آیا تا کنون واژهی کاریکلماتور را شنیدهاید؟ آیا میدانید این کلمه چطور به ادبیات فارسی راه یافته است؟ آیا کاریکلماتورنویسان موفق ایران را میشناسید؟ آیا دوست دارید خودتان هم کاریکلماتورهای زیبا بنویسید؟
برای اینکه با این سبک ادبی آشنا شوید و همهچیز را دربارهی کاریکلماتور بدانید با من در این مقاله همراه شوید. آشنایی با کاریکلماتور باعث میشود به دنیای جدیدی وارد شوید که هر روز شما را شگفتزده خواهد کرد.
پیدایش کاریکلماتور:
در ۲۱ خرداد ۱۳۴۶ برای اولین بار کلمهی " کاریکلماتور " در مجلهی خوشه به کار رفت و شاملو این نام را بر سیاق " کاریکاتور " از ترکیبی از " کاری + کلمات +
ور " ساخت و این نام را بر نوشتههای شاپور گذاشت و چنین نوشت: " کاریکلماتور و یا فیالواقع، چند کاریکاتور علمی، ادبی، سیاسی و خبری با کلمات. " شاملو گفته بود: " یه چیزی خودمون سر هم کردیم جا افتاده دیگه."
بدین ترتیب همان کاری که یک کاریکاتوریست در عالم نقاشی میکند، شاپور در حوزهی زبان انجام میدهد. کاریکلماتورهای شاپور بیانگر نثر موجز و طنزآمیز است که با سنجیدگی بسیار، نکته یا نکات تفکرانگیز، انتقادآمیز و شاعرانهای را در کمال ایجاز مطرح میکند و در عین حال لبخندی طنزآمیز بر لب مینشاند و خواننده را در دنیایی از زیبایی و ایهام و سؤال و واقعیتهای تلخ فرو میبرد.
بیوگرافی پرویز شاپور:
پرویز شاپور پدر کاریکلماتور است و بهتر است با او بیشتر آشنا شویم. پرویز شاپور متولد پنجم اسفندماه ۱۳۰۳ شهر قم است كه شناسنامهاش را در تهران گرفتند. وی دیپلم خود را از دبیرستان «دارایی» گرفت و در دانشگاه تهران به اخذ لیسانس اقتصاد نایل آمد.
او در مدرسه صنعتی آن سالها شاگرد علی اسفندیاری (نیما یوشیج) بود. بعدها با فروغ
فرخزاد كه در آن زمان شانزده ساله بود، ازدواج كرد( ۱۳۲۹) و در سال ۱۳۴۳ از فروغ جدا شد. پس از جدایی از فروغ، شاپور هرگز دوباره ازدواج نکرد و تا آخر عمر همراه با کامیار و دکتر خسرو شاپور برادرش در یک خانه قدیمی زندگی میکرد. وی در ۱۵ مرداد ۱۳۷۸ درگذشت.
آرامگاه پرویز شاپور در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران است. وی فعالیت مطبوعاتیاش را از نشریات محلی اهواز آغاز کرد و پس از انتقالش به تهران، با نشریه فکاهی توفیق وارد همکاری شد. او در ستون «فکاهیات نو» مطالبی مینوشت که نتیجه ادامه همان مطالب به چیزی که ما امروز با عنوان کاریکلماتور میشناسیم، منتهی شد.
آثار پرویز شاپور:
از پرویز شاپور، هشت کتاب کاریکلماتور در آمده است. اولین آن در سال ۱۳۰۵ و آخرین آن «پایین آمدن درخت از گربه» در سال ۱۳۸۲. دو گزینه هم از کاریکلماتورها در ایران و آمریکا منتشر شده است. کتابهای دیگر وی عبارتند از: فانتزی سنجاققفلی، موش و گربه عبید زاکانی (با طرحهای او) و تفریحنامه (با بیژن اسدیپور). بخشی از کتاب طراحان طنزاندیش ایران (به معرفی ایراندخت محصص) هم به او اختصاص دارد. مادر «شاپور» میگفت: «۶۰ سال بچه بزرگ کردم، یک کلمه حرف حسابی از دهانش نشنیدم». ولی همین حرفهای ناحساب شاپور که با اسم «کاریکلماتور»، از مجموعهها و جنگهای هنری و ادبی سر در میآورد، از بهترین و طنازانهترین ستونهای این مجلات بود. این کاریکلماتور است که اسم شاپور را به ادبیات مدرن ایران سنجاق کرده است.
اتوبیوگرافی پرویز شاپور:
از تولدم فقط موهای سپیدم را به یاد دارم که رنگش به مرور زمان به فلفل نمکی گرایید و حالی که این سطور را رقم می زنم یکدست سیاه شده است .
از هفت سالگی به مدرسه رفتم . خوب یادم می آید زنگ های دیکته وقتی (جا) می انداختم ، کیفم را زیر سرم می گذاشتم و در آن (جا) آسوده به خواب عمیق فرومی رفتم .
دورهی دبستان و دبیرستان سپری شد و چون عقل معاشم ضعیف بود به همین جهت رشتهی اقتصاد دانشکدهی حقوق را برای ادامهی تحصیل انتخاب کردم و به پایان رسانیدم. ولی متأسفانه نتیجه کاملن عکس آن بود که انتظارش را داشتم.
در دوره ی تحصیل ، به علت وضع خراب مالی ، ناگزیر بودم خودنویسم را از سیاهی شب پر کنم و روزی هم که میخواستم به مجلس ختم یکی از همکلاسیهایم بروم، به علت نداشتن لباس تیره رنگ ، ناگزیر شدم سایه ام را راهی مجلس کنم زیرا هنوز به این مرحله از تکامل نرسیده بودم که با سیاهی شب ، برای خودم لباس رسمی بدوزم و در جشن تولد ماه شرکت نمایم .
حالا که صحبت از جشن تولد به میان آمد بد نیست این را هم بدانید که چون تاریخ تولد جسم و روحم با هم فرق می کند مجبورم سالی دوبار برای خودم جشن تولد بگیرم .عادت عجیبی هم که دارم این است که تا روبان سیاه به یقه ام نزنم غیرممکن است صفحه ی ترحیم و تسلیت روزنامه ها را بخوانم.
کلاهم را فقط یک بار در مدت عمرم قاضی کردم که متأسفانه چون نتوانستم آن را به صورت اولیهاش بازگردانم ناچار شدم کلاه دیگری خریداری نمایم. از طرفی چون یک فرد اصیل اداری هستم بزرگترین آرزویم این است که هرچه زودتر شبهای پیشنویسخوانی هم در حضور مقامات مؤثر اداری برگزار شود.
یک بار دست به خودکشی زدم به این ترتیب که تیری در چله رنگینکمان گذاردم و روی شقیقهام شلیک نمودم.
در بچگی هر وقت دستم به زنگ در منزل نمیرسید روی کله خودم میپریدم و زنگ را به صدا درمیآوردم.
آدم محتاطی هستم به این جهت هر وقت میخواهم به ماهی فکر کنم قبلن اطرافم را به دقت نگاه میکنم که گربهای در آن نزدیکی نباشد که به پیشانیام پنجه بکشد.
مخفی نماند پاهایم همه شب به خواب میرود به طوری که شبها ناگزیرم دوتا ساعت شماطهدار یکی بالای سرم بگذارم و یکی پایین پایم.
از وقتی کلیهام سنگ آورده از جوی که میپرم شکمم صدای جغجغهای را میدهد که در بچگی داشتم.
بازی نان بیار کباب ببر، اتل متل توتوله و کلاغپر را فوقالعاده دوست دارم ولی نسبت به بازی با کلمات عشق میورزم.
بهترین منظرهای که در زندگیام دیدهام در یک شب تابستانی بود که ماه از حرکت بازمانده بود و تمام ستارهها جمع شده بودند و آن را هل میدادند.
دردناکترین خاطرهی زندگیام موقعی اتفاق افتاد که داشتم به ماهی فکر میکردم ولی فراموش کردم به آب هم فکر کنم در نتیجه ماهی فکرم درگذشت و مرا برای همیشه مصیبتزده باقی گذاشت.
تصمیم دارم پس از مرگم رونوشت سنگ قبرم را محض اطلاع پسرم با پست سفارشی برای او بفرستم.
عمران صلاحی دربارهی پرویز شاپور میگوید:
" دنیایی که «شاپور» آفریده بسیار زیبا و شگفتانگیز است. وقتی آدم به دنیای شاپور پامیگذارد مثل بچهای است که وارد یک گاردن پارتی عجیب شده مثل بچهای که باحیرت به یک منظرة آتشبازی مینگرد…
… شاپور کوتاهترین خط را برای طرح و کوتاهترین کلمه را برای طنز به کار میگیرد و میگوید: «چرا بیخود ولخرجی کنم و یک خط اضافی در طرحم مصرف کنم، این خط را نگه میدارم و با آن طرح دیگری میسازم!
«کاریکلماتور» خون تازهای است در رگهای طنز ایران، شاپور تمام حرفهایی را هم که در صحبت روزمرة خود میزند کاریکلماتور است. وقتی وارد مجلسی میشود خداحافظی میکند و هنگامی که مجلس را ترک میکند سلام میدهد!
خلاصه دنیای شاپور دنیایی است به دور از همه دنیاها، دنیایی که حیرت یک بیگانه دهاتی را در ما برمیانگیزد، هنگامی که وارد شهر بزرگی میشود. "
نمونههایی از کاریکلماتورهای پرویز شاپور:
□ شبها با ستارگان بیلیارد بازی میکنم.
□ هیچ جنایتکاری به اندازه قلبم با خون سروکار ندارد.
□ چون گلوله طاقت دوری تفنگ را نیاورد از میان برگشت.
□ برای گربه تحقیرآمیز است که با مرگ موش خودکشی کند.
□ بعد از مرگ همه شاد هستند، چون روی قبرها مینویسند شادروان.
□ برخی از محصلین با آسانسور به کلاس بالاتر میروند.
□ به محض اینکه چشمم به عزرائیل افتاد خودم را به مردن زدم.
□ آرزو میکنم برخی افراد همیشه مشغول خوردن باشند تا فرصت حرف زدن را پیدا نکنند.
□ قبل از اینکه قرص خوابآور بخورم ساعتم را از مچم باز میکنم که نخوابد.
□ برای اینکه سیبلهایش را دود بدهم سیگار به او تعارف نمودم.
□ ماهیای که استخوان نداشته باشد موجب امتنان گربه است.
□ زندگی هیچکس به اندازهی متصدی آسانسور فراز و نشیب ندارد.
□ پرنده روی سیم تلفن مشغول استراق سمع بود.
□ برای اینکه از مخارج خودکشی شانه خالی کنم زندگی مینمایم.
□ برخی از افراد آنقدر آدمهای بددهنی هستند که دهانشان احتیاج به سیفون دارد.
□ به قدری آدم دلرحمی هستم که در زمستانها وقتی میخواهم به کسی سیلی بزنم قبلن دستم را روی بخاری گرم میکنم.
□ گربه پس از گرفتن موش به دقت دنبال تاریخ مصرفش میگشت.
□ همهی مردم سر «چوب رخت» کلاه میگذارند.
□ هرگز اختلاف طبقاتی بین مرغ و خروس حل نمیشود.
□ از عزرائیل تقاضا نمودم خارج از نوبت به زندگیام خاتمه دهد.
□ شیشه عمرم را به جای شیشه خالی آبجو به «بارون خاچیک» قالب نمودم.
□ سیاهپوستان هرگز در مقام تعارف به کسی نمیگویند «روی من سیاه».
□ هر وقت ساعت مرگم فرا میرسد با دستپاچگی ساعتم را عقب میکشم.
□ صاحبان چشمهای عسلی نگاههای شیرینی دارند.
□ آبتنی ماهی یک عمر طول میکشد.
□ فروتنی آبشار نیاگارا را ستایش میکنم.
□ نمیدانم ماهی چه غذای شوری خورده که آن قدر روی آن آب میخورد.
□ برای اینکه قطار را از دست دهم ساعتم را یک ربع عقب کشیدم.
□ به الماس فکر کردم شیشه عمرم ترک برداشت.
□ برای اینکه ماهی را در غمم شریک کنم داخل تنگش اشک میریزم.
□ سوراخهای در نمکدان برای این است که نمک خفه نشود.
□ در کشورهای صنعتی فوارهها با آسانسور بالا و پائین میروند.
□ وقتی چشمم به تاریخ تولدم میافتد بیاختیار اشک میریزم.
□ تا از عزرائیل دستمزد نگیرم خودکشی نمیکنم.
□ از فواره پرسیدم چرا برگشتی گفت چمدانم را جا گذاشتهام.
□ سنگ کلیهام را به دکتر معالجم کادو دادم.
□ سایهام را به خورشید مدیونم.
□ قطار و تونل با هم ازدواج کردند.
□ وقتی اتاقم پر از آب میشود پشت بامش به سوی آسمان چکه میکند.
□ زندگی بدون مرگ یک قدم هم برنمیدارد.
□ وصیت کردهام در پیلهی کرم ابریشم دفنم کنند.
□ وقتی تاریخ مصرف قطره باران سپری شود تبخیر میگردد.
□ با قطرات اشکم مقدمهای بر اقیانوس نوشتم.
□ چون قطرات اشکم تمام شده است میخندم.
□ خودم را در آینه ملاقات میکنم.
□ زیباترین گریستن را به ابر نسبت میدهم.
□ به دستور چشم پزشک فقط با چشم راستم اشک میریزم.
□ وقتی چراغ روشن میکنم شب دست و پایش را جمع میکند.
□ ساعت را از کار انداختم که لحظات از آن پس انداز شوند.
□ هوا به قدری سرد بود که خورشید بخاری روشن کرد.
□ هوا با آسانسور دستگاه تنفسیام بالا و پائین میرود.
□ پاسخ سلامهای امروزی خداحافظی است.
□ به عیادت درختی رفتم که در بهار سبز نشد.
ناصر فیض میگوید: " کاریکلماتور یعنی کاری
بکنیم که کلمات به تور بیفتند. "
عمران صلاحی گفته بود: " کاریکلماتور کاریکاتوری
است که با کلمات نوشته میشود. " دکتر سیروس شمیسا در کتاب انواع ادبی، کاریکلماتور را نوعی تازه معرفی کرده و آن را سخنان کوتاه، حکیمانه و طنزداری میداند که گاهی به جملات قصار نزدیک میشود.
مهدی رضایی میگوید: در ابتدا چنین جملاتی شاید فقط برای سرگرمی مخاطب بیان میشد، اما رفتهرفته به قدرت این نوع نوشتاری پی برده شد. امروزه شاهد کاریکلماتورهایی هستیم که جنبهی طعنهی سیاسی، اجتماعی و... دارد. کاریکلماتورها
حس غم، اندوه و یا لذت را با دیدگاهی متفاوت و
معمولن آشنایی زدایی شده به مخاطب ارائه
میدهند. این نوع نوشته با توجه به قدرت انتقال مفهوم، دوستداشتنی بوده و از آن استقبال میشود.
بایز افروزی میگوید:
" تا جایی که من اطلاع دارم در حوزهی ادبیات مکتوب هیچ ملتی چیزی با عنوان کاریکلماتور یا هر نام دیگری با این ویژگیها به عنوان یک ژانر ادبی مستقل وجود نداشته و ندارد. با این حال میتوان در میان ادبیات شفاهی همهی ملل دنیا نمونههایی از کاریکلماتور را مشاهده کرد که تحت عناوین ضربالمثل یا کلمات قصار و عناوینی از این دست، در میان مردم عادی رواج دارند. علاوه بر این هرگاه با دقت به ادبیات کلاسیک فارسی، به ویژه اشعار شاعران سرآمد " سبک هندی " توجه کنیم به ابیاتی بر خواهیم خورد که به جرأت میتوان آنها را به تعبیر امروزی کاریکلماتور نامید.
بنابراین علیرغم اینکه این گونهی ادبی ، به عنوان یک ژانر ادبی مستقل توسط پرویز شاپور ابداع شده است هم در زبان فارسی و هم در زبانهای دیگر بیسابقه و بدون ریشه نیست.
عمر کاریکلماتور به عنوان یک ژانر ادبی مستقل هنوز به پنجاه سال نرسیده و نسبت به بقیهی گونههای ادبی کودک خردسالی به شمار میرود که هنوز تا رسیدن به بلوغ راه درازی در پیش دارد. به باور من کاریکلماتور نه شیرین زبانی و نه بازی با
واژههاست و نه طراحی با کلمات. بلکه چیدن
خلاقانهی کلمات به منظور آفریدن معنایی دیگر
است. حال این معنا میتواند عینی یا ذهنی باشد. اما در هر صورت باید بتواند نوع نگاه انسان به خود و پیرامونش را ولو اندکی تغییر و اصلاح نماید. "
آشنایی من با کاریکلماتور:
نزدیک به نه ماه قبل بود که با واژهی " کاریکلماتور " آشنا شدم. جالب است بدانید که من کتاب " قلبم را با قلبت میزان میکنم " از پرویز شاپور -که مجموعهی کاریکلماتورهای اوست- را در کتابخانهام داشتم اما تا آن زمان حتا نیمنگاهی هم به آن نینداخته بودم. آشنایی من با کاریکلماتور به کارگاه بداههنویسی -که توسط استاد شاهین کلانتری برگزار شد- برمیگردد. کارگاهی تنها با حضور پنج نفر که دریچهی تازهای را به روی من گشود. در این کارگاه تمرینهای متنوعی برای نوشتن ارائه شد که کاریکلماتورنویسی هم یکی از آنها بود.
در این کارگاه کتاب " طنز خانگی " از بیژن اسدی پور معرفی شد که مجموعهی کاریکلماتورهای این نویسنده بود. استاد تعدادی از جملات این کتاب را برای ما خواند. من مجذوب این قالب نوشتن شدم. تا آن زمان اصلن نمیدانستم که این گونه هم میتوان نوشت. شگفتزده بودم که نوشتن میتواند انسان را با چه دنیاهای متفاوتی آشنا کند.
تصمیم گرفتم این کتاب را حتمن تهیه کنم. اما کتاب قدیمی بود و تجدید چاپ هم نشده بود. تقریبن تمام نِت را زیر و رو کردم اما نبود که نبود. حتا پیدیاف کتاب هم موجود نبود. داشتم ناامید میشدم که در آخرین تلاش، یک نسخه از کتاب را در سایت ایسام پیدا کردم. خیلی خوشحال شدم و کتاب را سفارش دادم. کتاب که به دستم رسید شروع به خواندنش کردم و از آن روز تا به حال روزی نبوده که کاریکلماتور ننوشته باشم. کتاب " قلبم را با قلبت میزان میکنم " را هم خواندم و با دنیای شگفتانگیزی که پرویز شاپور آفریده، آشنا شدم. میخواندم و مینوشتم که حاصل آن نوشتن ۵۰۰۰ جملهی کاریکلماتوری است.اما چرا نوشتن کاریکلماتور تا این حد برای من جذاب است؟
یکی از ویژگیهای اصلی کاریکلماتور، کوتاه بودن آن است. فکر میکنم که همین ویژگی است که انقدر مرا به آن علاقهمند کرده است. من آدم کمحرفی هستم. پرحرفی و رودهدرازی به مذاقم خوش نمیآید. در نتیجه نوشتن کاریکلماتور را خیلی دوست دارم چون به من این امکان را میدهد که هر چیزی را که در ذهنم هست، مختصر و مفید بیان کنم.
دلیل دیگری که کاریکلماتور نوشتن را دوست دارم این است که نگاهم را به همهچیز تغییر میدهد. تلاش برای نوشتن کاریکلماتور، خلاقیتم بیشتر میشود و ارتباطهای عجیب و غریبی بین پدیدهها پیدا میکنم. وقتی به این ارتباطها توجه کنید، نگرشتان به دنیا عوض میشود. شما چیزهایی را میبینید که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند. به دنیاهای جدید و سرگرمکنندهای وارد میشوید که هر روز تجربهی متفاوتی را به شما هدیه میکنند.
من به شعر هم علاقهی زیادی دارم. سالهاست که شعر میخوانم و شعر میگویم. کاریکلماتور قالبی است که میتوان از آن برای نوشتن شعرهای خلاقانه و کوتاه استفاده کرد. و شاید برای آدمهای امروزی که حوصلهی قبل را ندارند خواندن این نوع اشعار راحتتر باشد.
تا به امروز حدود ۵۰۰۰ کاریکلماتور نوشتهام. مینویسم چون برایم لذتآفرین است و از بازخوردهایی هم که در این مدت از دوستانم گرفتهام، متوجه شدم که خواندن کاریکلماتور برای آنها هم لذتبخش است.
نمونههایی از کاریکلماتورهای من:
□ برای اینکه پختهتر بنویسد، قلمش را در آتش انداخت.
□ برایش ماه بودم اما او ستارهها را دوست داشت.
□ گل یخ در آغوش زمستان به خواب رفته بود.
□ گُلِ رویَت در دلم ریشه کرده بود.
□ رویِ ماهت، ماه را از رو برد.
□ نگاه سردت، دلم را لرزاند.
□ آتش عشقت خرمن موهایم را خاکستر کرد.
□ چشمم نشتی دارد، مدام چکه میکند.
□ چشمهایش یک دوبیتی ناب بود.
□ رؤیای نیمهشب تابستان، آغوش گرم تو بود.
□ وقتی به دیدنم آمدی، گلهای قوری شکوفه دادند.
□ در زمستان از آسمان، شعر سپید میبارد.
□ وقتی شاعر چشمش به تو افتاد قافیه را باخت.
□ از چادر شب، فقط روی ماه بیرون بود.
□ خیالم در آغوش تو جا ماند.
□ برای پرندهام قفسی به رنگ آسمان خریدم.
□ گل همیشهبهار از زمستان رو میگرفت.
□ آسمان پا به ماه است، همین روزهاست که باران متولد شود.
□ پرنده بر بوم آسمان، پَر میکشد.
□ از هر انگشتت نوازش میریزد.
□ امروز دلم روشن است چون دیشب روی ماه تو را دیدم.
□ پرستو از زمستان به بهار مهاجرت کرد.
تعریف کاریکلماتور:
کاریکلماتور جملاتی پر محتوا، کوتاه و همراه با شوخطبعی است که گاهی به جمله قصار میماند، گاهی به شعر شانه میزند و شاید بتواند تبدیل به ضربالمثل شود. کاریکلماتور گونهای از طنزنویسی است که با واژهها بیان میشود و انواع گوناگون و موضوعات متنوع اخلاقی، اجتماعی و عاشقانه را در بر میگیرد.
ویژگیهای کاریکلماتور:
۱. کوتاهی و ایجاز:
اولین ویژگی ظاهری کاریکلماتور کوتاهی این نوع ادبی است. برای انسانهای امروزی که در این سراسیمگی سرعت و کم حوصلگی و تنوع محصورند ، به قول برنارد شاو ، «آثار کلاسیک آثاری هستند که هیچ کس دوست ندارد آنها را بخواند ولی همه دوست دارند آنها را خوانده باشند.» و به قول ابوالفضل زرویی نصر آباد «نوشتن برای مخاطبان کم طاقت و پر مشغله ای که از هر چیز نوع فشرده اش را می پسندند، مثل توضیح نظریه نسبیت برای کسی است که در خیابان با عجله دنبال توالت عمومی می گردد.»
عمران صلاحی در مقدمهی کتاب پنجم کاریکلماتور مینویسد: " پرویز شاپور برای رسیدن به مقصد،
کوتاهترین راه را انتخاب میکند، در نوشتن،
کمترین کلمات و در کشیدن، کمترین خطها را به
کار میبرد. شاپور در لفظ اندک، معنی بسیار آورده است. به قول مولانا: بحر را در کوزه گنجانده است. شاید بتوان علاقهی شاپور به خیام را که از کودکی با اشعارش مأنوس بوده، از جمله عوامل مؤثر در پدید آمدن این سبک خاص دانست. آنچه او از خیام نام میبرد، یعنی " حجم کم و مفاهیم خیلی
زیاد، دقیقن تعریفی برای آثار وی نیز هست. "
تعاریف یاد شده از کوتاهی جملات در کاریکلماتور، تعریف ایجاز یعنی با حداقل الفاظ، حداکثر معنی را بیان کردن، به باد میآورد.
ایجاز به دو نوع ایجاز حذف و ایجاز قصر تقسیم میشود که هر دو نوع در کاریکلماتورها دیده میشوند. ایجاز حذف در کاریکلماتورهای شاپور، با حذف فعل یا قسمتی از ارکان جمله صورت میگیرد:
بعضیها هنگام تولد میمیرند و بالعکس.
واژهی بالعکس نشاندهندهی حذف جملهی دوم است. و بالعکس بعضیها هنگام مرگ متولد میشوند.
حذف فعل در برخی از آثار شاپور که رنگ شاعرانهای دارند بیشتر دیده میشود: " حباب، قطره باران متکبر! " گاهی نیز حذف به دلیل لحن گفتاری کلام است: " گل کاغذیام پژمرده! "
اما در اغلب کاریکلماتورها ایجاز قصر بیشتر از ایجاز حذف استفاده میشود. یعنی کلمات در این
شیوه آنقدر خود را جمع و جور میکنند که دست
و پایشان از جمله بیرون نزند. (نیکدست)
هستیام در نیستی بر باد رفت. (شاپور)
یاس، پاشنهی آشیل روح (مجابی)
خسته از گذشته در حال خوابیدهایم و خواب آینده را میبینیم. (علی درویش)
تا خندیدم و گریستم، تو آمدی و نماندی( مهدی فرج اللهی)
در هر کدام از نمونههای یاد شده با استفاده از اصل ایجاز و در یک جملهی کوتاه، معانی و مفاهیم بسیاری نهفته است که کشف و درک آن تا حد زیادی به برداشت مخاطب وابسته است.
چندمعنایی، ابهام و حذف که از دیگر پیامدهای ایجاز است در کاریکلماتورهای شاپور دیده میشود: سایهها یکرنگند. یا زبانم خفه کرده است. گاه ایجاز در کاریکلماتورهای شاپور با همراهی تصاویر شاعرانه، کلام را به یک شعر موزون شبیه میکند : " به نگاهم خوش آمدی. "
یک کاریکلماتور خوب میتواند مثل یک مصراع یا جمله قصار، سخنانی را که در چندین پاراگراف و صفحه نوشته میشود، به صورت موجز و مختصر بگوید. در مقایسههای اجمالی بین آثار شاپور و دیگران، علیرغم حجم بسیار گستردهی کاریکلماتورهای وی، تعداد کلمات موجود در آثار او به طور متوسط بین شش تا یازده کلمه است و این در حالی است که متوسط کلمات دیگران بیش از این تعداد به نظر میرسد. و به دلیل به نظر میرسد به حداقل رساندن تعداد کلمات در کارهای وی، اختصار و ایجاز کاریکلماتورهای شاپور را بتوان بیش از سایر کاریکلماتورنویسها دانست.
میتوان کاریکلماتورها را به طور کلی از لحاظ ایجاز و کوتاهی جملات به چهار دسته تقسیم کرد:
۱. کاریکلماتورهای کوتاه: بین ۲ تا ۷ کلمه
۲. کاریکلماتورهای متوسط: بین ۸ تا ۱۲ کلمه
۳. کاریکلماتورهای بلند: بین ۱۲ تا ۲۰ کلمه
۴. کاریکلماتورهای خیلی بلند: بیش از ۲۰ کلمه
۲. سادگی و روشنی بیان:
سادگی، روانی و روشنی بیان، خصوصیات بارز کلام طنزآمیز است. طنز برای بیان خود و درک توسط خوانندگان نیازمند سادگی است. و به همین دلیل است که در آثار طنزآمیز معمولن با سادگی و روانی
بیشتری نسبت به آثار جدی روبهرو میشویم. این ویژگی در کاریکلماتورها نیز بارز است چرا که کاریکلماتورها به عنوان یکی از قالبهای طنز، از جملات ساده و کوتاه ساخته میشوند و یکی از دغدغههای کاریکلماتورنویسان، درک مفهوم طنزآمیز مورد نظر آنان توسط خوانندگان است.
سادگی جملات کاریکلماتوری که در کاریکلماتورهای پرویز شاپور هم کاملن رعایت میشود، عامفهم و خاصپسند است. و گاهی به مرز " سهل و ممتنع " بودن نزدیک میشود. ساده بودن جملات شاپور به معنای ساده انگاشتن مخاطب نیست، بلکه او سادگی را روش بیواسطهای برای ارتباط برقرار کردن با مخاطب میداند. سادگی و صمیمیت کاریکلماتورها ناخودآگاه مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد و مخاطبان در هر سطحی میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و از آن لذت ببرند.
نثر شاپور و نثر کاریکلماتور عمومن به شکل نثر
گفتاری است که باعث میشود جملهها کوتاه، رسا و شیوهی نگارش برای عموم، قابل فهم باشد. اسلوب گفتاری، واژگان و اصطلاحات عامیانه و پرهیز از آوردن لغات و اصطلاحات پیچیده و غیر قابل فهم، باعث نزدیکی زبان نوشتاری به زبان گفتار شده و سادگی بیحدی را برای کاریکلماتورها به ارمغان آورده است:
○ از زور گرسنگی، دندانهایم را خوردم.
○ خودم را بجا نمیآورم.
○ در آستانهی در خروجی زندگی، عزرائیل بفرما میزند.
البته باید توجه داشت که این سادگی دلیل بر ساده نوشته شدن اینگونه جملات نیست. برای نوشتن کاریکلماتور نیاز به خلاقیتهای معنایی،
تخیل و وجود عناصر غافلگیری است.
۳. نزدیکی به زبان محاوره:
زبان محاوره، فرهنگ عامه و اصطلاحات کوچه و بازار پشتوانهی قدرتمندی برای طنزنویسی است و به باور عمران صلاحی اصلیترین مؤلفهی طنز فارسی را تشکیل میدهد. یکی دیگر از عوامل دلنشینی و تأثیرگذاری کاریکلماتورنویسها و شخص شاپور، نزدیکی زبان او به زبان روزمره و گفتار مردم است. این رویه در کار شاپور از آنجا سرچشمه میگیرد که طنز وی ذوقی بود نه اکتسابی. وی حتا در گفتارهای عادی و مکالمات روزمرهی خود نیز به طنز سخن میگفت، به گونهای که تشخیص جدی یا شوخی بودن کلام وی ممکن نبود. به همین دلیل واژگان و اصطلاحات فراوانی از زبان عامیانه در کاریکلماتورهای شاپور آمده است. واژگان و اصطلاحاتی نظیر: الکدولک، دست و پا چلفتی، سیزده به در، آب آوردن، باد کردن، روی پا بند نشدن، حملهی گازانبری، سگدو زدن، زارزار گریستن، جفتک انداختن و...
○ پرندهی بلندپرواز چشم ندارد سایهاش را ببیند.
○ زندانبان هم یکپا زندانی است.
○ اگر مرگ نباشد، در خروجی زندگی ولمعطل است.
از دیگر ویژگیهای سبکی که از زبان گفتاری و عامیانه نشأت میگیرد، میتوان به کاربرد توصیف به کمک جملات بیفعل، حذف فعل، جابهجایی ارکان جمله، به ویژه تقدم فعل بر سایر اجزای جمله اشاره کرد:
○ بیضی، دایرهی مست!
○ بعد از مرگ همه شادند، چون روی قبرها مینویسند: شادروان!
۴. چینش هوشمندانهی واژگان:
بهزادی اندوهجردی میگوید: " انتخاب، ابتکار، نواندیشی و جستن تناقضها به وسیلهی مهار کردن و تحت سیطره درآوردن نیروهای عظیم معانی و تعابیر گوناگون حقیقی و مجازی کلمات و ترکیبات در قالبی موجز، یکی از عوامل مهم بیان طنز و مطایبهآمیز است. "
در این راستا واژگان کاریکلماتور، ساده، روان و در دسترس همگان است. اما امکانات زبان و بلاغتی که نویسنده به کار میبرد، وجه تمایز کاریکلماتور از سایر انواع ادبی است. کاریکلماتور مثل تندیس
چندوجهی است که ارتفاع، عمق، وزن و بافت دارد
و
حتا دارای نقش و نگار است.
اسماعیلی میگوید: " در جهان ما هیچ واژه و مفهومی وجود ندارد که نشود از آن کاریکلماتور ساخت اما این دگرگونهسازی، تابع قواعدی است که در حوزهی زبانشناسی، آواشناسی، هنرهای تجسمی، هنرهای نمایشی، فرهنگ کوچه و سایر مسائل مربوط به آن شکل میگیرد. "
دهقانیان میگوید: " زبان طنز امکان افزایش بار معنایی به واژهها میدهد. طنز باعث میشود
قدرت معناپذیری کلمات افزایش یابد. طنزپرداز در ذهن خود به دنبال آن است که از واژهها و عبارات، معناهای تازه استخراج کند و به آنها معناهایی میبخشد که تا کنون کسی به آنها توجه نکرده است. طنزپرداز مخاطب را وامیدارد که تنها به ظاهر عبارات و متون بسنده نکند و لایههای عمیقتر آن را بکاود. "
البته باید به این نکته توجه داشت که افراط نویسنده و توجه زیاد به واژهها و بازی با آنها میتواند آسیب جدی به کاریکلماتور وارد کند و باعث شود با یک بار خواندن تازگی خود را از دست داده و برای بار دوم لوس و تکراری به نظر برسد.
به دلیل ذات منشوروار کاریکلماتور، نویسنده باید وسواس بسیاری در انتخاب کلماتش داشته باشد. چرا که ایجاز موجود در نثر کاریکلماتور باعث میشود بار کلمات حذف شده بر عهدهی کلمات حاضر در جمله گذاشته شود و همین امر، نیاز به انتخاب دقیق و بجای کلمات دارد.
کاریکلماتورنویس با تمام توان میکوشد تا با ایجاز، واژگانی را احضار کند که توان القای معنایی و عاطفی بیشتری داشته باشند. در این راستا کیومرث صابری فومنی معتقد است که اگر نوعی امساک در به کار بردن کلمات در نوشتههای هر نویسندهای به ویژه طنزپرداز نباشد، کفران نعمت شده است و هنر پرویز شاپور را در این میداند که توانسته با حداقل کلمات، مفاهیم عمیق و گستردهای را بیان کند.
۵. بازیهای زبانی-بیانی:
بازیهای زبانی-بیانی، طیف گستردهای از آرایهها و صنایع ادبی هستند که در طنز به دلیل " چندمعنایی " کاربرد زیادی دارند. مهمترین این آرایهها عبارتند از: جناس، ایهام، استخدام، کنایه،
تبادر، تلمیح، تضاد و ابهام.
این شگردها به دلیل ذات چندوجهی، همواره محل مناسبی برای طنزنویسی بودهاند. با توجه به این نکته که آرایهها به ایجاز کلام هم کمک میکنند، معمولن در نوشتن کاریکلماتور ترکیبی از این آرایهها به وقوع میپیوندد.
با دقیق شدن در معانی کلمات میتوان با ظرافت، آنان را به گونهای کنار هم چید تا از معانی گوناگون یک کلمه برای ساختن تصویر چندمعنایی استفاده کرد و با استفاده از تداعی معانی دور و نزدیک، گیرایی خاصی به کاریکلماتورها بخشید:
○ برای اینکه راه راست بروم، همیشه با خطکش از خانه خارج میشوم. (شاپور)
○ آدم گرسنه، زودتر از زندگی سیر میشود.
○ هنرمند با میوهی درخت یک فرق بیشتر ندارد، میوه وقتی رسید میافتد، هنرمند وقتی افتاد، میرسد. (حسینی)
○ اگر آزادی بیان، چشمها و گوشها و مشتها را باز نمیکرد، هیچ مخالفی نداشت. (گلکار)
○ سر سفره چیزی نبود، پدر و یخ داخل پارچ با هم آب شدند. (لعل بهادر)
۶. بیان اغراقآمیز:
واقعیتگریزی در اغراق و مبالغه به دو شکل کوچکنمایی (اغراق منفی) و بزرگنمایی (اغراق مثبت) به عنوان یکی از ویژگیهای آثار طنز شناخته میشود. یکی از عمدهترین ویژگیهای سازندهی طنز، تضاد، تناقض و در یک کلمه، ناهماهنگی است. برخی ویژگیهای دیگر مثل اغراق، مبالغه، غلو، درشتنمایی، کوچکنمایی، عدم تجانس بر اساس تضاد و تناقض ساخته میشوند. که نمونههای فراوانی از آن در آثار شاپور یافت میشود:
□ پیری آنچنان گوژپشتم نموده که میترسم نتوانم بار کج را به مقصد برسانم.
□ آرزو میکنم خشم، کاسهی صبر هیچ بنده خدایی را به بشقاب پرنده تبدیل نکند.
شکل دیگر استفادهی شاپور از اغراق به صورت " مقیاس " است. مقیاس از مواردی است که طنزنویسان برای آفریدن بزرگنمایی یا کوچکنمایی یعنی برای رسیدن به تناقض از آن استفاده میکنند.
مقیاس نوعی میزان سبکی و سنگینی یا شدت و
ضعف امری است. به عنوان مثال عشق و تنفر یا غم و شادی نوعی مقیاس در حالات روحی انسان است.
در کاریکلماتورهای شاپور جنگ ابدی خوبی و بدی، روشنی و تاریکی، آزادی و اسارت، مرگ و زندگی، سکوت و فریاد، هستی و نیستی، و امید و ناامیدی، مقیاس عمدهی کارهای وی است.
□ به اندازهای به مرگم امیدوارم که دست به خودکشی نمیزنم.
□ با سکوت فریاد میکشم.
□ آدم خوشبین، روزنهی امید را با چشم مصنوعی هم میبیند.
اغراق، مبالغه و غلو گاهی با کلماتی نظیر " آنچنانکه "، " به اندازهای که "، " به قدری "، " از بس که "، " این قدر و آن قدر " در کاریکلماتورهای شاپور قابل تشخیص است:
□ آنچنان زمینگیر شدهام که یک گام هم نمیتوانم به سوی در خروجی زندگی بردارم.
□ آنقدر گریستم که اقیانوس را آب برد.
□ از خودم به اندازهای دور هستم که صدای پایم را نمیشنوم.
اما گاهی اغراق صورت پیچیدهتری دارد. در این موارد بار طنز و انتقاد کاریکلماتور بیشتر و مفاهیم بیانشده انتزاعیترند:
□ آدم بیظرفیت در قطرهی باران خفه شد.
□ موجود بدبین با خورشید، آدمبرفی میسازد.
□ طی نامهی سرگشادهای از خدمات بیشائبهی خود قدردانی کرد.
بیان اغراقآمیز طنز با ایجاد فضایی از اعجاب و شگفتیها به خواننده کمک میکند تا از طریق تداعی معانی و کنجکاوی به حقایق واقعی بیندیشد.
۷. هنجارگریزی:
زبانشناسان بر این باورند که زبان در صورتی
ارزش ادبی مییابد که هنجارگریز (آشناییزدا) و دارای غرابت باشد. بر این اساس، هنجارگریزی را میتوان وجه مشترک تمام ترفندهای ادبی دانست زیرا در تمامی آنها هنرمند به گونهای از زبانِ معنا و شیوهی معمول، هنجارگریزی کرده و به زبان، غرابت و برجستگی بخشیده است. کامیار وحدیان در این مورد مینویسد: " اصولن هنر همهی شگردهای شاعرانه در آن است که به زبان غرابت بدهند و آن را آشناییزدایی کنند از این روست که ترفندهای ادبی که بر مبنای غافلگیری استوارند بیش از همه به زبان غرابت میبخشند. "
آشناییزدایی جلوههای متعددی دارد که عمدهترین آن عبارت است از: ترس تحسین، تعجب، تمسخر و تفکر. اگر هنرمند تنها به قواعد معلوم و بارز اکتفا کند، سخن او نه تنها بیمزه و خستهکننده میگردد بلکه از قدرت اثرگذاری که طنزپرداز سخت به دنبال آن است، بی بهره خواهد ماند. پارهای از مهمترین هنجارگریزیهای زبان طنز در کاریکلماتورها عبارتند از:
۷-۱: خلافآمد/آشناییزدایی
مهمترین گونهی هنجارگریزی، هنجارگریزی معنایی است که نویسنده از قواعد معنایی و از محدودهی همنشینی واژهها در قواعد معنایی حاکم بر زبانِ هنجار، گریز بزند. برجستهترین نوع هنجارگریزی معنایی، آشناییزدایی است که به آن " خلافآمد " نیز گفته میشود. منظور از " خلافآمد " یک ترفند خاص است که نویسنده در سخن خود نکتهای، مضمونی یا تصویری برخلاف آنچه ذهن در حالت عادی و معمولی به آن خو کرده بیاورد. و این سخن با چیزی که از نظر عقلی، عرفی، شرعی و... ناسازگار باشد:
□ عاشق سری هستم که سنگ میشکند.
□ وقتی سگ در پی گربه میگذارد، درخت از گربه بالا میرود.
در این نوع کاریکلماتورها قواعد ذهنی مخاطب
دچار تناقض با آنچه به ذهنش میآید، میشود. در خاطرههایی که با چشمانش دیده، گربه از درخت بالا میرفت نه برعکس. حالا اگر بر عکس قوانین معمول، درخت از گربه بالا برود، خواننده میخندد چرا که با خلافآمد عادت مواجه شده است.
آشناییزدایی یکی از شگردهایی است که طنزپردازان برای بلاغت و گیرایی کلام خود از آن بهرهمند میشوند و با برخوردی متفاوت با زبان، آن را برجسته و غیر منتظره ساخته و از آن برای شکستن عرف و عادتهای زبانی و ذهنی استفاده میکنند:
□ وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
□ از وقتی ممنوعالقلم شدهام، کاغذ سفید برای دوستان پست میکنم.
احمدی میگوید: " هدف طنزپرداز در آشناییزدایی از میان بردن نیروی عادت است، یعنی آفرینش دنیای تازه، دیدن چیزهای پیشتر نادیده. "
۷-۲: غافلگیری
یکی از نکات در خور توجه در بحث هنجارگریزی رابطهی نزدیک و نامحسوس آن با اصل " غافلگیری " است. اصل هفتم از اصول هشتگانهی برگسون دربارهی خنده میگوید: " هر حادثهای که شبیه باشد به نوعی اسباببازی کودکان که در آن ناگهان آدمای از جعبه بیرون میجهد، موقعیتی کمیک را به وجود خواهد آورد، چراکه دارای عناصری چون ایجاد تعجب ناگهانی و حرکات بدیع است.
با تأمل در کاریکلماتورهای شاپور میتوان نمونههایی یافت که اگرچه " خلافآمد " هستند، اما طنز آنها بیشتر در غافلگیریشان نهفته است. بدین معنی که در غافلگیری فقط با خلاف عرف و عقل و شرع روبهرو نیستیم، بلکه سیر کلام به گونهای است که خواننده با پایان یافتن جمله
ناگهان متعجب و غافلگیر میشود و در نتیجه میخندد:
□ از همهچیز سیر شدهام، جز صبحانه و ناهار و شام.
□ فاصلهی بین گریستن و خندیدن را دماغ پر میکند.
□ میگفت: " تا شقایق هست " نمیشود مجردی بیرون رفت.
در کاریکلماتورهای شاپور، انحراف از موضوع و مضمونی که در ذهن خواننده جریان دارد، توسط آرایههای جناس، ایهام، کنایه، تلمیح، ابهام و تضاد -یعنی عناصری که با یک کلمه یا عبارت بازی میکنند و سازندهی بازیهای واژگانیاند- به وجود میآید. به همين دليل است که در کاریکلماتورهایی که در ساختار آنها از بازیهای
واژگانی استفاده میشود، عنصر غافلگیری بیشتر است. به عبارت دیگر هرچه انحراف از موضوع و تداعی آن بیشتر باشد، غافلگیری هم به همان اندازه بیشتر است.
اما غافلگیری چگونه در طنز رخ میدهد و موجب خنده میگردد؟ باید بدانیم که ذهن انسان مثل یک ماشین تطبیقدهنده عمل میکند. رفتارها و گفتارهای مختلف را میسنجد و با قرار دادن آنها در الگوهای آشنا و از پیش تعیینشده، طبقهبندیشان میکند. اما بعضی وقتها این الگوی آشنا گسسته میشود و عنصری جایگزین آن میشود که برای مغز غیر منتظره است و در قالبهای پیشین نمیگنجد. اینجاست که آدمی به خنده میافتد.
۷-۳: متناقضنمایی/ پارادوکس
متناقضنمایی یکی دیگر از ویژگیهای طنز است. در واقع، عالم آمیختهای از عناصر متناقض و ناهماهنگ است و طنزپرداز کسی است که قدرت
کشف، درک، ترکیب و نوشتن این ناهماهنگیها را
داشته باشد. طنز، درک و خلق تصویر هنرمندانه و نقادانهی جهانی سراسر متناقض و متضاد در قالبی نیشخندآمیز است.
متناقضنمایی یا پارادوکس در حقیقت یکی از امکانات زبانی برای برجستهسازی است که به دلیل شکستن هنجار زبان و عادتستیزی موجب
شگفتی، التذاذ هنری و در نتیجه خنده میشود.
ساختمان متناقضنمایی از نظر عناصر دستوری در کاریکلماتورها به سه صورت: متناقضنمایی به صورت ترکیب، متناقضنمایی میان عناصر یک جمله و متناقضنمایی میان دو جمله دیده میشود. شفیعی کدکنی میگوید: " تصاویر پارادوکسی تصاویریاند که دو روی ترکیب آن به لحاظ مفهوم، یکدیگر را نقض میکنند. " :
□ خودکامهی عدالتخواه، شب آفتابپرست است. (گلکار)
□ عدهای از همین حالا به دست و پا افتادهاند تا در شمال جهنم، ویلایی برای خود دست و پا کنند. (علی حسین پور)
" خودکامهی عدالتخواه "، " شب آفتابپرست " و " شمال جهنم " از نمونه ترکیباتی است که به لحاظ منطقی، تناقض در ترکیب آنها نهفته است، چرا که در هنجار زبان رایج نیست و خلاف انتظارند.
بیان متناقضنما به ترکیبات پارادوکسی محدود نمیشود، بلکه دامنهی آن به ساختار متناقضنمایی جملهها نیز کشیده میشود که این شیوه یکی از اصلیترین شیوههای ایجاد طنز در کاریکلماتورهای شاپور به شمار میآید:
□ از وقتی سمعکم را گم کردهام، حرفها چقدر زیبا و منطقی به نظر میرسند.
□ در جشن تولد مرگم، پایکوبی میکنم.
□ سکوت، فریاد نجواها را شنیدنی میکند.
مباحث فراعقلی و ماورایی، نکتهسنجی و خیالپردازی، تصاویر فانتزی، انتقاد از وضع روزگار، فرهنگ عامه و بیان عاشقانه از مهمترین درونمایههای این شگرد هنری در کاریکلماتورها هستند.
به نظر میرسد متناقضنمایی در طنز نوعی بازی با کلمات است که طنزنویسان از آن برای ضربه زدن به شنونده و بیدار کردن او یا گیج و حیران کردن قوای عقلانی استفاده میکنند تا زمینه برای القای معانی طنزآمیز مورد نظر به مخاطب فراهم شود.
۷-۴: عکس/قلب مطلب
در این شیوه معنا عکس میشود و بدیع و شگفتانگیز و حتا گاهی مهمل به نظر میرسد اما پس از تأمل مشخص میشود که این شیوه نه تنها مهمل نیست بلکه شگفت و خندهآور است. این شگرد بر زبان و ساخت کاریکلماتورها تأثیر گذاشته و در قالب جملات و عباراتی عکس یکدیگر ظاهر میشود. به این صورت که گاه یک قاعده ذکر میشود و سپس عکس آن میآید:
□ در نیست غم هستی را نمیخوریم، چه بهتر که در هستی غم نیستی را نخوریم. (شاپور)
□ پرواز پرنده را از زمین بلند میکند و پرنده پرواز را روی زمین مینشاند. (شاپور)
□ روزگار غریبی است. یکی در آبپاش گلاب دارد و یکی در گلابپاش آب هم ندارد. (سهراب گل هاشم)
□ بعضی با لباس هویت میگیرند و بعضی به لباس هویت میدهند. (سهراب گل هاشم )
معمولن این شیوه در کاریکلماتورها به این گونه میآید که قسمت اول با تغییر معنی در قسمت دوم کلام تکرار میگردد و در اکثر موارد، مطالب قسمت دوم با مطالب قسمت اول، با وجود تکرار همان کلمات و ضمن ایجاد مضمونی نو و هنری، در تضاد و تقابل است. قلب مطلب یکی از
جذابترین شیوههای ساخت کاریکلماتور است.
انواع کاریکلماتور:
اولینبار عمران صلاحی در سال ۱۳۴۹، کاریکلماتورهای پرویز شاپور را به چهار دستهی بازی با کلمات، شاعرانه، طنزهای اجتماعی و وارونگی و دیوانگی تقسیم کرد.
نزدیک به سه دههی بعد از وی، ابراهیم نبوی این دستهبندی را با اندکی تغییر و توسعه به ۵ دسته گسترش داد: بازی با کلمات، شعر، جملات قصار، تصویرسازی فیلسوفانهی فراواقعی و انتقاد از رفتارها و وضعیت.
در تقسیمبندی دیگری که برای نخستینبار در مقدمهی گزینهی کاریکلماتورهای پرویز شاپور به چاپ رسید، با رویکردی موضوعی، کاریکلماتورها به دو نوع جدی و فکاهی تقسیم شد.سپس کاریکلماتورهای جدی به چهار گروه نثر شاعرانه، نکتهدار، تصویری و کلیگرا دستهبندی شد.
اخیرن دکتر علی حسینپور با رویکردی جدید به صورت معنا کاریکلماتورها را به سه دستهی زبانگرا، تصویرگرا و معناگرا تقسیم میکند.
بازی با کلمات:
پرویز شاپور با دقت در معانی کلمات، انها را با ظرافت کنار هم میچیند و از معانی گوناگون یک کلمه برای ساختن تصاویر چند معنی استفاده میکند. شاید این، مهمترین شیوهی پرویز شاپور است و همین است که دنیای دیوانهوار او را میسازد و او را از دیگران متفاوت میسازد.
□ شیر باغ وحش چکه میکرد.
□ در خشکسالی آب از آب تکان نمیخورد.
□ برق سایهی سیم، سایهام را گرفت.
شاعرانهها:
جملات پرویز شاپور گاهی به شعر، بسیار نزدیک میشود، بدون آنکه او ادعای شاعری داشته باشد.
□ چشمت نزدیکترین ستاره است.
□ نگاهم در پشت پلکهایم، شب را به صبح رساند.
□ آسمان درشتترین چشمان آبی را دارد.
□ با نگاهت قلبم را چراغانی میکنم.
لطافت شعر واژههای شاپور چنان است که گاه به اندازهی یک غزل، زیبایی و گاه به اندازهی شعری بلند، تخیل و ابهام را نثار جان آدمی میکند. " تصویر " و " حالت " عمدهترین ویژگیهای شعروارههای شاپور است.
جملات قصار:
پرویز شاپور ، گاه جملات قصار میگوید، بی آنکه جملاتش شعر یا کاریکلماتور باشند.
□ زندگی فریادی است که با مرگ خاموش میشود.
□ مرگ، راه زندگی را مسدود میکند.
□ ستارگان زیباییشان را مدیون بینظمیشان هستند.
تصویرسازی فیلسوفانهی فراواقعی:
گاه، پرویز شاپور با تصاویر فراواقعی که میسازد به گونهای نو از طنز میرسد که او را از دیگران متفاوت میکند. او دربارهی هستی و زندگی حرف میزند و قضاوت میکند. نگاه او در این تصویرسازیها با نتایج فلسفی همراه است و در پس کلماتش تلقی فیلسوفانه ای از هستی را پنهان کرده است.
□ قلبم پرجمعیتترین شهر دنیاست.
□ ماهی در آب محبوس است.
□ چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح، بالاترین رقم تلفات از آن لحظات است.
□ خورشید به شب مدیون است.
□ بشر در شبانهروزی زندانی است.
پرویز شاپور در این عباراتش دربارهی مرگ، زندگی، آزادی، تعادل، زمان، نابودی و خیر و شر حرف میزند.
انتقاد از رفتارها و وضعیت(طنزهای اجتماعی):
ابراهیم نبوی میگوید: " پرویز شاپور از خودخواهی، رذالت، سقوط و ابتذال انتقاد میکند و به آزادی و رهایی و مهربانی فکر میکند. در برخی نوشتههایش این گرایش را میبینیم:
□ تکان نخوردن مجسمهی آزادی مرا به شک انداخته است که نکند آزاد نباشد.
□ وقتی به کسی زخم زبان میزنم بلافاصله درصدد پانسمانش برمیآیم.
□ باغچه را بهخاطر معصومیت گیاهیاش دوست دارم.
□ برای اینکه کسی در کارم دخالت نکند مدتی است که اصولن کاری انجام نمیدهم.
□ آب تنگ به اندازهای کثیف بود، که ماهی برای همیشه مقیم خشکی شد.
وارونگی و دیوانگی:
صلاحی دستهی دیگری را نیز به غیر از آنچه که گفته شد برای کاریکلماتورهای شاپور تعریف میکند و آن " وارونگی و دیوانگی " است. این قسمت از نوشتههای شاپور بسیار زیرکانه، ظریف و شیطنتآمیز است و شاید اکثر کارهایش نیز از این دسته باشد:
□ به ماهی فکر کردم، ولی فراموش کردم به آب هم فکر کنم، در نتیجه ماهی فکرم مرد.
□ هنگامی که آب مینوشم، اعضای داخلیام چتر بالای سرشان نگه میدارند.
□ ویولونیستها، تیکتاک ساعت را با ویولن همراهی میکنند.
انواع کاریکلماتور از نظر صورت و معنا:
از این منظر میتوان کاریکلماتورها را به سه دسته تقسیم کرد:
● کاریکلماتورهای زبانگرا/لفظگرا
● کاریکلماتورهای تصویرگرا
● کاریکلماتورهای معنیگرا/محتواگرا
کاریکلماتورهای زبانگرا/لفظگرا
در این نوع کاریکلماتور، نویسنده دنبال آن نیست تا معنی و مفهوم یا مطلب و مقصودی خاص را به مخاطب منتقل کند، بلکه او بیش از هرچیز، در جستوجوی کشف شیوههای شوخ و شیرین برای غافلگیری مخاطب و ذوقزده کردن اوست تا از این راه، لبخند رضایتی بر لبان او بنشاند و ذهن او را برای لحظهای به بازی بگیرد. کاریکلماتورهای زیر از مهدی ساعی از این نوع هستند:
□ وقتی صدایم را بلند میکنم، کمر سکوتم رگ به رگ میشود.
□ روی زبانم وازلین مالیدم تا زبانی چرب و نرم داشته باشم.
□ به گلخانه رفتم تا یک بوته فراموشی بخرم.
□ برای اینکه سربسته حرف بزنم، سرم را دستمال بستم.
□ کفشم را درنمیآورم چون میترسم کسی پا توی کفشم کند.
این کاریکلماتورها از آن رو لفظگرا هستند که آن حادثهی طنزآمیز و مطایبهآمیز و آن تصادف شیرین تنها در زبان، ظاهر و الفاظ آنها اتفاق افتاده است.
برای نمونه در این جمله که: " حواسم پرت شد، شیشهی همسایه شکست. " درواقع بین دو جز این جملهی مرکب، هیچ ارتباط منطقی و معنایی خاص مد نظر نیست جز اینکه نویسنده خواسته است بین واژههای پرت شدن و شکستن شیشه ارتباط صوری و لفظی برقرار کند.
چگونه کاریکلماتور بنویسیم؟
۱. زیاد کاریکلماتور بخوانید
برای اینکه بتوانید کاریکلماتورنویس خوبی شوید باید زیاد کاریکلماتور بخوانید تا بتوانید درک خوبی از آن داشته باشید. با آثار پرویز شاپور شروع کنید. پرویز شاپور پدر کاریکلماتور ایران است و در واقع بنیانگذار این قالب ادبی است. از پرویز شاپور هشت جلد کتاب کاریکلماتور به جا مانده است که خوشبختانه مجموعه کاریکلماتورهای وی در کتاب " قلبم را با قلبت
میزان میکنم " جمعآوری شده و در دسترس است. کاریکلماتورنویسهای خوب دیگری هم وجود دارند که در بخش بعدی این مقاله آنها را معرفی میکنم تا با آثارشان آشنا شوید.
خواندن زیاد کاریکلماتور باعث میشود شما در این فضا قرار بگیرید و در نتیجه راحتتر بنویسید. حتا میتوانید قبل از اینکه شروع به نوشتن کاریکلماتور کنید، تعدادی کاریکلماتور بخوانید و بلافاصله دست به قلم شوید. در ابتدای کار اگر جملات شما شبیه به نویسنده شد اشکالی ندارد. این فقط یک تمرین است. پس نگران نباشید. فقط بنویسید.
۲. زیاد بنویسید
کار نیکوکردن از پرکردن است. انتظار نداشته باشید که با یک یا دوبار تلاش بتوانید کاریکلماتورهای خوبی بنویسید. ابتدا کمیت را زیاد کنید. کیفیت از دل آن بیرون خواهد آمد. اگر میخواهید کاریکلماتورنویس خوبی شوید سعی کنید هر روز زمانی را به نوشتن کاریکلماتور اختصاص دهید. هرچیزی که به ذهنتان میآید بنویسید. خودتان را سانسور نکنید و نگران این موضوع هم نباشید که آیا خوب نوشتهاید یا نه. فقط سعی کنید هرچقدر میتوانید تعداد جملات بیشتری بنویسید. ممکن است از هر صد جملهای که مینویسید فقط یکی دوتای آن قابل انتشار باشد، اما نگران نباشید با تمرین زیاد میتوانید جملات بهتری بنویسید.
من در یک پست اینستاگرام، موضوع سکوت را انتخاب کردهام و راجع به آن تعدادی کاریکلماتور نوشتهام که میتوانید آنها را در لینک زیر بخوانید:
۴. شعر زیاد بخوانید
با خواندن شعر میتوانید مهارت کاریکلماتور نویسی خود را تقویت کنید. اشعار از کلماتی تشکیل شدهاند که به زیبایی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و معنای جدیدی را ایجاد کردهاند. شعر باعث میشود نگاهتان به پدیدهها تغییر کند و ذهنتان برای نوشتن کاریکلماتور ورزیدهتر شود. همانطور که قبلن گفته شد بعضی از کاریکلماتورها نوعی شعر است. پس اگر به این سبک از کاریکلماتورنویسی علاقهمندید، خواندن شعر از این جهت هم میتواند به شما کمک کند.
۵. یک دفترچه یادداشت کوچک همراه خود داشته باشید
وقتی روی نوشتن کاریکلماتور تمرکز کنید، در موقعیتهای مختلف مثل پیادهروی، زیر دوش، هنگام ظرفشستن و... ممکن است ایدههای خودجوش و بکری به ذهنتان برسد. همیشه یک دفترچه یادداشت کوچک همراه خود داشته باشید تا بتوانید فورن این ایدهها را بنویسید. به یاد داشته باشید اگر به ایدهها توجه نکنید، از ذهنتان فرار خواهند کرد. پس در لحظه ثبتشان کنید.
معرفی کاریکلماتورنویسهای معاصر:
۱. سهراب گلهاشم
سهراب گلهاشم از نامآشناترین طنزپردازان همروزگار ماست که ذوقآزمایی چهل سالهاش در نگارش کاریکلماتور، وی را به چهرهای بلندآوازه در مطبوعات ایران تبدیل کرده است.
مطالعات عمیق او در حوزههای مردمشناسی، ادبیات و فرهنگ عامه، بر عمق محتوایی آفریدههای طنزآمیز او افزوده است.
سهراب گلهاشم میگوید: " کاریکلماتور شوخی
میکند، میخنداند و به طعنه سخن میگوید. به ناهنجاریها و بدیها شلیک میکند. و گاهی ناملایمات و سختیهای زندگی را با طنز تلخ بیان میدارد. دردهای اجتماعی را خوب میشناسد و هر اتفاق کوچکی را شاید کنی اغراقآمیز با نیشخندی کنایهدار مورد توجه قرار میدهد و این به راستی یکی از جلوههای زیبای ادب و هنر معاصر است. "
والاترین شکل کاریکلماتور به باور گلهاشم، برخوردار از دو لایهی زبرین و زیرین است، لایهی اول لبخند میآفریند و لایهی دوم سعی در نقد یک ناهنجاری، و ترمیم و جبران نقایص و کاستیهای زندگی فردی و اجتماعی دارد.
برای اولین بار در تابستان ۱۳۵۵، نوشتههای گلهاشم در یکی از روزنامههای چاپ مشهد منتشر شد. و از آن تاریخ تاکنون با بسیاری از نشریات کشور با امضای: هوای تازه، حبابی روی آب، پارازیت و سهراب، همکاری داشته است.
اولین کتاب گلهاشم تحت عنوان " گاهگاهی زندگی شوخی نیست "، مجموعهی کاریکلماتور و جملات برگزیدهی طنز بود که در بهار ۱۳۸۶ به چاپ رسید و دومین اثرش به نام " چند قدم به حرف حساب " در بهار ۱۳۸۹ در نمایشگاه کتاب تهران رونمایی شد.
مجموعهی " قلم کمحرف " در سال ۱۳۹۵ منتشر شد که حاوی گزیدهی کاریکلماتورهای چهلسالهی گلهاشم به سه زبان فارسی، انگلیسی و عربی است.
نمونههایی از کاریکلماتورهای سهراب گلهاشم:
□ زیباترین منحنی جهان، لبخند است.
□ منجم، دانشمندی سر به هواست.
□ آخرین شعری که حافظ سرود، عزل خداحافظی بود.
□ چون چشم دیدن کسی را نداشت، با عصای سفید از خانه بیرون میرفت.
□ عشق، اقیانوس بزرگی است که دو ساحل را به یکدیگر پیوند میدهد.
□ وقتی پول ندارید، همسرتان آرایش جنگی میکند.
□ موش بیباک به هیچ گربهای محل سگ نگذاشت.
□ هیچکس دل و دماغ ندارد، گویی همه ناقصالخلقه به دنیا آمدهاند.
□ وقتی به بعضیها دست بدهی، همهچیز را از دست میدهی.
□ عمرم را شکنجه کردم، اما تاریخ وفاتم را فاش نکرد.
۲. مهدی فرجاللهی
مهدی فرجاللهی متولد ۲۱ دی ماه ۱۳۶۱، شاعر، نویسنده و طنزپردازی است که در زمینهی نوشتن کاریکلماتور توانسته توانایی خود را به خوبی نشان دهد. فرج اللهی مهندسی برق الکترونیک خوانده است. فعالیت مطبوعاتی را با " گل آقا " آغاز کرد و با نشریاتی چون رشد جوان و نوجوان و چند مجلهی دیگر به این فعالیت ادامه داد. برای رادیو و تلویزیون نویسندگی و اجرا میکند. در چند جشنواره جایزه گرفته و دبیر چند مسابقه و جشنواره در حوزهی طنز بوده است.
در زمینهی کاریکلماتور، چهار کتاب از فرجاللهی منتشر شده است. الفبای اقتصاد مقاومتی( یا چه کار کنم که خرجم دخلم را نیاورد )، طرح تعویض اخم با لبخند، کاریکاتور کلمات و نانوا هم جوش شیرین میزند، بیچاره فرهاد.
نمونههایی از کاریکلماتورهای مهدی فرجاللهی:
□ به دلم آمد میآیی
آمدی
دلم رفت
□ رانندهی عجول را دست میاندازد
جادهی ناهموار
□ عرض خیابان را به طول عمرم اضافه میکنم از روی پل عابر پیاده
□ شاید
عاشق ثریا شده باشد
خشت اول را کج نهاده است
□ دستدست میکنی
دست به دست میشوم
□ نمیدانم چرا
هرچقدر به قربانت میروم
نمیرسم
□ دختر بانمک، شیرین است
□ نانوا هم جوش شیرین میزند، بیچاره فرهاد
□ چشمانت را به مناظره دعوت میکنم.
۳. احمدرضا بهرامپور عمران
دکتر احمدرضا بهرامپور عمران متولد سال 1335، مدرس دانشگاه، پژوهشگر و نويسنده ایرانی می باشد. او کتاب " رفتنت برایم آمد نداشت " را در سال ۱۳۹۶ به چاپ رساند. در این کتاب، نگاه نکتهسنج و باریکبین او، آثار درخشانی را به روی کاغذ آورده و از تمام آرایههای ادبی نیز بهره برده است که نشان از پختگی کامل نویسنده دارد.
□ زندگی آرایشگر به مویی بند است.
□ عصا به دستها دست به عصاترند.
□ فوتبالیست سر به هوا لگد به بختش میزند.
□ سر به سر کسی میگذارم که دست به سرم کند.
□ هرگاه همسرم جوش بیاورد، من چای دم میکنم.
۴. حسین ذوالقدر
حسین ذوالقدر شاعر پیشکسوت خوزستانی متولد ۲۸ اسفندماه ۱۳۳۲ در شهرستان اهواز بود.
" نمیکشم مگر به شرط چاقو " از زندهیاد حسین ذوالقدر که توسط انتشارات «الیما» در سال 96 و در ۷۷صفحه بهچاپ رسید. استاد ذوالقدر، نگاه ویژهای به عشق و مرگ داشت و اکثر آثار خویش را با این سوژهها نوشت. سادگی و روانی خاصی که در قلم وی وجود دارد، دلیبودن آثار را گوشزد میکند.
□ عاشق دوبار میمیرد؛ یکبار برای خودش و یکبار برای دیگران.
□ نمیخواهم به عشق آنقدر فکر کنم که عاشقی از یادم برود.
□ بیسبب نیست سیب فراوان شده؛ چون آدم کم شده.
۵. محمدمهدی معارفی
«سیبیل نوشت» مجموعه کاریکلماتورها و تصویرگریهای محمدمهدی معارفی است که در ۱۳۰صفحه و توسط نشر «ابجد» چاپ شده است. قبل از هرچیز، باید به قدرت بالای تصویرگری در کنار آثار اشاره کرد. معارفی، از قدیمیهای اینحوزه و بهاصطلاح دود چراغخورده و باتجربه این نوع نوشتار است و هرجا سخن از کاریکلماتور میشود، نمیشود بهسادگی از کنار نام او و آثارش عبور کرد. وی فعالیت بسیاری در مطبوعات و رسانهها دارد و آثارش به همهجا راه پیدا کردهاند که نشان میدهد راه را خوب یاد گرفته و موفق بوده است. نکتهی مهم در آثار او، نگاه مردمی و بحث اجتماعیست که جامعه را از خطا و خطر آگاه؛ و اشتباهات را گوشزد میکند؛ هرچند ساده و همراه با نیشخند و سبیلهایی که آدم را به خنده انداخته باشد.
□ با زخم کاری، بیکاریام را پنهان کردم.
□ نمکگیرم کرد با پفکنمکی.
□ گند آدمهای گنده زود درمیآید.
□ پردهدری کردم، برای یافتن دستهای پشتپرده.
□ کفایت پیدا کرد، خودکفا شد.
□ زمستانها در خانه جهنم بهپا میکنم.
□ فروشندهی کهنهکار، آدمهای تازهبهدورانرسیده را تور میکند.
دیدگاه خود را بنویسید