اولین بار در کارگاه بداهه نویسی با کاریکلماتور آشنا شدم. شاهین کلانتری کتاب " طنز خانگی نوشته بیژن اسدی پور " را معرفی کرد و تکه هایی از کتاب را برایمان خواند. به نظرم خیلی جالب و متفاوت آمد. آن روز فهمیدم نوشتن چه دنیای بزرگی است و چقدر قالب های متفاوتی برای نوشتن وجود دارد.
کنجکاو شدم که این کتاب را بخوانم و خیلی هم به دنبال آن گشتم اما حتی پی دی اف کتاب هم موجود نبود. دیگر داشتم ناامید می شدم تا اینکه بعد از جستجوهای زیاد در سایت ایسام نسخه ای از آن را پیدا کردم و با خوشحالی سفارش دادم. خواندن کتاب بسیار لذت بخش بود و مرا با دنیای جدیدی آشنا کرد.
کاریکلماتور نوعی به کارگیری طنزآمیز واژه هاست. کاریکلماتور اولین بار عنوانی بود که بر نوشته های پرویز شاپور گذاشته شد و بعد از آن افراد دیگری به پیروی از او این راه را ادامه داده اند.
ناصر فیض می گوید: " کاریکلماتور یعنی کاری بکنیم که کلمات به تور بیفتند. " عمران صلاحی می گوید: " کاریکلماتور کاریکاتوری است که با کلمات نوشته می شود‌."
دکتر سیروس شمیسا کاریکلماتور را نوعی تازه معرفی کرده و آن را سخنان کوتاه، حکیمانه و طنزداری می داند که گاهی به جملات قصار نزدیک می شود.
می توان گفت کاریکلماتور سه ویژگی دارد:
۱. اولین ویژگی کاریکلماتور ایجاز یعنی خیلی کوتاه بودن آن است.
۲. دومین ویژگی استفاده از زبان ساده و استفاده از واژه های معمول است. زبان کاریکلماتور به زبان محاوره و ساده نویسی نزدیک است و مخاطب راحت با آن ارتباط برقرار می کند.
۳. سومین ویژگی کاریکلماتور کشف است. کشفی که نویسنده به آن رسیده و با مخاطب به اشتراک می گذارد.
✍️ در اینجا کاریکلماتورهایی را که خودم نوشته ام، برایتان می گذارم‌ این صفحه مدام به روزرسانی می شود.

 شما هم اگر دوست داشتید کاریکلماتورهای خودتان را در قسمت دیدگاه ها به اشتراک بگذارید.

کاریکلماتورهای من:

_ زن زیر نوشته های کتاب خط می‌کشد، کتاب قلقلکی است می‌خندد.

_ ساعت که عاشق می‌شود، عقربه هایش سریع تر می‌چرخند.

_ ساعت که پیر می‌شود، عقربه هایش تندتند چرت می‌زنند.

_  پنجره از بسته بودن خسته شد، شکست. 

_ ماه آسمان، نیمه‌ی اول ماه هر ماه پرخوری می‌کند و در نیمه دوم‌ رژیم لاغری می‌گیرد.

_ ماه درون حوض افتاده، ماهی ماه را می‌خورد.

_ دو ابر عاشق هم می‌شوند، اسم فرزندشان را می‌گذارند باران.

_ مرد از سرمای اتاق شکایت می‌کند،گونه‌های بخاری سرخ می‌شود.

_ زن در آغوش مرد فرو می‌رود. لوستر به خواب می‌رود.

_ بچه ها شب به خیر می‌گویند، چراغ اتاق نفس راحتی می‌کشد.

_ معلم سر کودک فریاد می‌کشد،آسمان خشمگین می‌شود، معلم از رعد و برق می‌ترسد.

_ نویسنده بی حوصله می‌شود، کتابش را نیمه تمام رها می‌کند،شخصیت های داستانش به کتابِ نویسنده‌ی دیگری مهاجرت می‌کنند.

_ زن موهایش را شانه می‌کند، شانه در خرمن موها گم می‌شود.

_ می‌روی، جایت خالی می‌شود، پاییز جای تو را پر می‌کند.

_ به دیدنم می‌آیی، گل های قوری شکوفه می‌دهند.

_ معلم درس می‌دهد، تخته پا‌ک کن خمیازه می‌کشد.

_ معلم فریاد می زند، قلب تخته سیاه از جا کنده می شود.

_ معلم عصبانی می شود، قلب خط کش، تالاپ‌ و تولوپ می کند

_ معلم شعر می خواند،نیمکت ها به خواب می روند

_ قلب زن می شکند،آیینه فرو می ریزد.

_ کودک متولد می شود، ستاره ای در آسمان روشن می شود. 


_ مرد زن را می بوسد، سماور برای مردسوت می کشد
_ دختر چای را روی قالی ریخت، گلهای قالی غرق شدند.
_ زن زیبا به آینه لبخند زد،آینه با حسرت آه کشید‌.


_ دختر عروسک را در آغوش کشید، قلب عروسک به تپش درآمد.


_ مرد، چایی اش را هم می زند، قندها به آخر خط می رسند.


_  زن موهایش را شانه می کند، قند در دل شانه آب می شود.


_ مادر گل ها را در گلدان می گذارد، گلدان از تنهایی در می آید.


_ زن و مرد به سینما می روند، تلویزیون گریه می کند.


_ زن دوباره تلویزیون را روشن می کند، کتابخانه با نفرت پلک هایش به هم فشار می دهد.


_ زن پرده اتاق خواب را می کشد، خورشید به آینه سلام می کند.


_ دخترک کفش هایش را می پوشد، عروسک قهر می کند.


_ مادر در را باز می کند، عروسک با کنجکاوی سرک می کشد.


_ زن جلوی آینه آرایش می کند، کفش ها انتظار می کشند.


_ مرد زن را در آغوش می گیرد، تختخواب احساس تنهایی می کند.


_ دختر به پسر لبخند می‌زند، آینه از حسادت ترک می خورد.


_ زن در خانه را قفل می کند و برای همیشه می رود. خانه بر غربت خود گریه می کند.


_ مادربزرگ برنج دم می کند، دهان عروسک آب می افتد.


_ مادر لالایی می خواند، رادیو به خواب می رود.