نام کتاب: سوءظن
تاریخ چاپ: 1393
تعداد صفحات: 167
نویسنده: فردریش دورمانت
فردریش دورنمات (۱۹۹۰-۱۹۲۱) در خانوادهای مذهبی در سوییس متولد شد. پدربزرگش شاعر و پدرش کشیش بودند. با وجود اعتقاد مذهبی در این خانواده، نقد سیاسی و آزادی بیان در میانشان دیده میشد. دورنمات در دانشگاه در رشتههای علوم دینی، فلسفه و ادبیات آلمانی تحصیل کرد. او علاوهبر ادبیات، به نقاشی نیز علاقه داشت. دورنمات مهارتها و تواناییهای بسیاری داشت و در حوزههای گوناگون جستار، فیلمنامه، نمایشنامه و کارگردانی تئاتر فعالیت کرد و به موفقیت رسید. همین چندبعدی بودن دورنمات باعث شد که او در ژانرهای ادبی مختلف نوآوری ایجاد کند. رمانهای جنایی دورنمات محصول جوانی و دورهی تنگدستی اوست. هرچند او آنها را در اضطرار و برای تامین معاش نوشت، اما خلاقیت نویسنده در آنها بارز است. مجموعه آثار جنایی و کارآگاهی دورنمات در کنار نام جنایینویسهای مطرح جهان آورده میشود و خوانندگان بسیاری دارند.
فريدريش دورنمات دست از علاقهاش به نقاشی نیز برنداشت و در کنار کشیدن طرحها و نقاشیهای متعدد، در دانشگاه نیز در زمینهی هنر و فلسفه اموزش دید. با این حال، شهرت ادبی این چهره بیشتر به دلیل نمایشنامههای اوست.
«این نوشته شد»، «نابینا»، «ملاقات بانوی سالخورده»، «ازدواج آقای میسیسیپی»، «هرکول و طویلهی اوجیاس»، و «فیزیکدانها» از جمله آثار نمایشی دورنمات هستند. ماجراهای تاریخی، داستانهای اسطورهای، ارتباط با خدا و بیعدالتیهای اجتماعی بخشی از درونمایههای این نمایشنامهها هستند.
دربارهی کتاب
کارآگاه «برلاخ» در بستر بیماری و مرگ افتاده است. با دیدن عکسی در یک مجله، سوءظنی در او شکل میگیرد. مرد درون تصویر یکی از پزشکان جنایتکار نازیهاست. شباهت قابلتوجهی میان او و پزشکی که اکنون مسئول کلینیکی پیشرفته و لوکس است، دیده میشود. برلاخ در واپسین روزهای عمرش تصمیم میگیرد حقیقت را روشن و عدالت را برقرار کند؛ شاید از این طریق بتواند بر مرگ غلبه کند و معنای تازهای به زندگیاش ببخشد.
کارآگاه برای پیگیری سوءظنش به کلینیک میرود؛ مکانی بسته، سرد و دلهرهآور که فضای خفقانآورش تعلیقی دوچندان به داستان میبخشد. حدس برلاخ درست است؛ دکتر همان جنایتکاری است که در اردوگاه نازیها، قربانیها را بدون بیهوشی جراحی میکرده و آنها را به قتل میرسانده است. برلاخ به حقیقت دست پیدا کرده است، اما مدرکی ندارد و از آن مهمتر جانش در خطر است. آیا کارآگاه پیر و بیمار میتواند از این مهلکه جان سالم به در ببرد؟
دورنمات در این رمان به سراغ رویارویی مهمی میرود: تقابل خیر وشر. شری که همیشه هم آشکار نیست؛ گاهی هم به هیأت پزشکی نیکوکار درمیآید که به دام انداختنش غیرممکن به نظر میرسد. پزشک جنایتکار معتقد است نتایج آزمایشهایش میتواند جان بسیارانی را نجات دهد؛ بنابراین قتل را موجه میداند. اما آیا وسیله هدف را توجیه میکند؟ آیا این کار را میتوان اخلاقی دانست؟ آیا کاری که از نظر من نوعی عملی نیک است، لزوماً برای همه نتیجهی خوبی در بر دارد؟ و از آن مهمتر مرز میان خیر و شر کجاست؟ اینجاست که پرسشی بنیادین مطرح میشود: آیا پیشرفت علم بدون چارچوب اخلاقی از خود جنایتکار خطرناکتر نیست؟
«سوءظن» مانند دیگر آثار دورنمات، سیستم قضایی را به چالش میکشد. دستگاه عدالت دنیای ما ناکارآمد است، چون نمیتواند عدالت را اجرا کند. برای فردی که جنایتهای بیشماری انجام داده، چه مجازاتی میتوان در نظر گرفت؟ حتی اگر اعدام شود، تکلیف رنجی که برای این تعداد انسان و خانوادههایشان ایجاد کرده، چه میشود؟ آیا اصلاً میتوان به عدالت رسید یا عدالت فقط یک رؤیاست؟
مجازات جنایتکاران در دنیای دورنمات، نه از طریق سیستم قضایی که از مسیرهای نامعمول انجام میشود. در قاضی و جلادش، فریب، در سوءظن، حادثهای معجزهوار، و در قول، تصادف نقش اصلی را بازی میکند. دورنمات نشان میدهد که عدالت نه یک ساختار قانونی، بلکه نتیجهای اتفاقی و شکننده است.
سوءظن رمانی جنایی با درونمایهی فلسفی و اخلاقی است که بسیاری از باورهای خواننده را به چالش میکشد. اگر از رمانهای جنایی معمولی خسته شدهاید، سوءظن میتواند انتخاب مناسبی باشد. کتابی که تا مدتها ذهنتان را درگیر میکند تا به پرسشهایی بیندیشید که شاید هرگز به پاسخشان دست نیابید.


دیدگاه خود را بنویسید