می‌گوید: «این روزها مردم حوصله‌ی خواندن متن‌‌های طولانی را ندارند. مجبورم کوتاه بنویسم تا مخاطب جذب شود.»

می‌گویم: «از کدام مردم حرف می‌زنی؟ از همان مردمی که سرانه‌ی مطالعه‌شان سه دقیقه در سال است؟ اگر برای این مردم می‌نویسی، بهتر است اصلاً ننویسی. در برابر اقلیت آفریننده یک اقلیت خواننده هم وجود دارد که اگر صدای خودت را بیابی، اندک‌شماری از این اقلیت خواننده‌ی نوشته‌هایت خواهند بود. وگرنه بیشتر به عروسک خیمه‌شب‌بازی می‌مانی. یک روز طبق پسندشان کوتاه می‌نویسی، روز دیگر بلند. مدتی طنز مد می‌شود و زمانی درام. نخ‌هایت را می‌کشند و به هر سو که می‌خواهند می‌برند. هر روز از خودت بیشتر فاصله می‌گیری و به‌زودی خودت هم خودت را نخواهی شناخت.


با خودت روراست باش. آیا تو می‌نویسی چون شهوت دیده شدن داری، به هوای گرفتن کامنت و لایک بیشتر می‌نویسی؟ صبح که بلند می‌شوی نخستین کارت چک کردن بازخوردهاست یا می‌نویسی چون نوشتن برایت اضطرار است. چون نمی‌توانی ننویسی. دور و برت پر از کاغذ و قلم است، روی هر چیزی که پیدا می‌کنی می‌نویسی. نوت گوشی‌ات لبریز است از ایده و جمله و کلمه. با عشق لپ‌تاپت را باز می‌کنی تا واژه‌هایی را که در سرت این طرف و آن طرف می‌روند، تایپ کنی و لذت آفرینش را بچشی. تو جزو کدام دسته‌ای؟


گروه مخاطبانت را مشخص کن، اما نوشتن را به گرفتن بازخورد گره نزن. شاید حتا یک نفر هم نوشته‌هایت را نخواند. شاید هیچ‌کس به متن‌هایت محل گربه هم نگذارد. آیا می‌توانی سال‌ها این نادیده گرفته شدن را تاب بیاوری؟ یا از آن دسته‌ای که چند روز می‌نویسند و چون مخاطبی پیدا نمی‌کنند نوشتن را رها می‌کنند؟ اگر واقعاً نویسنده باشی، تنها خود نوشتن است که برایت مهم است. تو فقط بنویس. اگر ادامه بدهی و سنجیده تمرین کنی، مطمئن باش مخاطبانی پیدا خواهند شد که حتا مقاله‌های ده هزار کلمه‌ای تو را هم خواهند خواند.