رسالهای نوشته بود در باب علایق مگسها. چکیدهاش این بود: «مگسها فقط دور چیزهای بالقوه فاسد و مضر جمع میشوند. چه آن شیء شیرینی باشد، چه مدفوع؛ به هر حال خطرناک است.»
رسالهاش سروصدای زیادی به پا کرده و امروز، جلسهی نقد آن بود. شخصیتهای ادبیِ مشهور در سالن حضور داشتند و جای سوزن انداختن نبود.
نسخههای چاپی روی میزها چیده شده بود. مگسها وزوزکنان بالای رسالهها میچرخیدند و هر لحظه بر تعدادشان افزوده میشد. کمکم هوا سنگین شد. جمعیت، غرغرکنان سالن را ترک کرد.
نویسنده به سالن خالی چشم دوخت؛ ظاهراً جلسهای در کار نبود. مگسها به سمتش هجوم آوردند. یکی از مگسها روی دستش نشست. دیگری روی صورتش. آن یکی روی پایش. چند لحظه بعد، وزوزِ مگسها سالن را پُر کرد.

دیدگاه خود را بنویسید