چند سال پس از آنکه پینوکیو به پسری واقعی تبدیل شد و سرِ خانه و زندگی خودش رفت، ژپتو دوباره تنها ماند. پس تصمیم گرفت عروسک چوبی دیگری بسازد. همه انتظار داشتند دماغ این عروسک جدید هم بهمحض دروغ گفتن دراز شود، اما پینوکیوی دوم پسر آرام و مؤدبی بود که هرگز دروغ نمیگفت. او آنقدر ساکت بود که هیچکس صدایش را نمیشنید.
آنچه مردم نمیدانستند این بود که پینوکیوی دوم اصلاً زبانی برای دروغ گفتن ندارد. ژپتو علاج واقعه را قبل از وقوع کرده بود. همه منتظر بودند این عروسک سربهراه سرانجام به پسری واقعی تبدیل شود، اما چنین نشد. پینوکیوی دوم تا ابد چوبی باقی ماند.

دیدگاه خود را بنویسید