«نوشتن باید رویکرد درآمدزا داشته باشد. و این مدلی هست که فرد با داشته های خودش بهش می رسه. پیشرفت در نویسندگی یعنی کسب درآمد و شهرت واقعی.» اینها بخشی از کامنت یکی از کاربران سایت در پاسخ به مقالهی چگونه بهتر بنویسیم؟ است. من با این دیدگاه مخالفم و دلیل اینکه مینویسم کسب ثروت و شهرت نیست. پیش از این دربارهی چرایی نوشتنم در همین وبلاگ مطالبی را منتشر کردهام، اما امروز میخواهم از دلایلم شفافتر بنویسم، با من همراه باشید؛ شاید این نوشته بتواند یاریگر شما در مسیر نوشتن باشد.
۱. من در رشتهی پزشکی تحصیل کردم. سالها در این زمینه فعایت داشتم و موفق هم بودم. اما احساس رضایت نمیکردم. خوشحال نبودم. انگیزهای برای ادامه دادن نداشتم. کمکم داشتم تبدیل به رباتی میشدم که سر کار میرود، کارش را انجام میدهد و در اوقات فراغتش هم کتاب میخواند. احساس مفید بودن داشتم، اما لذتی از کارم نمیبردم. عمرم داشت تلف میشد. حس بیهودگی و تلف کردن عمر داشت خفهام میکرد. دیگر وقت آن بود که کاری کنم.
دوران کودکی و نوجوانی من با خواندن کتاب و اندکی نوشتن گذشت. اینها تنها فعالیتهایی بود که وقتی انجامشان میدادم، بهطرز عمیقی احساس رضایت میکردم. لذت خلق کردن را چشیده بودم و حالا وقتش بود که دوباره به اصل خود بازگردم. از سه سال پیش، نوشتن را بهصورت جدی آغاز کردم و تا امروز این مداوم را حفظ کردهام. هیچوقت هم به کسب ثروت و شهرت نیندیشیدهام.
اصلیترین دلیل من برای نوشتن، همان حس لذت عمیقی است که با انجام هیچ کار دیگری نتوانستهام به آن برسم. آفریدن و حس رضایت ناشی از آن است که مرا به ادامه دادن این مسیر ترغیب میکند. جالب است بدانید روانشناسان بر این باورند که میل به خلق کردن در وجود همهی انسانها هست و تمایل بسیاری از افراد به بچه دار شدن هم از همین میل به آفریننده بودن، نشأت میگیرد. وقتی چیزی به این دنیا اضافه میکنم، دیگر احساس بیهودگی نمیکنم. من سهم خودم را انجام دادهام و مأموریتم را به پایان رساندهام.
۲. همهی ما برای ادامه دادن زندگی نیاز به انگیزه داریم. اگر این انگیزه کمرنگ شود، به سمت افسردگی و حتا خودکشی پیش خواهیم رفت. باید دلیلی برای زندگی بیابیم تا بتوانیم زندگی کنیم. نوشتن همان انگیزهی من است. به عشق نوشتن از خواب برمیخیزم و با فکر نوشتن به خواب میروم. تمام زندگی من در این خلاصه شده که چه بنویسم، چگونه ایدهیابی کنم، چطور نثرم را ارتقا بدهم و چه کتابهایی بخوانم تا کمک کند بهتر بنویسم. این جستوجوگری از من آدم پویاتری میسازد.
۳. نوشتن از من یادگیرندهی بهتری میسازد. مدام کتاب میخوانم و در دورههای آموزشی شرکت میکنم. همیشه دانشآموز بودن و تلاش هر روزه برای یادگیری احساس شادابی و سرزندگی به من میبخشد. بسیاری از آدمها با تمام شدن تحصیلات رسمیشان دست از آموختن میکشند، اما آنها نمیدانند خود را از چه موهبت بزرگی محروم میکنند. آموختن حتا یک نکتهی کوچک در هر روز نهتنها به توسعهی فردی شما میانجامد، بلکه حس طراوت و جوانی به شما میبخشد. دوران مدرسهتان را به یاد بیاورید، آیا اینکه هر روز نکتهی جدیدی یاد میگرفتید، شگفتزدهتان نمیکرد؟ احساس زنده بودن نمیکردید؟
۴. نوشتن، اندیشیدن را به من میآموزد. شاید اگر نمینوشتم اهمیت تفکر را خیلی درک نمیکردم، اما نوشتن خود فکر کردن است. نوشتن باعث میشود در همهی پدیدهها، اتفاقات و رابطهها دقیق شوم و بکوشم علتی برایشان پیدا کنم. وقتی به مشکلی برمیخورم این نوشتن است که به کمکم میآید تا راهحل بهتری بیابم. نوشتن بر قدرت تحلیل و خلاقیت میافزاید، درنتیجه دید چندبعدی و وسیعی پیدا میکنیم و با مسائل روزمرهی زندگی رویارویی بهتری پیدا میکنیم.
۵. برای من تعداد مخاطبان و شهرت اهمیتی ندارد. همیشه کیفیت را مهمتر از کمیت دانستهام. در روزگار و جامعهای که افراد کتابخوان آن مدام رو به کاهشند، پیدا کردن آدمهای همفکر و همدغدغه کار دشواری است. اما من با نوشتن دوستان زیادی یافتم که شبیه خودم میاندیشند؛ حالا چه اهمیتی دارد که تعدادشان کم باشد، مهم این است که در جمعشان احساس راحتی میکنم و هر روز ازشان نکتههای مفیدی میآموزم.
۷. در جای دیگری، از همین فردی که در ابتدای یادداشت اسم بردم، کامنت دیگری دیدم با این مضمون که اگر نوشتن به کسب درآمد نینجامد، موجب دلسردی و توقف خواهد شد و اگر شما نمیخواهید از راه نوشتن به ثروت برسید، برای خودتان بنویسید و منتشر نکنید. چنین دیدگاهی نشان میدهد که نگارنده با فواید بیشمار انتشار آشنا نیست. ما در درجهی اول، منتشر میکنیم تا یاد بگیریم نه اینکه مخاطب جذب کنیم. اگر فقط در خلوت خودمان بنویسیم، ممکن است به آراستگی متن، املای صحیح کلمات، نوع جملهبندی و علائم نگارشی توجهی نکنیم و تا ابد شلخته بنویسیم. علاوهبراین انتشار به نظم در نوشتن میانجامد؛ چیزی که برای نویسندهی تازهکار از ضروریات است. تا منظم ننویسیم، نویسنده نخواهیم شد.
و نکتهی دیگر، اگر بخواهیم به درآمد هم برسیم باز چارهای جز برندسازی شخصی نداریم و چه راهی بهتر از انتشار نوشتههایمان برای رسیدن به این هدف وجود دارد؟ باید دیگران را با کارمان آشنا کنیم، اعتمادشان را جلب کنیم تا در آینده بتوانیم محصولات و خدماتمان را بفروشیم. اما به نظر من فردی میتواند در مسیر نوشتن دوام بیاورد که انگیزههای درونی قوی داشته باشد. کسب درآمد و شهرت انگیزههای بیرونی هستند. اتفاقاً چون رشد در مسیر نویسندگی بهکندی و حلزونوار اتفاق میافتد، متکی بودن بر این دو انگیزه میتواند به ناامیدی و توقف بینجامد.
واضح است که نویسندهی تازهکار مخاطب چندانی ندارد و به تبع آن درآمدی هم در کار نیست. پس اگر به این انگیزهها وابسته باشد، فوری ناامید میشود و نوشتن را رها میکند. حتا در ادامهی راه هم همینطور است. شاید نوشتههای من موردپسند خیلیها نباشد، ممکن است نتوانم از این راه به ثروت و شهرت برسم، پس باید نوشتن را رها کنم؟ توجه کنید حرف من این نیست که نباید به فکر درآمد و مخاطب باشیم، منظورم این است که نباید هدف اصلی را این دو مورد قرار دهیم، وگرنه خیلی هم خوب است که بتوانیم از کاری که دوستش داریم پول درآوریم.
اگر منبع درآمد یا شغلی غیر از نوشتن دارید و در ابتدای مسیر نویسندگی هستید، شاید بهتر باشد کارتان را حفظ کنید و در کنارش نوشتن را هم ادامه دهید. وقتی توانستید از نوشتن درآمد مناسبی کسب کنید، آن وقت به رها کردن شغلتان فکر کنید. از دیدگاه من، نویسندهای که تنها هدفش پول باشد به هر کاری هم تن درمیدهد، مجبور میشود چیزهایی بنویسد که موردپسند اکثریت باشد یا متنهای سفارشی بنویسد. چنین فردی هر روز از خود واقعیاش دورتر میشود و گمان نمیکنم هیچگاه نویسندهی خوبی شود.
۸. از دلایل فردی نوشتن که بگذریم، به احساس مفید بودن و کمک به دیگران میرسیم. کمکم که در زندگی پیش میرویم، به جایی میرسیم که باید از خودمان بیرون بیاییم و به یاری دیگران بشتابیم تا به احساس رضایت درونی عمیق برسیم. من با نوشتن این کار را میکنم. وقتی مطلبی مینویسم که به کسی کمک میکند تا حس بهتری داشته باشد یا روزنهی امیدی برایش باز شود، یا تصمیم بهتری بگیرد یا نکتهای بیاموزد که در مسیر نوشتن یاریگرش باشد، من رسالتم را انجام دادهام. مهم نیست اگر تعداد این افراد کم باشد، حتا اگر متن من تنها باعث لبخندی کوچک در یک نفر شود، من موفق بودهام.
سخن پایانی
این یادداشت فقط حاصل تجربهی من از نوشتن است. معتقدم هر فردی با انگیزهها و دلایل شخصی خودش وارد مسیر نویسندگی میشود. هر چقدر چرایی فرد برای نوشتن قویتر و درونیتر باشد، احتمال اینکه در مسیر بماند و به موفقیت برسد، افزایش مییابد. چرایی من در دو دلیل خلاصه میشود: با نوشتن حالم خوب است و با نوشتن حال دیگران را هم بهتر میکنم. شاید شما انگیزههای دیگری داشته باشید، اما خواندن دلایل دیگران باعث میشود عمیقتر بیندیشید و به وضوح بیشتری برسید. خوشحال میشوم شما هم از دلیلهایتان برایم بنویسید.
دیدگاههای بازدیدکنندگان
شاینا
220 روز پیشاین متن یادآوری بود برای من که ادامه بدهم و ادامه بدهم.. یادم باشد هر وقت دلسرد شدم سری به این متن بزنم
میترا جاجرمی
220 روز پیشخوشحالم که چنین حسی دارید. موفق و نویسا باشید.
عفت عزیزی مهر
192 روز پیشبا شما موافقم. انگیزه ی نوشتن برای من هم گام نخست احساس مفید بودن است که با نوشتن برایم حاصل می شود . نوشتن حس بی نظیری به من می دهد و باعث می شود بتوانم در ابعاد دیگر زندگی تاثیر مثبت آن را ببینم .
میترا جاجرمی
192 روز پیشدرود بر شما. موفق و نویسا باشید.🌸🌸
سهیلا شیبانی
177 روز پیشمن عاشق این حس «همیشه دانشآموزی» هستم. تمام دورههای استاد کلانتری را شرکت میکنم تا همیشه بیاموزم. مینویسم چون نوشتن سبب رضایت من از زندگی میشود. و همین برایم کافی است.
میترا جاجرمی
177 روز پیشدرود بر شما. همیشه موفق و نویسا بمانید خانم شیبانی عزیز🌷🌷