خانم نویسنده «شعر» را بهعنوان کلمهی سال برگزیده است. یکی از کارهایی که قرار است انجام دهد، خواندن روزانهی یک دفتر شعر است. اما کمی مردد شده است و نمیداند از عهدهی مطالعهی یک کتاب شعر در روز برمیآید یا نه. تازه مشکل دیگری هم دارد. چهطور برای هر روز یک دفتر شعر پیدا کند؟ خانم نویسنده نمیداند چه کند. برای همین تصمیم میگیرد از خانم شعر کمک بخواهد.
خانم نویسنده رو به خانم شعر: «خانم شعر، میدونی که چهقدر برام عزیزی. میشه بهم کمک کنی؟»
خانم شعر بادی به غبغب میاندازد و میگوید: «در چه زمینهای کمک میخوای ای شاعر نوقلم؟»
خانم نویسنده: «میدونی که کلمهی سالم، شعره و میخوام هر روز یه دفتر شعر بخونم. اما میترسم نتونم از عهدهش بربیام. نظر تو چیه؟»
خانم شعر: «والا تا اونجایی که من میدونم، دفترای شعر حجم زیادی ندارن. یعنی تو نمیتونی یه کتاب 50-60 صفحهای رو یه روزه بخونی؟ تو که نمیخوای مثنوی یا بوستانو بخونی. بعدشم سرعت خوندنتم که زیاده. پس بهونهی الکی نیار.»
خانم نویسنده: «حق با توئه. دفترای شعری که میخوام بخونم کمحجمن. میتونم در عرض چند دقیقه بخونمشون. مرسی که مطمئنم کردی.»
خانم شعر: «خواهش دارم. سؤال بعدی؟»
خانم نویسنده: «نمیدونم این همه دفتر شعر رو از کجا پیدا کنم که زیاد وقتمو نگیره و هزینهشم زیاد نشه.»
خانم شعر: «کاری نداره عزیزم. اولن که لازم نیست خیلی به خودت زحمت بدی. مگه توی طاقچهی بینهایت عضو نیستی؟ اونجا با یه هزینهی کم، میتونی یه عالمه دفتر شعر پیدا کنی. اگه هر روز حتا چندتا دفتر شعر بخونی، تا آخر سال بازم تموم نمیشه.»
خانم نویسنده: «حالا از کجا بفهمم که اینا کتابای خوبین؟ و من بیخودی وقتمو تلف نمیکنم؟»
خانم شعر: «ببین، تو هدفت از خوندن دفترای شعر اینه که با فرمهای مختلف آشنا بشی و از اونا الهام بگیری. به نظر من چیزی به اسم شعر بد وجود نداره. تو حتا از شعری که دوست نداری میتونی نکتههای زیادی یاد بگیری. تازه اگرم چندتا شعر رو خوندی و خوشت نیومد، میتونی از خوندن بقیهی شعرای کتاب صرفنظر کنی. پس بخون. لذت ببر و یاد بگیر.»
خانم نویسنده: «ممنونم. واقعن همهی دغدغههامو برطرف کردی.»
خانم شعر در حالی که لبخند میزند جواب میدهد: «من همیشه آمادهام تا به سؤالاتت جواب بدم. فقط کافیه یه قرار نوشتنی با من ترتیب بدی.»
دیدگاه خود را بنویسید