آتنا نمی‌خواست مزاحم استاد شود، بنابراین تصمیم گرفت در گوگل جست‌وجو کند تا شاید راه‌حلی برای مشکلش پیدا کند. در گوگل عبارت «تکنیک‌های افزایش تمرکز» را تایپ کرد. اولین نتیجه تکنیکی بود به اسم پومودورو. با خودش گفت: «چه اسم جالبی.» وارد اولین نتیجه شد و شروع به خواندن کرد:

 تکنیک «پومودورو»  ابزاری برای مدیریت زمان است. این تکنیک را اولین‌بار، «فرانچسکو چیریلو» مطرح کرد. پومودورو بر این ایده استوار است که انسان نمی‌تواند به‌صورت پیوسته و برای مدت طولانی، تمرکز ذهنی و توان فیزیکی خودش‌ را روی یک موضوع یا هدف مشخص حفظ کند. چیریلو یک تایمر مکانیکی داشت که به‌شکل گوجه‌فرنگی بود و از آن برای اندازه‌گیری زمان پخت‌وپز استفاده می‌کرد. یک بار این ایده به ذهنش رسید که از تایمر گوجه‌فرنگی برای برنامه‌ریزی روزانه استفاده کند. به این شکل که تایمر خودش‌ را روی 25 دقیقه تنظیم می‌کرد و هر بار این قطعه‌ی زمانی‌ را به یک فعالیت مشخص اختصاص می‌داد.


زمان‌سنج‌های آشپزخانه شکل‌های مختلفی دارند، اما چون زمان‌سنج چیرلو به شکل گوجه‌فرنگی بود، اسم روش خودش‌ را پومودورو گذاشت. (پومودورو در زبان ایتالیایی یعنی گوجه‌فرنگی.) برای هر کاری می‌توان از تکنیک پومودورو استفاده کرد. مثلاً برای مطالعه، نوشتن، ورزش، پیاده‌روی، یادگیری زبان یا هر کار دیگری. فقط باید به این نکته‌ها توجه کنید:

1. زمان‌سنج‌ را برای 25 دقیقه تنظیم کنید.

2. روی کار تا پایان زمان تایمر تمرکز کنید و به‌‌هیچ‌وجه به کار دیگری مشغول نشوید. اگه چیزی یادتان آمد و حواستان را پرت کرد، گوشه‌ای یادداشتش کنید و به‌سرعت به کارتان برگردید.

3. بعد از 25 دقیقه حدود پنج‌دقیقه استراحت کنید. این زمان واجب است تا ذهن و بدن شما استراحت کند. در این پنج‌ دقیقه هیچ کاری انجام ندهید.

4. خب تا اینجا یک پومودورو انجام دادید. اگر چند تا پومودورو پشت سر هم کار کردید، بهتر است یک استراحت 15 تا 30 دقیقه‌ای هم داشته باشید.

آتنا با خودش گفت: «به‌نظر روش جالبی می‌آد. فقط نمی‌دونم می‌شه به جای تایمر از موبایلم استفاده کنم.باید از استاد بپرسم.» قدم اول این بود که یک تایمر تهیه کند. در گوگل سرچ کرد و یک تایمر زیبا سفارش داد. طی چند روز بعدی سعی کرد کارهایش را در قالب پومودورو انجام دهد و تا جایی که توانست «آزادنویسی» کرد.

 

روز ملاقات با استاد فرا رسید. استاد با دیدن آتنا لبخند زد و گفت: «خب، آتنا خانوم. تو این مدت چی‌کارا کردی؟ بهت خوش گذشت؟» آتنا جواب داد: «اولش برام سخت بود. تمرکز نداشتم، برای همین گشتم و با تکنیک پومودورو آشنا شدم. این تکنیک خیلی بهم کمک کرد. گوشیم‌و موقع آزادنویسی می‌ذاشتم بیرون از اتاق که دستم بهش نرسه. بعد 25 دقیقه می‌نوشتم. این‌جوری تمرکزم بیشتر می‌شد.»

«پومودورو عالیه. خوش‌حالم که باهاش آشنا شدی. خودمم می‌خواستم بهت پیشنهاد بدم. پومودورو هم باعث می‌شه راحت‌تر تمرکز کنی و هم بهت نظم می‌ده و روند پیشرفتت‌و بهت نشون می‌ده. می‌تونی خودت‌و ارزیابی کنی و ببینی در طول روز چند پومودورو کار مفید انجام می‌دی.»

«درسته. فقط یه سؤال. می‌تونم به‌جای تایمر فیزیکی از گوشیم استفاده کنم؟»

«ببین، موبایل عامل حواس‌پرتیه. خودتم تجربه‌شو داشتی. بهتره وقتی می‌خوای کاری انجام بدی، اصلاً در دسترست نباشه. مخصوصاً در ابتدای کار که هنوز نمی‌تونی تمرکزت‌و حفظ کنی. توصیه‌ی من همون استفاده از تایمرهای فیزیکیه. بعداً که عادت کردی، می‌تونی از برنامه‌های پومودورو که قابل نصب روی گوشی یا کامپیوتر هستن، استفاده کنی؛ اونم به شرطی که به اینترنت وصل نباشی که حواست‌و پرت نکنه.»

«حق با شماست. می‌تونم تو زمانای استراحت گوشیم‌و چک کنم و به شبکه‌های اجتماعی سر بزنم؟»

«نه نه. اصلاً نباید این کارو انجام بدی. این اشتباهیه که خیلیا می‌کنن. موبایل و گشتن تو شبکه‌های اجتماعی، ذهنت‌و خسته و مشغول می‌کنه و تمرکز دوباره رو سخت می‌کنه. زمان استراحت فقط استراحت کن. به همین راحتی. خب بگو ببینم چیزی هم از آزادنویسیات دراومد؟ شعری، داستانکی، جمله‌ی زیبایی؟»

«بله. اتفاقاً برای خودمم جالب بود. یه مقدار که آزادنویسی می‌کردم ایده‌ای برای شعر یا داستان به‌ نظرم می‌رسید.»

«آفرین! یکی از خوبیای آزادنویسی همینه. باعث می‌شه ایده‌های جدید پیدا کنی. حالا که آزادنویسی و روزانه‌نویسی‌ رو خوب یادگرفتی، وقتشه که تمرین‌های هدف‌مندتری انجام بدی. من یه دوره‌ی آنلاین دارم. هر هفته دو ساعت با هنرجوهام آنلاین می‌شیم. هر دفعه یه سری تمرین متفاوت انجام می‌دیم که هر کدوم باعث بهبود یه قسمت از مهارت نوشتاری می‌شه. دوست داری تو این دوره باشی؟»

«راستش نمی‌دونم. واقعاً لازمه تو کلاس باشم؟ می‌ترسم وقتم تلف شه. خودم تمرین کنم، بهتر نیست؟»

«ببین آتنا جان، کلاس‌ رفتن فایده‌های زیادی داره. قرار گرفتن در جمعی که همه هدفشون نوشتنه، به تو انگیزه می‌ده که راهت‌و ادامه بدی. انرژی جمعی لازمه تا ما تو مسیر بمونیم. علاوه‌بر این، مدرس خوب اطلاعاتی بهت می‌ده که اگه خودت بخوای به اون اطلاعات برسی، زمان زیادی‌ رو باید صرف کنی؛ پس در وقتتم صرفه‌جویی می‌شه. اینکه خودت کتاب بخونی‌ و تمرین کنی خوبه، ولی کافی نیست. هرجا دیدی کلاسی برگزار می‌شه که می‌تونه به رشدت کمک کنه، حتماً شرکت کن.»

«فهمیدم استاد. ممنونم.»

«حالا نامه‌ی سوم‌و بده به من تا نامه‌ی چهارم‌و بهت تحویل بدم.»


آتنا نامه را از داخل کیفش بیرون آورد. استاد نامه را داخل صندوقچه گذاشت و نامه‌ی چهارم را به آتنا داد: «قول بده به توصیه‌های این نامه هم خوب عمل کنی. این نامه خیلی مهمه و آینده‌ی تو به اون بستگی داره.» آتنا که خیلی کنجکاو شده بود، می‌خواست نامه را باز کند و همان‌جا بخواند؛ اما استاد اجازه نداد: «یادت نرفته که باید وقتی تمرکز داری نامه رو بخونی.» آتنا گفت: «بله. حتماً.» نامه را داخل کیفش گذاشت و از دفتر استاد خارج شد. باد ملایمی می‌وزید. برگ‌های خشک زیر پایش خرچ‌خرچ می‌کردند. آتنا تصمیم گرفت پیاده به خانه برود تا لذت بیشتری از هوای پاییزی ببرد.

به خانه که رسید، سردش شده بود. برای خودش چایی ریخت. دستش را دور لیوان حلقه کرد تا گرمای ملایم چای در بدنش جاری شود. نامه را باز و شروع به خواندن کرد:

«درود به تو دوست پرتوانم. اگر این نامه را می‌خوانی، یعنی در مسیر نوشتن و نویسندگی جدی هستی. درس امروز نقش مهمی در آینده‌‌ی تو بازی می‌کند؛ پس خوب به آن توجه کن.

درس چهارم: انتشار

تا اینجا تو نوشتن و تولید را آموختی. اما این کافی نیست.برای اینکه به یک نویسنده‌ی خوب تبدیل شوی، باید محتوایی را که تولید کرده‌ای، منتشر کنی. شاید تصور کنی، این کار فایده‌ای ندارد، چون کسی تو را نمی‌شناسد و مطالبت را نمی‌خواند. اما این تصور اشتباه است. تو در درجه‌ی اول به‌خاطر خودت منتشر می‌کنی، نه دیگران. در ابتدا توصیه می‌کنم هر روز مطلبی منتشر کنی. شاید به‌نظرت کار سختی باشد اما مزیت‌های زیادی دارد. چند فایده‌ی مهم انتشارهرروزه‌ی  محتوا عبارت است از:

۱. نظم بیشتر. وقتی خودت را مجبور می‌کنی هر روز چیزی منتشر کنی، این روال هرروزه از تو آدم منظم‌تری می‌سازد.

۲. ‌دقت بیشتر. وقتی فقط در خلوت خودت می‌نویسی، چون می‌دانی کسی آن را نمی‌خواند، ممکن است زیاد دقت نکنی و شلخته بنویسی. اما زمانی که می‌دانی قرار است مخاطب نوشته‌ات را بخواند، ناخودآگاه بیشتر دقت می‌کنی تا متن شسته‌رفته‌تر و آراسته‌تری بنویسی.

۳. انگیزه‌ی بیشتر. وقتی می‌دانی مخاطبانی هستند که منتظرند تا نوشته‌های تو را بخوانند، با انگیزه‌ی بیشتری می‌نویسی. ما در مسیر نوشتن گاهی با کمبود انگیزه مواجه می‌شویم. انتشار یکی از عواملی است که شوروشوق ما را حفظ می‌کند.

۴. یادگیری بیشتر. انتشار تو را وادار می‌کند بیشتر بیاموزی. باید یاد بگیری تا حرفی برای گفتن داشته باشی. پس بادقت بیشتری کتاب می‌خوانی، در دوره‌های آموزشی مختلف شرکت می‌کنی، مهارت‌های جدیدی یاد می‌گیری تا آن‌ها را به ماده‌ی خامی برای نوشتن تبدیل کنی. 

۵. آشنایی با نویسندگان دیگر. وقتی شروع به انتشار نوشته‌های خود می‌کنی، کم‌کم با افراد علاقه‌مند به نوشتن آشنا می‌شوی. از بین آن‌ها دوستانی پیدا می‌کنی که همدیگر را حمایت می‌کنید. حتی می‌توانید با یکدیگر کارهای مشترک انجام دهید و مهارت نویسندگی‌تان را تقویت کنید.

۶. شناساندن خود به مخاطب. اگر بدون اینکه رسانه‌ای داشته باشی، کتاب منتشر کنی، مطمئن باش کسی آن را نخواهد خواند. از طریق نوشتن در فضای اینترنت، مخاطبان با نوشته‌های تو آشنا می‌شوند و به تو اعتماد می‌کنند؛ درنتیجه آثارت را خواهند خرید.


حتماً می‌پرسی بهترین فضا برای انتشار کجاست. پیشنهاد من این است در قدم اول یک صفحه در اینستاگرام و یک کانال در تلگرام که هر دو هم رایگان هستند، ایجاد کنی و نوشته‌هایت را به‌اشتراک بگذاری. مزیت اینستاگرام این است که از طریق اکسپلور و هشتگ، امکان دیده‌شدن به تو می‌دهد، پس جذب مخاطب در آن راحت‌تر است. 


عضوگیری برای کانال تلگرام چندان ساده نیست، اما با توجه به شرایط کنونی دسترسی به آن برای عموم مردم، راحت‌تر است. مهم نیست چند مخاطب داری، فعلاً فقط باید منتشر کنی. نگران این هم نباش که محتوای خوبی تولید نمی‌کنی و دیگران درباره‌ی نوشته‌هایت چطور قضاوت خواند کرد. اجازه بده خیالت را راحت کنم. در چند سال ابتدای نوشتن، هیچ‌کس به تو و آنچه می‌نویسی، اهمیت نمی‌دهد. پس با خیال راحت منتشر کن. مهم‌ترین هدف انتشار در این مقطع، تقویت عضلات نویسندگی توست. امیدوارم تا نامه‌ی بعدی رسانه‌‌های کوچک خودت را ساخته باشی.

                                                                                 خداحافظ تا نامه‌ی پنجم»



آتنا طی دو هفته‌ی بعدی در دوره‌ی آنلاین استاد شرکت کرد. هر جلسه با اشتیاق فراوان آنلاین می‌شد، اما بعضی از تمرین‌ها را نمی‌توانست انجام دهد، انگار ذهنش قفل می‌کرد و چیزی برای نوشتن پیدا نمی‌کرد. این موضوع آتنا را آشفته می‌کرد. می‌دید که بیشتر شرکت‌کنندگان اعلام می‌کنند که تمرین‌ها را خیلی خوب انجام داده‌اند و از نتیجه راضی‌اند، پس چرا او نمی‌توانست. با خودش می‌گفت: «نکنه من خنگم، چرا بعضی تمرینا به نظرم سخت می‌آد و نمی‌تونم انجامشون بدم؟»

✍️ میترا جاجرمی

💌 سپاس‌گزارم از شما که نظرات و پیشنهادات خودتان درباره‌ی هر فصل را در قسمت دیدگاه‌ها برایم می‌نویسید.

🔗 فصل اول