در حال دوردور در کتابراه هستم که چشمم به رمان تازهای از «فریدا مک فادن» میافتد. من هم که از طرفداران پروپاقرصش هستم، مثل خری که تیتاپ دیده ذوق میکنم. اما یک لحظه... دروغ پنهان شوهر بیوهزن؟ اسم کتاب چرا شبیه اسم سریالهای ترکی است؟ نکند داستانش هم شبیه آنها باشد؟ با وجود این، معرفی کتاب را میخوانم: «آلیس، زنی که شوهرش را از دست داده، اما هنوز همهجا او را میبیند.» کتاب در دستهی جنایی-طنز قرار گرفته است. مکث میکنم. جنایت و طنز؟ این دیگر چه ترکیبی است؟ لابد داستانی است دربارهی یک قاتل زنجیرهای که وسط هر قتل جوک تعریف میکند. تردیدناک نمونهی کتاب را دانلود میکنم و میخوانم.
با زنی روبهرو میشوم که شیرینعقل بودن را به مرحلهی جدیدی ارتقا داده است. میمانم بخرمش یا نه. فیدیبو را باز میکنم تا اگر کتاب را داشته باشد، با تخفیف ۸۰ درصد بخرمش. خوشبختانه موجود است. دستِکم زیاد ضرر نمیکنم. کتاب فقط ۱۱۶ صفحه است و در کمتر از یک ساعت تمامش میکنم. و بعد، فقط یک سؤال در ذهنم میچرخد:
فریدا، این چیست که نوشتهای؟
ماجرا اصلاً پیچیده نیست. شاید بهتر باشد بگویم اصلاً پیچیدگیای در کار نیست. اولین حدسی که بزنی، درستترین حدس است، چون نویسنده زحمت نداده حتی یک پیچش داستانی درستوحسابی به آن اضافه کند. معمای داستان در حدی ساده است که اگر کلاغی تصادفاً روی کتاب بنشیند، بعد از ورق زدن دو صفحه، میفهمد ماجرا چیست.
اما از همه بدتر، شخصیت اصلی است. آلیس قرار است با رفتارهایش طنز داستان را بسازد، اما بیشتر از اینکه بامزه باشد، باعث میشود بخواهم سرم را به دیوار بکوبم. یعنی واقعاً زنی پیدا میشود که آیودی را با الایدی اشتباه بگیرد و برای پیشگیری از بارداری، در کمدش لامپ کممصرف نصب کند؟ یعنی ممکن است روزی بشنویم کسی برای درمان فشار خون، لامپ مهتابی قورت داده؟ واقعاً باورم نمیشود نویسندهی این کتاب سطحی و بیمزه همان کسی باشد که «بخش دی» را نوشته است.
فریدا، با قلب خستهی من چه کردی؟ آبروی رمانهای معمایی و جنایی را بردی. دیگر نمیدانم وقتی کسی از من میپرسد نویسندهی موردعلاقهات کیست، چه جوابی بدهم. شاید مجبور شوم به دروغ بگویم که طرفدار جوجو مویزم.
دیدگاه خود را بنویسید