این پیام چند روز پیش به دستم رسید:
«تیم متخصص و باسابقه‌ی ما، هر کتابی را در حوزه‌ی انتخابی خودتون براتون ترجمه و به اسم خودتون در کتابخانه‌ی ملی ثبت می‌کنیم...»

واقعاً این پیام عجیب نیست؟
اصلاً منی که با ترجمه آشنایی ندارم، چرا باید کتابی به اسم خودم ترجمه کنم؟ آیا با این کار بر اعتبارم می‌افزایم؟ گیرم که چنین باشد، آیا این کار تقلب و کلاهبرداری نیست؟ و اگر شما به‌قول خودتان متخصص در ترجمه هستید، چه نیازی به اسم من دارید؟ چرا کتاب‌ها را با اسم خودتان منتشر نمی‌کنید و جایگاهی در عرصه‌ی ترجمه برای خودتان دست‌وپا نمی‌کنید؟ مسلماً این کار را که در راه رضای خدا و خدمت به خلق انجام نمی‌دهید!

بیایید به کتاب‌های ترجمه‌شده‌ی سال‌های اخیر نگاهی بیندازیم. جز این است که بیشتر ترجمه‌ها چنگی به دل نمی‌زنند، پر از غلط‌های املایی، اشتباهات نگارشی و ویرایشی هستند و از آن مهم‌تر، روح اثر به‌کلی در ترجمه از دست رفته، انگار که با گوگل‌ترنسلیت ترجمه شده‌اند؟ برخی از جمله‌ها چنان بی‌سروته هستند که حتی اگر چند بار هم بخوانی‌شان، باز هم متوجه منظور نویسنده نمی‌شوی.

اما چه شد که از ترجمه‌های زیبا و پرمایه‌ای مثل آثار نجف دریابندری، سروش حبیبی و عبدالله کوثری رسیدیم به چنین فجایعی؟

متأسفانه جو حاکم چنین می‌نماید که ترجمه کاری آسان است و همه‌کس از عهده‌اش برمی‌آیند. هر کس که اندک آشنایی‌ای با زبانی خارجی دارد، خود را شایسته‌ی ترجمه می‌بیند، غافل از اینکه ترجمه هم هنر است و هم مهارت. اینکه زبان مادری‌ات فارسی باشد و چند ترم هم کلاس زبان رفته باشی، از تو مترجم نمی‌سازد.

مترجم خوب در وهله‌ی اول زبان‌شناس است. کاملاً به زبان مبدأ مسلط است. دایره‌ی واژگان گسترده‌ای دارد. دستور زبان فارسی را خوب می‌داند. کتاب‌خوان حرفه‌ای است و درنتیجه زبان قلمروی ادبیات را می‌شناسد. اینکه دیکشنری را برداریم و کلمه‌به‌کلمه متن را ترجمه کنیم، از ما مترجم نمی‌سازد. سطح پایین این کار را گوگل‌ترنسلیت و سطح بالای آن را هوش مصنوعی انجام می‌دهد.

مترجم به‌عنوان یک واسطه‌ی انسانی باید بتواند روح اثر را دریابد و در کمال امانتداری، به مخاطب منتقل کند. اگر به ترجمه‌ی کتاب‌های شعر دقت کنیم درمی‌یابیم بهترین ترجمه‌ها را مترجمانی انجام داده‌اند که خود شاعر بوده‌اند، چرا که آن‌ها زبان شعر را می‌شناسند و در انتقال مفهوم و موسیقی بهتر عمل می‌کنند.

اگر بخواهیم منصف باشیم، شاید کار مترجم از جنبه‌هایی دشوارتر از کار نویسنده باشد، چراکه مترجم خوب هم باید با زیروبم زبان مقصد آشنا باشد و هم آن‌قدر به زبان مبدأ مسلط باشد که بتواند دقیق‌ترین واژه‌ها را با نحو درست کنار هم قرار دهد و متنی دقیق و زیبا ارائه دهد. درواقع مترجم ماهر، اثر را ترجمه نمی‌کند، آن را بازآفرینی می‌نماید. پس کار هر بز نیست خرمن
کوفتن؛ گاو نر می‌خواهد و فرد* کهن.


* برای اینکه متهم به جنسیت‌زدگی نشوم، «فرد» را جایگزین «مرد» کردم.🙃