کتابی از رسته‌ی «جنایی-پلیسی» برمی‌گزینی. خواندن را می‌آغازی. حدس‌هایی می‌زنی. می‌کوشی قطعات پازل را کنار هم بگذاری و پاسخ معما را بیابی که زارت، سر و کله‌ی یک روح خبیث پیدا می‌شود و کنترل همه‌چیز را به دست می‌گیرد یا از آن بدتر، یک روح بخت‌برگشته‌ی ستم‌دیده بدون یاالله گفتن، وارد ماجرا می‌شود، که تا قاتلش پیدا نشود آرام نمی‌گیگیرد. این‌جاست که تمام تصورات تو دود می‌شود و به هوا می‌رود؛ تو می‌مانی و دهانی باز و نگاهی آویزان.


نمی‌خواهم بگویم چنین داستان‌هایی خوب نیستند، اصلاً خودم از طرفداران این نوع قصه‌ها هستم، به‌عنوان نمونه سریال «سوپر نچرال» یکی از سریال‌های محبوبم است. موضوع این نیست. مسئله این است که پاهای خواننده‌ی داستان جنایی روی زمین است. البته که از غافل‌گیری لذت می‌برد، اما انتظار دارد معماهای داستان با منطق این جهانی حل و فصل شود، نه با ورود روح و جن و امثالهم.


به‌عنوان یک خواننده‌ی پر و پا قرص داستان‌‌های جنایی، عاجزانه از نرم‌افزارهای کتاب‌خوان و سایت‌های معرفی کتاب درخواست می‌کنم این نوع کتاب‌ها را در ژانر جنایی جا ندهند. چه می‌دانم مثلاً دسته‌ای تعریف کنند تحت عنوان «فراطبیعی»، «ماورایی»، «روحیانه» که خواننده تکلیف خودش را بداند و با خواندن کتاب، دچار یأس فلسفی نشود. مرسی. اه.