بازرس «برلاخ» که مردی بیمار و پیر است و تنها یک سال فرصت برای زندگی دارد، با قتل یکی از مأموران جوان و کارکشته‌ی خود به نام «اشمید» روبه‌رو می‌شود. از همین‌جا، تحقیقاتی آغاز می‌شود که رخدادهای عجیبی را رقم می‌زند.

در ظاهر قتلی ساده اتفاق افتاده، اما این قتل به گذشته‌ی کارآگاه گره خورده است. سال‌ها پیش، برلاخ در میخانه‌ای با مردی به نام «گاستمان» شرط‌بندی عجیبی می‌کند که زندگی هر دو را تحت‌تأثیر قرار می‌‌دهد. گاستمان در پوشش سیاست و دیپلماسی، جنایت‌های بزرگ و پلیدی انجام می‌دهد و برلاخ با او شرط می‌بندد که روزی او را به سزای اعمالش برساند. بازرس تمام عمرش را صرف یافتن گاستمان کرده و اکنون او مظنون اصلی پرونده‌ی قتل اشمید است. با وجود این، نیروی پلیس و دستگاه قضایی تمایل چندانی برای بازجویی از گاستمان ندارند، چراکه او مردی بانفوذ است که با نمایندگان کشورهای خارجی روابط تجاری دارد و هیچ‌کس جرئت ندارد با او دربیفتد.


«قاضی و جلادش» نخستین کتاب از سه‌گانه‌ی جنایی «دورنمات» است؛ آغاز جهان‌بینی خاص او درباره‌ی عدالت و حقیقت. دورنمات در این رمان هم قواعد ژانر پلیسی کلاسیک را به هم می‌زند و تصورات خواننده را زیرورو می‌کند. همه‌چیز با یک شرط‌بندی شروع می‌شود؛ با این پرسش بزرگ: آیا هر جنایتکاری زمانی دستش رو می‌شود و به سزای اعمالش می‌رسد؟ کارآگاه داستان که چیزی به پایان عمرش نمانده و همه‌ی عمرش را به دنبال گاستمان بوده، مذبوحانه می‌کوشد برنده‌ی این شرط باشد.


اما سیستم قضایی به عدالت نمی‌اندیشد و تنها به فکر حفظ منافع خود است. از سویی دیگر، برلاخ نه زمان دارد و نه مدرک، پس برای رسیدن به هدفش به نیرنگ متوسل می‌شود، از حس حسادت به نفع خود بهره می‌برد و غیرمستقیم دستور قتل گاستمان را صادر می‌کند. کارآگاه برای شکست دادن شر، خود به ابزار شر نزدیک می‌شود و خواننده را با این پرسش مواجه می‌کند: به‌راستی مرز خیر و شر کجاست و آیا این دو مفهوم مطلقند یا نسبی؟


درنهایت کدام‌یک برنده‌اند؛ برلاخ یا گاستمان؟ آیا سیستم قضایی انسانی توانایی این را دارد که همه‌ی مجرمان را به سزای اعمالشان برساند؟ و آیا اصولاً انسانی که خود عاری از خطا نیست، شایستگی قضاوت و برقراری عدالت را دارد؟ آیا عدالت یک سراب است یا می‌توان گام‌هایی برای دستیابی به آن برداشت؟ این‌ پرسش‌ها تنها ذهن کارآگاه پیر و بیمار را درگیر نمی‌کند، بلکه هر مخاطب اندیشمندی را به فکر وامی‌دارد. در جهان دورنمات، عدالت نه یک مقصد، بلکه مسیری است پرچالش که با هر قدم، پرسش بزرگ‌تری را پیش روی انسان قرار می‌دهد.