در بخش اول این مقاله، بیست اشتباه را بررسی کردیم. در این پست، به بیست اشتباه بعدی می‌پردازیم.


21.

پرتکلف و پیچیده می‌نویسید

بعضی از نوقلمان تصور می‌کنند نویسنده‌ی خوب کسی است که پیچیده می‌نویسد؛ بنابراین سعی می‌کنند در نوشته‌هایشان از کلمات قلنبه‌سلنبه استفاده کنند. نتیجه متنی می‌شود که خواندنش دشوار است و کسی از آن سر در نمی‌آورد. اتفاقاً شما وقتی نویسنده‌ی خوبی هستید که بتوانید دشوارترین مفاهیم را با ساده‌ترین لحن ممکن بیان کنید. اگر نمی‌توانید این کار را انجام دهید، یعنی خودتان هم موضوع را درست درک نکرده‌اید.


جملات پیچیده و سنگین، خواندن متن را سخت و دریافت آن را دشوار می‌کند، درنتیجه مخاطب خسته می‌شود و متن شما را رها می‌کند. استفاده از کلمات مهجور و کهن یا اصطلاحات تخصصی که کسی معنی آن را نمی‌داند، شما را باسواد نشان نمی‌دهد. مخاطب با خواندن این‌گونه متن‌ها با خود می‌گوید: «خودش هم نفهمیده چی نوشته. این متن ارزش خوندن نداره.» یک متخصص و یک نویسنده‌ی خوب ساده و روان می‌نویسد تا متنش برای عموم مردم قابل‌فهم باشد.


راهکار. بکوشید خلاصه‌ی هرچه را از کتاب‌ها، دوره‌ها یا فیلم‌ها می‌آموزید با زبان خود بنویسید. از روی متنتان بخوانید و بررسی کنید که واژه‌ی ثقیلی در آن به کار نرفته باشد. جمله‌های بلند را به جمله‌های کوتاه بشکنید تا سریع‌تر دریافت شوند. کمتر از اصطلاحات تخصصی استفاده کنید. به زبانی بنویسید که برای عموم آدم‌ها قابل‌فهم باشد. از به کار بردن واژگان و عبارت‌های زائد که نقشی در جمله ایفا نمی‌کنند پرهیز کنید.


از کلمات قلنبه‌سلنبه استفاده نکنید تا خواننده احساس نکند در حال فخرفروشی به او هستید. لحنی ساده و صمیمی داشته باشید. کلی‌گویی نکنید تا برای خواننده ابهام ایجاد نشود. خودتان را جای مخاطب بگذارید و بکوشید به پرسش‌هایی که ممکن است در ذهن او ایجاد شود، پاسخ مناسبی بدهید.


یک نکته‌ی مهم. توصیه‌های بالا برای زمانی است که شما تازه شروع به نوشتن کرده‌اید. با پیشرفت در مسیر نویسندگی و انتخاب سبک خود، ممکن است لازم باشد جمله‌های بلند به‌کار ببرید، پیچیده و پرابهام بنویسید و از تکرار در متنتان استفاده کنید. زیبایی خیلی از آثار ادبی بزرگ دنیا به‌خاطر جملات بلند و پیچیده‌‌ است. به یاد داشته باشید که هر توصیه‌ای برای مرحله‌ی خاصی از مسیر نویسندگی است.


22.

به اولین چیزهایی که به ذهنتان می‌رسد بسنده می‌کنید

بسیاری از نویسندگان گمان می‌کنند همین که بتوانند منظورشان را به مخاطب انتقال دهند کافی است؛ در نتیجه به اولین کلمات و عبارت‌هایی که به ذهنشان می‌رسد، بسنده می‌کنند. اما نکته اینجا است که حرف زدن با نوشتن متفاوت است. شاید زمانی که سخن می‌گوییم زیاد درگیر انتخاب واژه‌ها نباشیم، چون می‌دانیم که مخاطب حرف ما را می‌غهمد. اما وقتی حرف از نوشتن و نویسندگی است، اوضاع متفاوت می‌شود.


هنگامی که مخاطب نوشته‌ی شما را می‌خواند و می‌بیند از کلمات زیبا و بجا استفاده نکرده‌اید و جملاتتان ارتباط درستی با هم ندارند، دلسرد می‌شود و متن را رها می‌کند. مخاطب دوست دارد نوشته‌ای بخواند که کلمات در آن به‌درستی انتخاب شده‌اند و به‌زیبایی در جای خود نشسته‌اند.


راهکار. درست است که می‌گوییم نسخه‌ی اولیه‌ی متن را آزادانه بنویسید، اما هنگام بازنویسی باید سخت‌گیر باشید. از روی متن با صدای بلند بخوانید و تک‌تک کلمات و جمله‌هایتان را بررسی کنید. آیا کلمه‌ای که نوشته‌اید منظور شما را به‌خوبی به مخاطب انتقال می‌دهد؟ آیا این کلمه در ذهن شما و مخاطب مفهوم یکسانی دارد؟ آیا می‌توانید واژه‌ی بهتری انتخاب کنید؟ اگر تردید دارید به سایت واژه‌یاب مراجعه کنید و کلمات مترادف واژه‌ را بیابید و از بین آن‌ها مناسب‌ترین کلمه را انتخاب کنید.

در قدم بعدی جمله‌ها را بررسی کنید. ببینید آیا جمله‌هایتان ارتباط معنایی درستی با هم دارند، آیا می‌توانید جمله‌هایتان را طور دیگری بنویسید که مفهوم مورنظر شما را بهتر انتقال دهند. یک تمرین خوب برای مهارت در این کار بازنویسی یک جمله به روش‌های مختلف است. یک جمله از یک متن را انتخاب کنید و بکوشید دست‌کم به ده مدل مختلف، آن را بنویسید.


23.

به‌دنبال گرفتن مدرک نویسندگی هستید

چندی قبل در جلسه‌ی آنلاینی، دوستی پرسشی مطرح کرد و کتابی را مثال زد. یکی از افراد حاضر در جلسه کامنت گذاشت: «این خانوم نویسنده نیست. مدرک دکترای بهداشت داره.» منظورش نویسنده‌ی کتاب بود. یعنی همه‌ی نویسندگان باید مدرک نویسندگی و حتماً لیسانس ادبیات داشته باشند و افرادی مثل من که مدرک دیگری دارند، نمی‌توانند به وادی مقدس «نوشتن و نویسندگی» دست‌اندازی کنند.

این مدرک‌گرایی از کجا ناشی می‌شود؟ درست است که اگر بخواهید طبابت کنید یا به عنوان خلبان کار کنید، نیاز به مدرک دارید اما در مورد نوشتن و نویسندگی چطور؟ آیا تمام نویسندگان خوب ایرانی و خارجی مدرک نویسندگی داشته‌اند یا برعکس بیشترشان از رشته‌هایی به غیر از «ادبیات» فارغ‌التحصیل شده‌اند؟ و پرسشی دیگر: در دانشگاه‌های ما «نوشتن» تدریس می‌شود؟

از نظر من «نویسندگی» در درجه‌ی اول «هنر» است و هنر نیاز به مدرک تحصیلی ندارد. البته که برای پرورش این هنر ضروری است بیاموزیم و زیاد هم بیاموزیم اما نه در سیستم آموزشی دانشگاهی ایران. چه بسیار افرادی که دکترای ادبیات فارسی دارند اما از پس نوشتن چند سطر هم برنمی‌آیند و چه زیادند افرادی که در دانشگاه ادبیات نخوانده‌اند، اما قلمشان پخته است و نثرشان گیرا.

گرایش به گرفتن مدرک تا آن‌جا پیش رفته که شماری از افراد تنها انتظارشان از یک دوره‌ی آموزشی گرفتن مدرک است. بر فرض به شما مدرک پایه‌‌یک نویسندگی دادند، می‌خواهید با آن چه کنید؟


راهکار. این مدرک شما نیست که نشان‌دهنده‌ی نویسنده بودنتان است، بلکه نوشته‌های شما است که نشان می‌دهد چند مرده حلاجید. به‌جای اینکه انرژی خود را صرف گرفتن مدرک کنید، به یادگیری و پرورش مهارت نویسندگی بیشتر توجه کنید و درعوض اینکه دیگران را از روی مدرک تحصیلی‌شان قضاوت کنید، آثارشان را مورد نقد و بررسی قرار دهید. نوشته‌های هرکس بیان‌گر جایگاه او در نوشتن و نویسندگی است نه مدرک دانشگاهی‌اش.

24.

از نویسندگان دیگر تقلید نمی‌کنید

باور اشتباهی بین بعضی از نویسندگان تازه‌کار رایج است؛ آن‌ها از هیچ نویسنده‌ای تقلید نمی‌کنند، حتا کتاب نمی‌خوانند تا مبادا کارشان شبیه سایر نویسندگان شود. درست است که کپی کردن از آثار دیگران، امری ناپسند و نکوهیده است، اما تقلید یکی از بهترین راه‌ها برای آغاز نوشتن و درواقع برای شروع هر نوع مهارتی است.


یک نوزاد را در نظر بگیرید؛ چگونه حرف زدن می‌آموزد؟ جز این است که ابتدا از پدر و مادر تقلید می‌کند تا آواها و کلمات را بیاموزد و بعد آن‌قدر تکرار می‌کند تا بالاخره می‌تواند صحبت کند؟ آیا او با این‌که از پدر و مادرش تقلید کرده، شبیه آن‌ها حرف می‌زند؟ مسلماً این‌طور نیست. هر فرد سبک صحبت کردن منحصربه‌فرد خود را دارد که به هیچ فرد دیگری شبیه نیست. نوشتن هم همین‌طور است. تا از دیگران تقلید نکنیم، نمی‌توانیم نوشتن را بیاموزیم. نویسنده‌ی مشتاق در ابتدا یک کپی‌کار خوب است، البته در تمرین کردن نه در منتشر کردن.



25.

هکسره را رعایت نمی‌کنید

یکی دیگر از اشتباهات رایج نویسندگان، «هکسره» است.  مشکل «هکسره» در نوشتار فارسی در مواقعی رخ می‌دهد که به جای کسره اضافه (_ِ_) از «ه» استفاده کنیم یا به جای «ه»، کسره اضافه را به‌کار ببریم. نمونه این اشتباه را به‌وفور در پیج‌های اینستاگرامی و پیام‌هایی که به‌صورت محاوره‌ای نوشته می‌شوند می‌بینیم.

شاید این اشتباه درمورد کسی که نمی‌نویسد، مهم به‌نظر نرسد اما به‌عنوان نویسنده اگر این اشتباه را مرتکب شوید، بی‌سواد جلوه خواهید کرد. هکسره قانون‌های بسیار ساده‌ای دارد، پس یک بار برای همیشه آن‌ها را یاد بگیرید.


راهکار. در ترکیبات وصفی و اضافی بعد از موصوف یا مضاف‌الیه باید از کسره اضافه بین دو کلمه استفاده کرد و به‌کار بردن «ه» نادرست است. مثال:

درست: حالِ دوستم خوب نیست.          نادرست: حاله دوستم خوب نیست.

درست: اون کتاب مالِ منه.                   نادرست: اون کتاب مال منِ.

درست: دفترِ منو ندیدی؟                     نادرست: دفتره منو ندیدی؟

از دیگر مواردی که ممکن است با مشکل «هکسره» مواجه شوید، حالتی است که «ه» جزئی از واژه است و به‌عنوان حرف اصلی در انتهای کلمه آمده است که به آن «ه غیرملفوظ» هم گفته می‌شود. در چنین مواردی «ه» نباید حذف شود و استفاده از کسره به جای آن نادرست است. مثال:

درست: چشمه‌ی آب                             نادرست: چشمِ آب

درست: صد دانه یاقوت                       نادرست: صد دانِ یاقوت

در زبان محاوره‌ای به جای فعل «است» یا «هست»، گاهی از صدای (e) استفاده می‌شود. در چنین مواردی باید از «ه» استفاده کرد نه کسره. مثال:

درست: حالت چطوره؟ (حالت محاوره جمله‌ی «حالت چطور است؟»)        نادرست: حالت چطورِ؟

درست: چه مرد خوبیه. (حالت محاوره‌ای جمله‌ی «چه مرد خوبی است.»)   نادرست: چه مرده خوبیِ.

گاهی در زبان محاوره در انتهای افعال سوم‌ضخص به جای «_َ_د» از صدای (e) استفاده می‌شود. در این مواقع نیز باید از «ه» استفاده شود، نه کسره. مثال:

درست: خوب غذا می‌خوره؟ (خوب غذا می‌خورَد؟)               نادرست؟ خوب غذا می‌خورِ؟

درست: می‌تونه حرف بزنه. (می‌توانَد حرف بزنَد.)                 نادرست: می‌تونِ حرف بزنِ.

در محاوره گاهی بعضی کلمات مثل «اگر»، «مگر» و «دیگر» به‌صورت «اگه»، «مگه» و «دیگه» نوشته می‌شوند. در چنین مواردی نیز حتمن باید از «ه» استفاده کرد. مثال:

درست: به نظرم این پرتاب دیگه گُله. (به نظرم این پرتاب دیگر گل است.)     نادرست: به نظرم این پرتاب دیگِ گلِ.

درست: اگه نه چطور؟ مگه نه؟ (اگر نه چطور؟ مگر نه؟)                نادرست: اگِ نه چطور؟ مگِ نه؟

به اسم‌هایی که به فرد یا شیء شناخته‌شده و مشخصی دلالت دارد، معرفه می‌گویند. گاهی در زبان محاوره از تکواز «ه» به‌عنوان نشانه معرفه استفاده می‌شود. وقتی این «ه» به آخر یک کلمه اضافه می‌شود، یعنی مخاطب می‌داند در مورد چه کس یا چه چیزی در حال صحبت هستیم. مثال:

درست: با کی داشتی حرف می‌زدی؟ با همون دختره؟              نادرست؟ با کی داشتی حرف می‌زدی؟ با همون دخترِ؟

درست: کیف کوچیکه توی کمد نیست.            نادرست: کیف کوچیکِ توی کمد نیست.


26.

در دوره‌های آموزشی شرکت نمی‌کنید

ممکن است شما از آن دسته افرادی باشید که معتقدند شرکت در دوره‌های آموزشی وقت تلف کردن است و کتاب‌ها می‌توانند همه‌چیز را به شما یاد بدهند. به‌عنوان کسی که اهل قلم است، شما به اهمیت یادگیری پی برده‌اید. می‌دانید که نویسنده همیشه باید در حال آموختن و به‌روزرسانی اطلاعاتش باشد تا حرفی برای گفتن داشته باشد، اما آیا می‌توان تمام آموزش‌های لازم را از کتاب‌ها دریافت کرد؟ اگر حوصله و وقت کافی مثلاً در حد عمر نوح داشته باشید، شاید بتوانید این کار را انجام دهید.


ما در عصر پرمشغله‌ای زندگی می‌کنیم و مسئله‌ی وقت برایمان بسیار حیاتی است. اگر خودتان بخواهید منابع آموزشی خوب را پیدا کنید، باید سال‌های زیادی زمان بگذارید. با شرکت در دوره‌های آموزشی در وقت و هزینه صرفه‌جویی می‌کنید.


راهکار. شرکت کردن در دوره‌های آموزشی نویسندگی، منافع زیادی دارد. یک مدرس خوب نکات مهم و مفید منابع را جمع‌آوری می‌کند و در اختیار شما می‌گذارد. مربی راه درست را به شما نشان می‌دهد، مسیر را برایتان کوتاه می‌کند و شما را به منابع بیشتری وصل می‌کند. مربی نقاط ضعف و قوتتان را شناسایی می‌کند و با راهنمایی‌های درست، سرعت پیشرفت شما را افزایش می‌دهد.


مزیت دیگر قرار گرفتن در جمع افراد هم‌فکر و هم‌هدف است. انرژی جمعی به شما انگیزه می‌دهد در مسیر نوشتن بمانید و با ذوق‌وشوق بیشتری ادامه بدهید. با دوستانی آشنا می‌شوید که یکدیگر را حمایت می‌کنید و حتا ممکن است کارهای مشترکی با همدیگر انجام بدهید. پس اگر می‌خواهید زودتر به نتیجه برسید، شرکت در دوره‌های آموزشی را دست‌کم نگیرید.


اما در این میان نکته‌ی مهم این است که هر دوره‌ای ارزش شرکت کردن ندارد. باید حسابی جست‌وجو کنید، مدرسان خوب را شناسایی کنید و براساس نیاز خود در دوره‌ها شرکت کنید.


27.

فقط روی کاغذ می‌نویسید

در ابتدای شروع نوشتن، من هم فقط روی کاغذ می‌نوشتم. تصور تایپ کردن با کامپیوتر برایم ممکن نبود. فقط تند و تند کاغذ سیاه می‌کردم و گاهی هم در موبایلم چیزی تایپ می‌کردم. گمان می‌کردم تایپ کردن سرعتم را کم می‌کند. حتا به یاد دارم نخستین مقاله‌های سایت را ابتدا روی کاغذ می‌نوشتم و بعد تکه‌تکه در موبایل وارد می‌کردم. بعد از مدتی فهمیدم که این‌طور نمی‌توانم ادامه بدهم. این روش سرعتم را کند می‌کرد. پس سرانجام من هم یک لپ‌تاپ جدید خریدم و تایپ کردن را آغازیدم.


بسیاری از نویسندگان، مخصوصاً در ابتدای کار، در برابر خریدن سیستم و کار کردن با آن، مقاومت می‌کنند. بهانه‌هایی ازقبیل من سنم بالاست، نمی‌توانم کار کردن با کامپیوتر را یاد بگیرم یا هیچی مثل نوشتن با قلم و کاغذ نیست، یا من تایپ ده‌انگشتی بلد نیستم، فقط جلوی پیشرفت شما را می‌گیرد.


البته که من هم نوشتن روی کاغذ را خیلی دوست دارم و از شنیدن صدای کشیده شدن قلم روی کاغذ لذت می‌برم، اما تایپ کردن در سیستم هم لذت از نوع دیگری را نصیب شما می‌کند. علاوه‌بر این، خیلی از کارها را نمی‌توان با کاغذ انجام داد. تصور کنید در حال نوشتن کتابی هستید، تصمیم می‌گیرید جای بعضی پاراگراف‌ها یا فصل‌ها را تغییر بدهید؛ آیا این کار ازطریق کاغذ قابل انجام است؟ کامپیوتر کار ما را خیلی راحت کرده است. هرچقدر که بخواهیم می‌توانیم ویرایش کنیم بدون اینکه نیاز به نوشتن دوباره‌ی متن باشد.


نکته‌ی بعدی این است که ما بسیاری از نوشته‌هایمان را در فضای اینترنت منتشر می‌کنیم. اینکه اول روی کاغذ بنویسیم و بعد آن را در گوشی خود تایپ و سپس در وبلاگ خود منتشر کنیم؛ کار بسیار دشوار و وقت‌گیری است. کامپیوتر و برنامه‌هایی مثل ورد امکان طبقه‌بندی نوشته‌ها را نیز فراهم می‌کنند. اگر فقط در دفتر بنویسید، بسیاری از نوشته‌هایتان گم می‌شود و از بین می‌رود. اما به‌وسیله‌ی برنامه‌ی ورد می‌توانید نوشته‌هایتان را حفظ و دسته‌بندی کنید و هر زمان که خواستید به‌راحتی به آن‌ها دسترسی داشته باشید.


راهکار. بهانه‌ها را کنار بگذارید و شروع کنید. لازم نیست یک سیستم آخرین مدل و گران‌قیمت تهیه کنید. شما فقط به کامپیوتری نیاز دارید که برنامه‌ی ورد روی آن نصب شده باشد تا بتوانید در آن تایپ کنید. اصلاً مهم نیست که شما تایپ ده‌انگشتی بلد نباشید، حتا تایپ کردن با یک انگشت هم کار شما را راه می‌اندازد. هرچه بیشتر تایپ کنید، سرعت شما هم بیشتر خواهد شد.

کار کردن با ورد هم خیلی ساده است و به‌آسانی می‌توانید آن را بیاموزید. فقط کافی است کمی در گوگل جست‌وجو کنید. سایت‌های زیادی هستند که نحوه‌ی کار با ورد را آموزش داده‌اند. در ابتدا چون هنوز دست و ذهنتان هماهنگ نیستند، ممکن است تایپ کردن نوشته‌هایی که نیاز به تفکر دارند، برایتان سخت باشد. پیشنهاد می‌کنم با تایپ یادداشت‌های روزانه‌تان شروع کنید. این یادداشت‌ها گزارشی از رویدادها و احساسات شما هستند، پس نیاز به تمرکز و تعمق ندارند و راحت می‌توانید آن‌ها را تایپ کنید. وقتی دستتان راه افتاد، تایپ کردن همه‌ نوع متنی برایتان آسان می‌شود.

 

28.

متنوع نمی‌خوانید

از بعضی از دوستان می‌شنوم که می‌گویند: «من رمان نمی‌خوانم، فقط کتاب‌های آوزشی می‌خوانم یا فقط کتاب‌هایی در زمینه‌ی تخصصی‌ام مطالعه می‌کنم.» مهم نیست که شما نویسنده‌ی آثار داستانی هستید یا غیرداستانی. آنچه اهمیت دارد متنوع خواندن شما است. نویسنده وقتی می‌تواند خوب بنویسد که دامنه‌ی مطالعاتی‌اش گسترده باشد.


ممکن است شما داستان‌نویس باشید، اما اگر درزمینه‌ی روان‌شناسی مطاله نداشته باشید، نمی‌توانید شخصیت‌های باورپذیری خلف کنید. اگر مقاله‌نویس هم باشید، به خواندن آثار داستانی نیاز دارید. اگر داستان‌گویی را بلد باشید و در نوشته‌هایتان از داستان و روایت، استفاده کنید مقاله‌های جذاب‌تری خواهید نوشت.


اگر مطالعه‌تان را به یک زمینه‌ی خاص محدود کنید، ذهنتان تک‌بعدی بار می‌آید و در نوشته‌هایتان، اثری از نوآوری و خلاقیت نخواهد بود. مطالعه‌ی متنوع باعث می‌شود بتوانید پیوندهایی بین مفاهیم مختلف ایجاد کنید و از کلیشه‌نویسی فاصله بگیرید.


راهکار. همان‌طور که بدن شما به همه‌ی گروه‌های غذایی نیاز دارد، ذهنتان هم به کتاب‌های گوناگون محتاج است. پس باید سبد مطالعاتی داشته باشید، یعنی از ژانرهای گوناگون، کتاب‌هایی را انتخاب کنید و همزمان بخوانید. به‌عنوان یک نویسنده، باید رمان، شعر، کتاب‌های توسعه‌ی فردی، کتاب‌های روان‌شناسی و البته کتاب‌های زمینه‌ی تخصصی خود را مطالعه کنید.


داشتن سبد مطالعاتی سرعت مطالعه را بالا می‌برد، چون از خستگی ذهنی جلوگیری می‌کند. وقتی پشت سر هم یک کتاب آموزشی را می‌خوانید، ممکن است مطالب برایتان خسته‌کننده شود و درنتیجه سرعت خواندنتان کاهش یابد.

نکته‌ی دیگر آن‌که انسان در زمان‌های مختلف روز حال‌وهوای متفاوتی دارد، پس کتابی که مناسب خواندن در صبح است با کتابی که قبل از خواب می‌خوانید، متفاوت است. این روش هم زمان مطالعه رو افزایش می‌دهد و باعث می‌شود بتوانید کتاب‌های بیشتری بخوانید.


29.

فقط در یک ژانر می‌نویسید

فرض کنیم شما می‌خواهید رمان‌نویس باشید و فقط هم در این ژانر بخصوص بنویسید. هر روز سعی می‌کنید قسمتی از رمانتان را بنویسید و به سایر سبک‌های نوشتن نزدیک نمی‌شوید. تصور می‌کنید بعد از مدتی چه اتفاقی می‌افتد؟ شما خسته می‌شوید، ایده‌هایتان ته می‌کشد و شاید رغبتتان را به نوشتن از دست بدهید.


راهکار. درست است که برای موققیت در یک سبک خاص، باید خود را در آن غرق کنید، اما باید زمانی هم به سایر سبک‌ها اختصاص دهید تا جلوی خستگی و دلسردی‌تان را بگیرد. رعایت کردن قانون 20-80 در این‌جا می‌تواند به شما کمک کند. یعنی %80 زمان و انرژی خود را به سبک اصلی و%20 باقی‌مانده را به سایر ژانرهای نوشتن اختصاص دهید. بسیاری از نویسندگان این‌گونه عمل می‌کنند و خود را محدود به یک سبک خاص نمی‌کنند. شاید اکتاویو پاز را بشناسید. با این‌که شاعر قَدَری است، مقاله‌های بسیار خواندنی و جذاب هم نوشته است. نمونه‌ی آن دیالکتیک تنهایی. برای نویسنده لازم است آزادی را تجربه کند تا به سبک خاص خود دست یابد.


این روش علاوه‌بر این‌که جلوی خستگی شما را می‌گیرد، کمک می‌کند تا بهتر بنویسید و ایده‌های خلاقانه‌تری بیابید. اگر شما یک مقاله‌نویس هستید و متن‌های غیرداستانی می‌نویسید، طبع خود را در شعر و داستان هم بیازمایید. نوشتن داستان ذهن شما را باز می‌کند و به شما کمک می‌کند از روایت‌ها، حکایت‌ها و داستان‌ها در مقالات خود استقفاده کنید و متن‌تان را جذاب‌تر و خواندنی‌تر کنید. با نوشتن شعر، خلاقیت شما افزایش می‌یابد و دایره‌ی واژگانتان گسترده‌تر می‌شود، درنتیجه جمله‌های زیباتر و درست‌تری هم خواهید نوشت.


30.

ایده‌هایتان را یادداشت نمی‌کنید

بسیاری از نویسندگان می‌گویند، ایده‌های زیادی به ذهنشان می‌رسد، اما این ایده‌ها به یادشان نمی‌مانند. خودم هم همین مشکل را داشتم. قبل از خواب، با فوران ایده‌های شعر، کاریکلماتور، جملات کوتاه و حتا یادداشت مواجه می‌شدم. با خودم می‌گفتم، صبح ایده‌هایم را ثبت می‌کنم، اما روز بعد که از خواب بیدار می‌شدم، تقریباً همه‌چیز را از یاد برده بودم. فقط می‌دانستم که ایده‌های خوبی بودند، اما هرچه به ذهنم فشار می‌آوردم، فایده‌ای نداشت.


جولیا کامرون در کتاب راه هنرمند می‌گوید، اگر به ایده‌هایتان توجه نکنید، قهر می‌کنند و نویسنده‌ی دیگری را پیدا می‌کنند. باید ایده‌ها را بقاپیم و پایشان را بند کنیم، وگرنه چیزی جز حسرت برایمان باقی نمی‌ماند.

 ایده‌ها زمان‌های عجیبی را برای نشان دادن خود، انتخاب می‌کنند؛ زمانی که دارید ظرف می‌شویید؛ غذا درست می‌کنید؛ حمام می‌کنید؛ کتاب می‌خوانید؛ برای خواب آماده می‌شوید یا در صف نان ایستاده‌اید. شاید علت خودنمایی ایده‌ها در چنین موقعیتی این باشد که ذهن ما در این موارد در حالت خواب‌وبیدار قرار می‌گیرد، پس خلاق‌تر می‌شود و ایده‌های جدیدی می‌آفریند.


راهکار. یک ایده‌ی خوب برای گیر انداختن ایده‌ها، ثبت آن‌ها در دفتر یادداشت است. من برای ثبت ایده‌های شبانگاهی‌ام یک دفتر یادداشت مخصوص دارم که قلمش هم به آن آویزان می‌شود و لازم نیست با چشمان خواب‌آلودم دنبال قلم بگردم. دفتر را کنار خودم روی تخت می‌گذارم. هر زمان که ایده‌ای به ذهنم می‌رسد، چند کلمه‌ی کلیدی و مهم آن را در دفترم می‌نویسم. نه لازم است چراغ روشن کنم و نه زحمت تایپ کردن بکشم. حتا مهم نیست خرچنگ‌قورباغه بنویسم، به‌هرحال برای خودم قابل‌خواندن است. صبح به‌محض بیدار شدن، دفترم را برمی‌دارم و به کلماتی که نوشته‌ام، نگاهی می‌اندازم. همین چند کلمه کمک می‌کند تا ایده‌ام را به یاد بیاورم و آن را کامل کنم.


خوش‌بختانه در حال حاضر، ابزارهای الکترونیکی زیادی دردسترس هستند که ما می‌توانیم از آن‌ها به‌عنوان دفترچه‌یادداشت، استفاده کنیم. شاید دفترچه‌ی کاغذی را نتوانید همه‌جا همراه خودتان ببرید، اما موبایلتان را همیشه در دست دارید. پس از این امکان استفاده کنید. از برنامه‌ی نوت گوشی بهره ببرید. هر زمان که ایده‌ای به ذهنتان می‌رسد، برنامه‌ی نوت گوشی را باز کنید و ایده‌تان را در قالب چند کلمه یا عبارتی کوتاه بنویسید. با این روش ایده‌های گریزپا را به دام می‌اندازید. مزیت دیگر دفترچه یادداشت آنلاین، امکان پوشه‌بندی موضوعی است. شما می‌توانید برای انواع ایده‌ها پوشه‌های مختلفی درست کنید تا دسترسی به ان‌ها راحت‌تر باشد. همچنین به‌راحتی می‌توانید در یادداشت‌هایتان جست‌وجو کنید و ایده‌ی موردنظرتان را پیدا کنید.


31.

هدف شما از نوشتن جذب مخاطب است

چند روز قبل دوستی با من تماس گرفت و راهنمایی خواست. او گفت که از کودکی علاقه‌ی زیادی به نوشتن داشته، معلم‌هایش او را تشویق می‌کردند و حتا می‌خواستند چند تا از داستان‌های او را در کیهان بچه‌ها چاپ کنند، اما والدینش که افرادی متعصب و مذهبی بودند، اجازه ندادند که علاقه‌اش را دنبال کند. او در رشته‌ی دیگری تحصیل کرد، ازدواج کرد و بچه‌دار شد و حالا شوهرش اجازه نمی‌دهد که بنویسد. می‌گفت نمی‌توانم این مشکل را حل کنم.


به او گفتم شوهرت که همیشه خانه نیست، چگونه می‌خواهد تو را از نوشتن بازدارد. در پاسخ با لحنی مظلومانه گفت: «اجازه نمی‌دهد نوشته‌هایم را منتشر کنم، نوشتن چه فایده‌ای دارد وقتی نتوانم مخاطب داشته باشم. این‌جا بود که تازه فهمیدم مشکلش چیست. هدف او از نوشتن فقط جلب‌توجه دیگران بود. نمی‌نوشت چون این کار را دوست داشت؛ می‌نوشت که دیگران بخوانند، نوشته‌اش را بپسندند و کتاب‌هایش را بخرند.


اگر فقط برای جلب نظر دیگران و شهرت می‌نویسید، باید بگویم به‌زودی ناامید و دلسرد خوهید شد و دست از نوشتن خواهید کشید. نوشتن کار دشواری است؛ اگر دلایل محکم نداشته باشید، نمی‌توانید در مسیر بمانید.


راهکار. این‌که به دنبال جذب مخاطب باشید، بد نیست، اما اگر تنها دلیل شما برای نوشتن است، خیلی زود دلسرد خواهید شد. به درونتان رجوع کنید، ببینید آیا نوشتن همان کاری است که دوست دارید انجام دهید، حتا اگر مخاطبی نداشته باشید. اگر غیر از این است، شاید بهتر باشد علاقه‌ی اصلی‌تان را کشف کنید.


اگر مطمئن شوید، نوشتن کار اصلی شماست، دیگر اهمیتی به بود و نبود مخاطب نمی‌دهید. آنتوان چخوف می‌گوید: «نویسنده شدن بسیار آسان است. هیچ مزخرفی وجود ندارد که خواننده‌ی مناسبی پیدا نکند. بنابراین، ترسو نباش! کاغذ را جلوی خود بگذار و یک خودکار بردار و درحالی‌که افکار خود را برانگیخته‌ای، بنویس؛ در مورد هر چیزی که می‌خواهی بنویس. خوانندگانی وجود خواهند داشت.»  فقط بنویسید و از این کار لذت ببرید، مطمئن باشید که مخاطبان شما را پیدا خواهند کرد.

32.

در مسابقات شرکت می‌کنید

هفته‌ی پیش در یکی از صفحات اینستاگرام مسابقه‌ای برگزار شد. قرار بود شرکت‌کنندگان داستان کوتاهی با سه کلمه‌ی پیشنهادی بنویسند و در کامنت‌ها به اشتراک بگذارند. جایزه‌ی خلاقانه‌ترین داستان هم یک کتاب بود. با این‌که به خودم قول داده بودم در هیچ مسابقه‌ای شرکت نکنم، وسوسه بر من غلبه کرد و داستانکی نوشتم و در قسمت دیدگاه‌ها هم‌رسانی کردم. کامنت‌های بقیه را هم خواندم. به جرئت می‌توانم بگوید بیشترشان اصلاً داستان نبودند. یا در حد یک جمله‌ی کوتاه بودند یا دلنوشته یا خاطره.


قرار بود روز بعد برنده اعلام شود که نشد. چند روز بعدی مدام استرس داشتم که برنده می‌شوم یا نه. متنم را با نوشته‌های دیگران مقایسه می‌کردم و از این‌که هیچ‌کدام شرایط مسابقه را رعایت نکرده بودند، تعجب می‌کردم. بعد از چهار روز بالاخره نتیجه‌ی مسابقه اعلام شد؛ من برنده نشدم. دو نفر برنده شدند که داستان ننوشته بودند. خیلی ناراحت و سرخورده شدم. مدام با خودم می‌گفتم: «اینا که داستان نیستن. اگه قرار بر نوشتن جمله بود، من جمله‌های خیلی بهتری می‌نوشتم. یعنی نوشته‌ی من بدتر از اینا بود؟» در دام مقایسه افتاده بودم و انرژی و وقتم بیخودی تلف می‌شد.


راهکار. شاید شما می‌پندارید شرکت در مسابقات مختلف راه خوبی برای محک زدن مهارتتان در نویسندگی است، اما این تصور اشتباه است. معمولاً قضاوت عادلانه‌ای در مسابقات صورت نمی‌گیرد. داوری بیشتر براساس روابط است تا ضوابط. بیشتر اوقات داور یا داوران صلاحیت قضاوت ندارند و خیلی از اوقات هم قضاوت براساس سلیقه انجام می‌شود. درست است که اگر برنده شوید، حال خیلی خوبی پیدا می‌کنید و انگیزه‌تان افزایش می‌یابد، اما آن طرف قضیه را هم در نظر بگیرید. مسابقه فقط یک یا حداکثر چند برنده دارد؛ احتمال این‌که برنده نشوید خیلی بیشتر است.


تا قبل از اعلام نتیجه هم فکرتان درگیر می‌شود و انرژی و وقتتان تلف می‌شود. اگر برنده نشوید، سرخورده و ناامید می‌شوید. یا تصور می‌کنید بد می‌نویسید و انگیزه‌تان افول می‌کند یا درگیر مقایسه می‌شوید و با خود می‌گویید: «نوشته‌ی من که خیلی بهتر بود، پس چرا من برنده نشدم؟» برنده نشدن شما را درگیر نشخوار فکری می‌کند و از نوشتن که کار اصلی‌تان است بازمی‌مانید. شرکت در مسابقات هیچ سودی برای شما ندارد. به خودتان قول بدهید که در هیچ مسابقه‌ای شرکت نمی‌کنید و به این قول، پایبند بمانید.


33.

دل‌نوشته می‌نویسید

دوستی داشتم که اصرار عجیبی بر نوشتن دل‌نوشته داشت. هر روز چهار پنج خط می‌نوشت و در اینستاگرام منتشر می‌کرد. چند ماهی هم این روند را حفظ کرد، مدتی درجا زد و بعد هم متوقف شد. بسیاری از افراد، مخصوصاً زمانی که تازه نوشتن را می‌آغازند، می‌پندارند نویسندگی یعنی نوشتن دل‌نوشته و هر فردی که دل‌نوشته‌ی زیباتری بنویسد، نویسنده‌ی بهتری است. پس شروع می‌کنند به نوشتن انشا و متن‌های احساساتی؛ غافل از این‌که این نوع نوشتن هرگز از ما نویسنده نمی‌سازد.


شاید برایتان این سؤال پیش بیاید که به چه نوع نوشته‌ای «دل‌نوشته» می‌گوییم. بگذارید موضوع را با طرح یک مثال روشن‌تر کنم. به این متن توجه کنید: «آه! از وقتی که تو رفتی، زندگی برایم بی‌معنا شده. دلم مالامال از درد و رنج است. تو که رفتی، بهار را با خود بردی و حالا هر چهار فصل دلم زمستان است. دیگر زندگی برایم معنایی ندارد. هر روز ابرهای سیاه دل‌تنگی آسمان چشم‌هایم را می‌پوشاند و دیدگانم مثل ابرهای بهاری می‌بارند. چطور توانستی قلب کوچکم را که فقط برای تو می‌زند، بشکنی و مرا در زندان زندگی تنها بگذاری.»


تصور می‌کنم با خواندن این متن دریافته باشید که منظور از دل‌نوشته همان «چس‌ناله‌» است. نوشته‌هایی به‌ظاهر احساسی، سرشار از تعابیر نخ‌نما و کلیشه‌ای، که در فضای مجازی فراوان است. با خواندن این نوع نوشته‌ها درمی‌یابیم که نویسنده می‌خواهد ادای نویسنده‌های واقعی را دربیاورد. او می‌پندارد با آسمان و ریسمان به هم بافتن، استفاده از قید و صفت‌های زیاد و اضافه کردن آه و ناله می‌توان متن تأثیرگذار و زیبایی نوشت، درحالی‌که تاریخ مصرف این نوع نوشته‌ها گذشته؛ این نوع متن‌ها را هر کسی به‌راحتی می‌تواند بنویسد و کار نویسنده‌ی واقعی نیست.


 زیان‌های دل‌نوشته

دل‌نوشته باعث می‌شود درجا بزنید. اگر سی سال هم دل‌نوشته بنویسید، نویسنده نخواهید شد. وقتی دل‌نوشته می‌نویسید، به همان تعابیر تکراری و کلیشه‌ای بسنده می‌کنید و پیشرفتی در نثرتان صورت نمی‌گیرد.

دل‌نوشته موجب می‌شود نثرتان شفافیت نداشته باشد. دل‌نوشته شما را به سمت آسمان و ریسمان بافتن می‌برد و از وضوح متن می‌کاهد و باعث می‌شود نتوانید منظور خود را ساده و شفاف بیان کنید.

دل‌نوشته خلاقیت را در شما می‌کشد. این نوع متن‌ها همه شبیه هم هستند. چون دل‌نوشته یک‌سری توصیفات و تشبیهات تکراری در یک ساختار مشخص است و خبری از خلاقیت در دل‌نوشته نیست؛  انگار نویسنده‌ی همه‌ی این متن‌ها یک نفر است.

دل‌نوشته شما را دچار ملال می‌کند و از ادامه‌ی راه بازمی‌دارد. همیشه از آه و ناله نوشتن باعث دلسردی می‌شود. بعد از مدتی با خودتان می‌گویید: «فایده‌ی نوشتن چیست؟» انگیزه‌تان از بین می‌رود و ممکن است نوشتن را رها کنید.

راهکار. دل‌نوشته ننویسید و منتشر نکنید. در ابتدای کار، بکوشید به‌ساده‌ترین زبان ممکن موضوعی را شرح دهید و منظور خود را به خواننده انتقال دهید. تلاش کنید از صفت‌ها و قیدها کمتر استفاده کنید و احساسات الکی وارد متن خود نکنید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته با نثر ادبی متفاوت است. اگر به نوشتن قطعات ادبی علاقه‌مندید، سعی کنید شعر و نثر ادبی خوب زیاد بخوانید تا نوشته‌هایتان رنگ شاعرانگی به خود بگیرد.35.


34.

با اسم مستعار می‌نویسید

همزمان با شروع دوران کارورزی‌مان در بیمارستان، برای هریک از ما مُهری تهیه کردند که نام و نام خانوادگی‌مان روی آن حک شده بود. باید این مهر را پای تمام دستوراتی که در پرونده‌ی بیماران می‌نوشتیم، می‌زدیم. این مهر از نظر قانونی ارزشی نداشت، چون هنوز دانش‌جو بودیم و شماره‌ی نظام پزشکی نداشتیم، اما وادارمان می‌کرد مسئولیت نوشته و دستورمان را به‌عهده بگیریم. همین باعث می‌شد بیشتر دقت کنیم تا دستورات صحیحی بنویسیم و اشتباهی مرتکب نشویم.


بعضی از نویسندگان تازه‌کار با اسم خودشان فعالیت نمی‌کنند و نام مستعار برمی‌گزینند. شاید در نگاه اول این کار چندان هم بد نرسد، چون به‌نظر می‌آید موجبات آزادی بیشتر نویسنده را فراهم می‌کند. البته که خیلی از نونویسندگان نام مستعار را برمی‌گزینند، چون عزت نفس کافی ندارند. می‌ترسند بد بنویسند و آبرویشان برود. اگر بپذیریم که در ابتدای مسیر نوشتن همه‌مان بد می‌نویسیم، دیگر این دغدغه را نخواهیم داشت.


هیچ‌کس از شکم مادر نویسنده زاده نمی‌شود. در آغاز همه بد می‌نویسند، اما اگر تسلیم نشوید و ادامه دهید کم‌کم پیشرفت می‌کنید و به نویسنده‌ی خوبی تبدیل می‌شوید. باید توجه داشت اسم نویسنده همانند همان مُهر پزشکان عمل می‌کند. وقتی با اسم اصلی خودتان در شبکه‌های اجتماعی اکانت می‌سازید و زیر هر نوشته نامتان را می‌نویسید، جدی‌تر عمل می‌کنید و مسئولیت نوشته‌هایتان را به عهده می‌گیرید.


❗️زیان‌های استفاده از نام مستعار

□ نام مستعار شما را بی‌دقت بار می‌آورد. وقتی می‌دانید کسی نمی‌داند این نوشته‌ی شماست، در انتخاب موضوع، برگزیدن واژه‌ها و رعایت علائم نگارشی سخت‌گیری نمی‌کنید و هر متن شلخته‌ای را منتشر می‌کنید، چون مسئولیت نوشته با شما نیست.


□ اسم مستعار شما را بی‌انگیزه می‌کند. وقتی می‌دانید هر چقدر هم خوب بنویسید کسی نخواهد فهمید که این‌ها نوشته‌ی شماست، با خودتان می‌گویید: «نوشتن و ننوشتنتم چه فرقی می‌کند؟ اصلاً چرا بنویسم وقتی کسی نمی‌داند من نویسنده‌ام.» این کار از شوق شما می‌کاهد و حتا ممکن است نوشتن را رها کنید.


□ نام مستعار باعث می‌شود اعتبارتان زیر سؤال برود. به اکانت‌های بی‌نام‌ونشان در شبکه‌های اجتماعی بیندیشید. آیا این افراد همان‌هایی نیستند که زیر پست‌های دیگران فحاشی می‌کنند و آن‌ها را به باد تمسخر می‌گیرند؟ زمانی که شما لقب عجیب‌وغریبی برای خود برمی‌گزینید، ناخودآگاه در ذهن دیگران همان‌ اکانت‌های ترول تداعی می‌شوند؛ پس هرچقدر هم که خوب بنویسید به شما اعتماد نمی‌کنند.


راهکار


اگر شما سیاسی نمی‌نویسید، تحت‌تعقیب پلیس نیستید، برای کشوری جاسوسی نمی‌کنید و یا کسی به قتل تهدیدتان نمی‌کند، دلیلی ندارد که با اسم مستعار بنویسید. همین حالا تصمیم بگیرید زیر تمام نوشته‌هایتان نام اصلی خود را بنویسید و به پیشرفت خود کمک کنید.


35.

22. عمل‌گرا نیستید

تصور کنید شما رزیدنت جراحی هستید. به‌صورت تئوری با آناتومی بدن کاملاً آشنا هستید. بیماری‌هایی که نیاز به جراحی دارند را می‌شناسید و بارها جراحی‌های استادهایتان را تماشا کرده‌اید، اما آیا خودتان می‌توانید جراحی کنید؟ پاسخ مسلماً منفی است. تا زمانی که خودتان چاقوی جراحی به دست نگیرید و وارد عمل نشوید، جراح نمی‌شوید. دانش‌جوی جراحی افزون‌بر دانش تئوری و شرکت در کلاس‌های آموزشی، زیر نظر استاد شروع به جراحی می‌کند. استاد یا رزیدنت‌های ارشد کنارش هستند تا راهنمایی‌اش کنند، اما اوست که جراحی را انجام می‌دهد، نه کس دیگر.


نوشتن هم همین‌طور است، تا زمانی که به قلم به دست نگیرید و ننویسید، یاد نمی‌گیرید و درنتیجه نویسنده هم نخواهید شد. بعضی از افراد وقتی در دوره‌‌های آموزشی شرکت می‌کنند، با خودشان می‌گویند: «بگذار دوره‌های مختلف را بگذرانی، کامل که یاد گرفتی؛ آن وقت شروع به نوشتن و تمرین کن.» اما این تصور اشتباه است. باید از ابتدای شروع آموزش تمرین را بیاغازید، وگرنه وقتتان را تلف کرده‌اید. این‌که چیزی را بدانید، لزوماً به این معنی نیست که می‌توانید انجامش بدهید. فرض کنید شما تمام زیر و بم داستان‌نویسی را آموخته‌اید، اما تا زمانی که داستان ننویسید، داستان‌نویس نمی‌شوید. آموزش تئوری و تمرین عملی اگر همزمان با هم اتفاق نیفتند، شما را به جایی نخواهند رساند. بسیاری از نکات و تکنیک‌ها را فقط با عمل کردن می‌توان فراگرفت. مدرس خوب نقش همان استاد جراحی را ایفا می‌کند. در مسیر، همراهی‌تان می‌کند؛ نقاط قوت و ضعفتان را شناسایی می‌‌نماید تا بنویسید و نویسنده شوید.


در مورد انتشار هم این موضوع مصداق دارد. بسیاری از تازه‌واردان به عرصه‌ی نوشتن از منتشر کردن نوشته‌هایشان می‌ترسند. می‌پندارند خوب نمی‌نویسند و باید مدتی صبر کنند تا نوشته‌هایشان به حد استاندارد برسد و بعد دست به انتشار بزنند. چنین تصوری مانع پیشرفتتان خواهد شد. اگر منتشر نکنید متن‌های پاکیزه‌ای نخواهید نوشت، چون اهمیتی ندارد که متنتان ویراسته باشد. در انتخاب واژه‌ها سخت‌گیری به خرج نخواهید داد، زیبایی و سادگی جمله‌ها برایتان اهمیتی نخواهد داشت، متوجه نخواهید شد که آیا در انتقال مفهوم موردِنظر موفق بوده‌اید یا نه، چون مخاطب متن فقط خودتان هستید و می‌دانید که منظورتان چه بوده است. اما وقتی منتشر می‌کنید، چون می‌دانید که مخاطبی هست که ممکن است این نوشته را بخواند، حساس می‌شوید و می‌کوشید تمام نکات مذکور را رعایت کنید تا نوشته‌ای درخور به مخاطبتان ارائه کنید.