انتخابی خودتون براتون ترجمه و به اسم خودتون در کتابخانهی ملی ثبت میکنیم...» میترا جاجرمی 29 ارديبهشت 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۱۰ | خبر فوری طبق روال هر شب، روزنامه را برداشت و شروع کرد به خواندن صفحهی حوادث. قلبش با دیدن خبرهای مربوط به دزدی، قتل، تجاوز و... میترا جاجرمی 22 ارديبهشت 1404
وبلاگ نوشتن آموزش نویسندگی طلسم آغازین چیزی در تو میجوشد؛ حسی تو را برمیانگیزد که نامش را میگذاری «انگیزهی نوشتن». میخواهی بنویسی و بیرون بریزی آنچه ناگفتنی است... میترا جاجرمی 21 ارديبهشت 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۹ | دوازدهمین ضربه ساعت که دوازده ضربه نواخت، از خانه بیرون زد. مدتها برای امشب برنامهریزی کرده بود. وقتی به خانهی طعمهاش رسید... میترا جاجرمی 16 ارديبهشت 1404