نام کتاب: اینجا همه دروغ می‌گویند

تاریخ چاپ: ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۳۵۹

نویسنده: شاری لاپنا

شاری لاپنا (به انگلیسی: Shari Lapena) (زاده‌ی ۱۹۶۰) رمان‌نویس کانادایی است که بیشتر برای رمان مهیج سال ۲۰۱۶ خود با عنوان زوج همسایه که رمانی پرفروش در کانادا و سایر کشورها بوده، شهرت یافته‌ است. لاپنا قبل از شروع پیشه‌ی نویسندگی، وکیل و معلم انگلیسی بوده‌ است. او نخستین رمان خود را با عنوان «چیزهایی که پرواز می‌کنند»، در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد. این رمان در فهرست آثار راه‌یافته به مرحله‌ی نهایی جایزه‌ی سانبرست در سال ۲۰۰۹ قرار داشت. رمان دوم او نیز با عنوان «اقتصاد شادمانی» در زمره‌ی آثار راه‌یافته به مرحله‌ی نهایی جایزهٔ استیون لیکاک در سال ۲۰۱۲ قرار داشت. وجه تمایز کتاب‌های شاری لاپنا با دیگر رمان‌های ژانر پلیسی و جنایی در نامحسوس بودن بعد روانشناختی‌شان است. این مسئله درمورد کتاب «اینجا همه دروغ می‌گویند» نیز صدق می‌کند.


آثار ترجمه‌شده‌ی به فارسی

  • زن همسایه، ترجمه‌ی عباس زارعی. تهران: نشر آموت، ۱۳۹۶
  • زوج همسایه، ترجمه‌ی نیلوفر انسان. تهران: نشر خوب، ۱۳۹۸
  • غریبه ای در خانه، ترجمه‌ی عباس زارعی. تهران: نشر آموت، ۱۳۹۷
  • غریبه ای در خانه، ترجمه‌ی فرانک سالاری. تهران: نشر البرز، ۱۳۹۷
  • مهمان ناخوانده، ترجمه‌ی عباس زارعی. تهران: نشر آموت، ۱۳۹۸
  • مهمان ناخوانده، ترجمه‌ی فرانک سالاری. تهران: نشر البرز، ۱۳۹۸
  • مهمان ناخوانده، ترجمه‌ی هوشمند دهقان. تهران: نشر ثالث، ۱۳۹۸
  • کسی که می‌شناسیم، ترجمه‌ی فرانک سالاری. تهران: نشر البرز، ۱۳۹۸
  • کسی که می‌شناسیم، ترجمه‌ی عباس زارعی. تهران: نشر آموت، ۱۳۹۹


مترجم: محمدرضا عاطف زاهد

کیفیت ترجمه: متن یکدست و روان ترجمه شده و اشکال نگارشی و ویرایشی چندانی ندارد. مترجم در انتقال منظور نویسنده خوب عمل کرده و ابهامی در جملات کتاب به‌چشم نمی‌خورد.

ناشر: نشر گویا


درباره‌ی کتاب

ویلیام وولر پزشک متأهلی است که با زنی رابطه دارد. آن زن دارای همسر و فرزند است و به همین دلیل، از ویلیام می‌خواهد این رابطه را پایان دهند. مرد بسیار خشمگین می‌شود و به خانه برمی‌گردد تا تنها باشد، اما دختر نُه‌ساله‌اش را می‌بیند که به‌جای این‌که در مدرسه باشد، در خانه است. دختر که «اوری» نام دارد به پدرش می‌گوید که معلمش او را از کلاس سرود بیرون کرده و او هم به خانه آمده است. اوری دختر مشکل‌داری است و مدام دردسر درست می‌کند. ویلیام که از قبل عصبانی است، کنترلش را از دست می‌دهد، دخترش را کتک می‌زند و از منزل خارج می‌شود. وقتی مادر اوری به خانه برمی‌گردد، متوجه غیبت اوری می‌شود. او ناپدید شده است. ویلیام که نمی‌خواهد کسی از رابطه‌ی پنهانی‌اش باخبر شود، از آمدنش به خانه و دعوایش با اوری چیزی نمی‌گوید. او دروغ را ترجیح می‌دهد، اما نمی‌داند که این کارش چه عواقب جبران‌ناپذیری می‌تواند داشته باشد.


اثری از اوری نیست. آیا کسی او را دزدیده؟ آیا از خانه فرار کرده؟ آیا به قتل رسیده؟ چه کسانی برای دزدیدن کودک انگیزه داشته‌اند؟ آیا کسی چیزی دیده؟ آیا شاهدان این اتفاق قابلِ‌اعتمادند؟ آیا اوری دوست پسری داشته؟ آیا ارتباطی بین ناپدید شدن او و پسر همسایه که مبتلا به اوتیسم است، وجود دارد؟ این‌ها تنها گوشه‌ای از پرسش‌هایی است که کارآگاهان پرونده باید پاسخی برایشان بیابند. زمان به‌سرعت می‌گذرد و تجربه نشان داده هرچه زمان بیشتری از ناپدید شدن کودک بگذرد، احتمال زنده یافتنش کمتر می‌شود.


کتاب «اینجا همه دروغ می‌گویند» رمان جنایی دیگری از «شاری لاپنا» نویسنده‌ی مشهور کانادایی است. دروغ درون‌مایه‌ی اصلی این اثر است. این‌که یک دروغ به‌ظاهر بی‌ضرر می‌تواند چه عواقب جبران‌ناپذیری داشته باشد و فرد دروغ‌گو برای پوشاندن دروغ‌های قبلی‌اش وادار به گفتن دروغ‌های تازه می‌شود و اوضاع را برای خود و دیگران وخیم‌تر می‌کند. نویسنده نشان می‌دهد که دروغ فقط نگفتن حقیقت نیست، بل‌که پنهان کردن واقعیت هم نوعی دروغ است. رازها و دروغ‌ها می‌توانند آن‌قدر خطرناک باشند که به از هم پاشیدن زندگی‌ عاطفی افراد بینجامند.


آنچه در این رمان بیش از هر چیز توجهم را به خود جلب کرد، شخصیت‌پردازی ماهرانه‌ی کاراکترها است. نویسنده ذهنیات و درونیات هر شخصیت را با جزئیات فراوان به‌تصویر می‌کشد، انگار که خواننده را با خود به درونی‌ترین لایه‌های هر شخصیت می‌برد و به همین دلیل خواننده درک کاملی از شخصیت‌ها پیدا می‌کند و به‌راحتی با آن‌ها همذات‌پنداری می‌کند. شاری لاپنا با قلم بی‌نظیرش شما را وارد لایه‌های عمیق هر کاراکتر می‌کند و باعث می‌شود هر لحظه از خود بپرسید: «به‌راستی اگر من جای این شخصیت بودم، چه واکنشی نشان می‌دادم و چه می‌کردم؟»


داستان بسیار روان و یک‌دست است؛ هیجان و تعلیق خوبی در آن جریان دارد و شما را مشتاق می‌کند بخوانید تا کشف کنید واقعاً چه اتفاقی افتاده است. تنها ایرادی که می‌توانم به داستان بگیرم، حل شدن زودهنگام معمای اصلی است. اگر من جای نویسنده بودم، تا صفحات انتهایی پرده از این راز برنمی‌داشتم و بر اشتیاق خواننده می‌افزودم.


خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنم؟

افراد علاقه‌مند به خواندن داستان‌های جنایی، رازآلود و معمایی با درون‌مایه‌ی روان‌شناختی مخاطبان اصلی این کتاب هستند و از خواندن داستان لذت زیادی خواهند برد.