شاید شما هم از آن دسته افرادی باشید که معتقدند محتوای نوشته مهم است، حالا به هر شکلی که نوشته شده باشد، مهم نیست. درست است که غلطهای املایی به اندازهی غلطهای انشایی، زبان را دچار اختلال و دگردیسی نمیکند؛ اما برای نویسنده و اثر او، پیامدهای ناگواری دارد. مثلن اگر نویسندهای «برخاستن» را «برخواستن» یا «سوت» را «صوت» یا «نمازگزار» را «نمازگذار» یا «ناهار»را «نهار» یا «خرد« به معنای «ریز» را «خورد» یا «استعفا» را «استیفا» یا «اهتزاز» را «احتزاز» بنویسد، اختلالی در تعامل خواننده با متن رخ نمیدهد، اما بهشدت خواننده را به نویسنده بدگمان میکند؛ زیرا خواننده نمیتواند به نویسنده اعتماد کند و پیوسته با این پرسش درونی درگیر میشود که «چگونه به نظرات علمی کسی اعتماد کنم که غلط املایی دارد؟» منظور من از نویسنده فقط نویسندگان آثار ادبی نیستند. امروزه هر فردی از نوشتن و تولید محتوا برای معرفی خود و کسبوکارش استفاده میکند. مثلن یک روانشناس یا یک پزشک را درنظر بگیرید که در صفحهی اینستاگرام یا در سایت خود مطالب علمی مینویسد. اگر این فرد غلط املایی داشته باشد، مخاطبان ناخودآگاه او را فرد بیسوادی خواهند پنداشت که صلاحیت علمی لازم را برای درمان و برطرف کردن مشکلات آنها ندارد. پس لازم است همهی ما با املای درست کلمات آشنا شویم تا بتوانیم در محتوای متنی خود، اعتماد مخاطبانمان را جلب کنیم.
روشهایی برای یادگیری املای درست کلمات
۱. خواندن آثار بزرگان ادب فارسی
بهترین و مفیدترین راه برای پاکیزگی قلم از آلودگیها و بیماریها انس با آثار بزرگان ادب فارسی است؛ زیرا دیدن املای درست کلمه در جمله، ضمیر ناخودآگاه شما را اصلاح میکند و ضبط صحیح کلمه در خاطرتان مینشیند.
۲. رجوع به فرهنگنامهها و کتابهای لغت
اگر در درست بودن املای یک واژه، تردید دارید؛ به لغتنامه مراجعه کنید و املای صحیح آن را پیدا کنید. خوشبختانه در عصر اینترنت زندگی میکنیم؛ و لازم نیست حتمن فرهنگ لغت کاغذی داشته باشید. بهراحتی میتوانید در گوگل، املای کلمهی مورد نظر خود را جستوجو کنید و یا نرمافزارهایی مثل «واژهیاب» را روی گوشی خود نصب کنید.
مهمترین غلطهای املایی رایج
در اینجا به بررسی شماری از غلطهای املایی رایج میپردازیم. شما هم اگر غلط املایی دیگری را میشناسید، در بخش کامنتهای این پست بنویسید تا آن را به این بخش اضافه کنم.
آزوقه (املای کلماتی مانند آزوقه، زکام و زغال که عربی نیستند، با «ز» است نه «ذ».)
استعفا نه استیفا
اشک نه اشگ
اِغفال نه اقفال
اهتزاز نه احتزاز
انتر ( نه عنتر که عربی است و معنای آن شجاع است.)
بحبوحه نه بهبوهه
برهه نه برحه
بقچه نه بغچه
بلیت نه بلیط
بِه از شما نباشد (نه بعض شما نباشد)
بیمحابا نه بیمهابا
پیرارسال نه پیارسال
توجیه نه توجیح
جدّوآبا نه جدّوآباد
جناغ نه جناق
خبرگزاری نه خبرگذاری
خردسال نه خوردسال
دمغ نه دمق
ذوزنقه نه زوزنقه
راجع به نه راجبِ
رشک نه رشگ
زادبوم نه زادوبوم
سالخورده نه سالخرده
عسکر نه عسگر
غلتک نه غلطک
غدغن نه غدقن
قافله نه غافله
ملغمه نه ملقمه
میلیون نه ملیون
میلیارد نه ملیارد
مرهم نه مرحم
مستغلات نه مستقلات
وهله نه وحله
قانونگذار نه قانونگزار
ارابه نه عرابه
ازدحام نه ازدهام
باتری نه باطری
بالاخره نه بلاخره
پاچهخاری نه پاچهخواری
پلمب نه پلمپ
اتراق نه اطراق
انضباط نه انظباط
اصطکاک نه اصطحکاک
اتاق نه اطاق
ماکارونی نه ماکارانی
تفاوت املای برخی کلمات نیز به دلیل تفاوت معنی آنها است
طوفان/توفان: طوفان به معنی باد و باران شدید. توفان به معنی توفنده.
خُرد/خورد: خرد به معنی کوچک، ریز و اندک است، مانند خردسال، خردهفروشی و خردهگیری. اما «خورد» سوم شخص مفرد از مصدر خوردن است در زمان گذشته؛ مانند سالخورده.
اساس/اثاث: اساس یعنی پایه. اثاث، لوازم خانه را میگویند.
اِمارت/عمارت: امارت یعنی حکومت. عمارت به معنی ساختمان است.
انتساب/انتصاب: انتساب یعنی نسبت دادن. انتصاب یعنی گماشتن.
بالطبع/بالتبع: بالطبع یعنی طبعن و طبیعتن. بالتبع یعنی بنابراین و در نتیجه.
تراز/طراز: تراز واژهای فارسی است و چندین معنا دارد؛ از جمله، سنجهی ارتفاع، سطح و نقش و نگار. طراز عربی است و معنای آن ردیف و طبقه است. بنابراین «همتراز» یعنی «همسطح»، و «همطراز» یعنی «همطبقه». بنابراین در جملههایی مانند «او همتراز/همطراز شاعران بزرگ فارسی است»، بهتر است از «همتراز» استفاده شود.
ثواب/صواب: «ثواب» اسم است و معنای آن «مزد و پاداش» است. «صواب» صفت است و به معنای «درست، بجا و مناسب است.»
ثمین/سمین: ثمین یعنی گرانبها. سمین یعنی فربه.
جذر/جزر: معنای لغوی «جذر» ریشه است و در ریاضی عددی را میگویند که در خودش ضرب میشود و حاصل آن، «مجذور» است. «جزر»، پایین رفتن آب دریا است؛ ضد «مد».
حایل/هایل: «حایل»، اسم و به معنای چیزی است که میان دو چیز قرار میگیرد و مانع اتصال آن دو به یکدیگر میشود؛ اما «هایل» صفت است، به معنای هولانگیز و ترسناک.
ذرع/زرع: «ذرع» یکی از مقیاسهای اندازهگیری است. «زرع» یعنی کاشتن.
ذلّت/زلّت: ذلّت یعنی خواری. زلّت یعنی لغزش.
شست/شصت: «شست» به معنای انگشت بزرگ دست و پا است؛ اما «شصت»، املای حرفی عدد 60 است. هر دو واژه فارسی است، و برای جلوگیری از اشتباه، یکی را با سین و دیگری را با صاد مینویسند.
فترت/فطرت: معنای «فترت»، رکود و سستی، میان دو دورهی طلایی است؛ اما «فطرت» یعنی سرشت و طبیعت.
فراق/فراغ: «فراق» به معنی جدایی است. معنای «فراغ»، رهایی و آسودگی است.
محظور/محذور: «محظور» به معنای ممنوه و حرام است. اما «محذور» یعنی «مانع» و «آنچه از آن میترسند». بنابراین «محذور اخلاقی» یعنی مانعی که از جنس و مقولهی اخلاق است.
مزمزه/مضمضه: «مزمزه» فارسی و به معنای چشیدن و نرمنرم خوردن چیزی است، و «مضمضه» عربی و به معنای گرداندن آب در دهان یا شستوشوی بینی است.
هیز/حیز: واژهی «هیز» به معنای بدکار و بیشرم است؛ اما «حیز» یعنی جا و مکان.
مواجه/مواجهه: «مواجه» اسم فاعل است و معنای درست آن در فارسی «روبهرو» یا «رویآور» است. «مواجهه» مصدر است و باید در معنای «رودررویی» یا «رویآوری» بهکار رود. بنابراین جملهی «در مواجه با گناه باید به خدا پناه برد» نادرست است و باید گفت: «در مواجهه با گناه باید به خدا پناه برد.»
پیشخان/پیشخوان: پیشخان، میزی است که فروشنده پشت آن مینشیند یا میایستد. پیشخوان، به معنای کسی است که در مجالس وعظ و روضهخوانی، پیش از سخنران چیزی را میخواند.
پرتقال/پرتغال: پرتقال نام یک میوه است. پرتغال نام یک کشور است.
انتر/عنتر: «انتر» فارسی و به معنای بوزینه است. عنتر به زبان عربی، نوعی مگس است.
تسویه/تصفیه: تسویه حساب به معنای برابر کردن حسابها است که بهطور معمول در حسابداری استفاده میشود. تصفیه حساب، به معنای صاف کردن حساب مالی است که در حسابداری بعد از تسویه حساب انجام میشود.
غالب/قالب: غالب به معنای پیروز، فاتح و مسلط است. اما قالب به معنای «شکل»، «طرح و فرم»، «بدن» و «چارچوب» است.
چند نکته
۱. خطاهای املایی، گاهی بر اثر ناآشنایی با قوانین املای کلمات در ترکیبها رخ میدهند. به عوان مثال، لازم است که بدانیم: الفِ مضموم و مفتوح، اگر میان بای تأکید و فعل قرار گیرد، تبدیل به «ی» میشود. بنابراین «بیندازد» درست است، نه «بیاندازد»؛ «بیندیشید» درست است، نه «بیاندیشید»؛ «بینجامد» درست است، نه «بیانجامد»؛ «بیفتد» درست است، نه «بیافتد». اما اگر الف، مکسور باشد، تغییری در املای کلمه رخ نمیدهد؛ مانند «بایستاد».
۲. یک راه خوب برای تشخیص «گزار» و «گذار»: «گزار» از مصدر «گزاردن» است، به معنی اداکردن، انجام دادن، بهجا آوردن. پس باید بنویسیم: نمازگزار، سپاسگزار، برگزار، خبرگزاری
«گذار» از مصدر «گذاشتن» است؛ به معنی قرار دادن، وضع کردن، برجای نهادن. پس باید بنویسیم: بارگذاری، بنیانگذار، قانونگذار،
۳. یکی دیگر از غلطهای املایی رایج، «هکسره» است. مشکل «هکسره» در نوشتار فارسی در مواقعی رخ میدهد که به جای کسره اضافه (_ِ_) از «ه» استفاده کنیم یا به جای «ه»، کسره اضافه را بهکار ببریم. نمونه این اشتباه را بهوفور در پیجهای اینستاگرامی و پیامهایی که بهصورت محاورهای نوشته میشوند میبینیم.
در ترکیبات وصفی و اضافی بعد از موصوف یا مضافالیه باید از کسره اضافه بین دو کلمه استفاده کرد و بهکار بردن «ه» نادرست است. مثال:
درست: حالِ دوستم خوب نیست. نادرست: حاله دوستم خوب نیست.
درست: اون کتاب مالِ منه. نادرست: اون کتاب مال منِ.
درست: دفترِ منو ندیدی؟ نادرست: دفتره منو ندیدی؟
از دیگر مواردی که ممکن است با مشکل «هکسره» مواجه شوید، حالتی است که «ه» جزئی از وازه است و بهعنوان حرف اصلی در انتهای کلمه آمده است که به آن «ه غیر ملفوظ» هم گفته میشود. در چنین مواردی «ه» نباید حذف شود و استفاده از کسره به جای آن نادرست است. مثال:
درست: چشمه آب نادرست: چشمِ آب
درست: صد دانه یاقوت نادرست: صد دانِ یاقوت
در زبان محاورهای به جای فعل «است» یا «هست»، گاهی از صدای (e) استفاده میشود. در چنین مواردی باید از «ه» استفاده کرد نه کسره. مثال:
درست: حالت چطوره؟ (حالت محاوره جملهی «حالت چطور است؟») نادرست: حالت چطورِ؟
درست: چه مرد خوبیه. (حالت محاورهای جملهی «چه مرد خوبی است.») نادرست: چه مرده خوبیِ.
گاهی در زبان محاوره در انتهای افعال سومضخص به جای «_َ_د» از صدای (e) استفاده میشود. در این مواقع نیز باید از «ه» استفاده شود، نه کسره. مثال:
درست: خوب غذا میخوره؟ (خوب غذا میخورَد؟) نادرست؟ خوب غذا میخورِ؟
درست: میتونه حرف بزنه. (میتوانَد حرف بزنَد.) نادرست: میتونِ حرف بزنِ.
در محاوره گاهی بعضی کلمات مثل «اگر»، «مگر» و «دیگر» بهصورت «اگه»، «مگه» و «دیگه» نوشته میشوند. در چنین مواردی نیز حتمن باید از «ه» استفاده کرد. مثال:
درست: به نظرم این پرتاب دیگه گُله. (به نظرم این پرتاب دیگر گل است.) نادرست: به نظرم این پرتاب دیگِ گلِ.
درست: اگه نه چطور؟ مگه نه؟ (اگر نه چطور؟ مگر نه؟) نادرست: اگِ نه چطور؟ مگِ نه؟
به اسمهایی که به فرد یا شیء شناختهشده و مشخصی دلالت دارد، معرفه میگویند. گاهی در زبان محاوره از تکواز «ه» بهعنوان نشانه معرفه استفاده میشود. وقتی این «ه» به آخر یک کلمه اضافه میشود، یعنی مخاطب میداند در مورد چه کس یا چه چیزی در حال صحبت هستیم. مثال:
درست: با کی داشتی حرف میزدی؟ با همون دختره؟ نادرست؟ با کی داشتی حرف میزدی؟ با همون دخترِ؟
درست: کیف کوچیکه توی کمد نیست. نادرست: کیف کوچیکِ توی کمد نیست.
۴. بهکار بردن تنوین برای واژههای فارسی، نادرست است. کاربرد تنوین که ابزار ساختن قید در زبان عربی است برای واژههای عربی جایز است، مانند اتفاقاً، تصادفاً، اجباراً. ولی واژههای ناگزیر، ناچار و مانند آنها که فارسی است، هرگز تنوین برنمیدارد. بنابراین واژههای گاهاً، ناچاراً، گزارشاً صحیح نیستند. در این جا لازم به گفتن است که دیرزمانی است که نوشتن تنوین بهصورت «اً» در خط فارسی به کناری نهاده شده و آن را بهصورت «ن» مینویسند. مثلن: اتفاقن، تصادفن یا اجبارن.
منابع:
کتاب بهتر بنویسیم از رضا بابایی
سایت ایران درگاه
دیدگاه خود را بنویسید