چرا مینویسم؟|قسمت یازدهم
دقیقاً دو سال است که بهصورت جدی قدم در راه قلم گذاشتهام. اگر از من بپرسند چرا مینویسی، دلایل زیادی ردیف خواهم کرد. اما مهمترین دلیل من «عشق» است. دلیلی که سرآمد تمام دلیلها است و تا نباشد دلایل دیگر معنایی نخواهند یافت.
عشق را در نوشتن یافتم. دلیلی که خود دلیل زندگیام شد. صبحها از خواب برمیخیزم به امیدی که بنویسم و شبها با رؤیای نوشتن به خواب میروم. دیگر از تکرار روزمرگیها نمیهراسم. عشقی در زندگیام هست که به هر لحظهام رنگی نو میزند و سرزندهام نگه میدارد.
عشقم آنقدر مهربان است که صبورانه اندوهم را تاب میآورد و صمیمانه شادیهایم را شریک میشود. همیشه در کنارم حضور دارد و حتا اگر من رهایش کنم، او مصرانه سراغم را میگیرد و آغوش شفابخشش را به رویم میگشاید.
عشقم مرا رشد میدهد، چشم و گوشم را باز نگه میدارد و مرا به تفکر وامیدارد. اگر ناامید شوم، روزنهی امیدم میشود و اگر آرزو کنم، رؤیایم را به حقیقت تبدیل میکند.
گرچه دیر عشقم را پیدا کردم اما دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است. نوشتن مرا اهلی خود کرده است. من اهل قلمم و قلم اهلی من.
پ.ن: روز قلم بر تمامی اهل قلم خجسته باد.
دیدگاه خود را بنویسید