نام کتاب: من زنم پس حرف می‌زنم

تاریخ چاپ: 1398

تعداد صفحات: 386

نویسنده: کریستینا دالچر

«کریستینا دالچر» زبان‌شناس، معلم و نویسنده است. او در دانشگاه جرج تاون مدرک دکترای خود را دریافت کرده است و در زمینه‌ی تغییرات آوایی در لهجه‌های مختلف انگلیسی تخصص دارد. او در حال حاضر داستان کوتاه، فلش‌فیکشن و رمان می‌نویسد و در چندین دانشگاه به تدریس مشغول است. رمان «من زنم پس حرف می‌زنم» اولین رمان اوست که در سال 2018 منتشر شد و افتخارات بسیاری را نصیب او کرد.


مترجم: فاطمه شریفی

کیفیت ترجمه: این کتاب ترجمه‌ی متوسطی دارد. متن به‌نسبت روان و یکدست است، اما بعضی جمله‌ها گنگ و نامفهوم است که شاید بخشی از آن به‌خاطر سانسور باشد. ویرایش کتاب هم می‌توانست خیلی دقیق‌تر انجام شود.

ناشر: نشر خاموش


درباره‌ی کتاب

قانون جدیدی در آمریکا تصویب شده است. هر زن، باید یک واژه‌شمار به دستش ببندد و در روز، تنها صد کلمه می‌تواند صحبت کند. واژه شمارها، نیمه‌شب دوباره صفر می‌شوند و به زنان حق استفاده از صد کلمه‌ی دیگر می‌دهند. کم‌کم حق اشتغال، درس خواندن و تمام آنچه حقوقطبیعی یک انسان به شمار می‌آید از زنان گرفته می‌شود. به نظر می‌رسد این سیاست موفق شده است تا نیمی از جمعیت را ساکت کند و زنان را به دوران ویکتوریایی و به درون آشپزخانه برگرداند. هیچ زنی حق تصمیم‌گیری، مطالعه یا نوشتن ندارد. زنان فقط باید همسر و مادر باشند و حق هیچ اظهارِنظری ندارند.


دکتر «جین مک کلان» یک زبان‌شناس است که هرگز فکر نمی‌کرد چنین شرایطی برایش اتفاق بیفتد. شوهر و پسرانش زندگی عادی خود را دارند، تنها او و دختر کوچکش هستند که قربانی این وضعیت تبعیض‌آمیز شده‌اند و نکته‌ی مهم اینجاست که مردها هم ظاهراً هیچ اعتراضی به وضع موجود ندارند و به‌راحتی آن را پذیرفته‌اند.


نویسنده با فلش‌بک‌هایی به گذشته نشان می‌دهد که این موقعیت چگونه ایجاد شده و چطور یک جریان افراطی ایدئولوژیک کنترل جامعه را به دست گرفته و سرسختانه مخالفان را سرکوب می‌کند. واژه‌شمار زن‌های خاطی روی عدد صفر تنظیم می‌شود و آن‌ها را به زندان‌های مخوف می‌فرستند. زن‌ها از روی ترس فرمانبردارند و مردها هم که منفعل. در مدرسه‌ها به دختران فقط آموزش شوهرداری و بچه‌داری می‌دهند و هر چقدر کمتر حرف بزنند، بیشتر تشویق می‌شوند. تا این‌که دولت برای یک وضعیت اورژانسی درمانی به تخصص «دکتر مک کلان» نیاز پیدا می‌کند. آیا جین می‌تواند از این وضعیت بهره برده و راهی برای نجات خودش، دخترش و زنان دیگر بیابد؟


داستان «من زنم پس حرف می‌زنم» در یک فضای پادآرمان‌شهری رخ می‌دهد و بیش از هر چیز حال و هوای کتاب «سرگذشت یک ندیمه» را برایم تداعی می‌کند. البته قلم نویسنده به قوت قلم «مارگارت آتوود» نیست و در ترسیم فضای دلهره‌آور چنین جامعه‌ای ضعیف‌تر عمل کرده است. اما نثر نویسنده خوب و روان است و ایده‌ی محدود کردن کلمات و استفاده از واژه‌شمار، بکر و خلاقانه است. تا انتهای داستان نویسنده خوب عمل می‌کند و ما را مشتاق نگه می‌دارد که ببینیم سرانجام «جین» چه می‌کند و چطور راهی برای خروج از این وضعیت دشوار می‌یابد، اما پایان‌بندی داستان خوب از آب در نیامده و انتظار خواننده را برآورده نمی‌کند.


با وجود این‌که داستان در فضایی علمی-تخیلی رخ می‌دهد و شرایط غلوآمیزی را ترسیم می‌کند، اما خواننده‌ بخصوص خواننده‌ی زن با این داستان کاملاً همذات‌پنداری می‌کند، چراکه محدودیت‌هایی از این جنس را بارها و بارها تجربه کرده است. به‌عنوان یک زن با چند تا از جمله‌های زیر در طول زندگی‌تان مواجه شده‌اید؟

  • تو زنی، نباید بلند بخندی.
  • تو زنی، نباید تنها بیرون بری.
  • تو زنی، نمی‌تونی هر طور که دلت می‌خواد لباس بپوشی.
  • تو زنی، نمی‌تونی تو فلان رشته درس بخونی.
  • تو زنی، نمی‌تونی فلان شغل‌و داشته باشی.
  • تو زنی، نمی‌تونی با دوستات بری مسافرت.
  • تو زنی، نمی‌تونی تنها زندگی کنی.
  • تو زنی، باید ازدواج کنی.
  • تو زنی، نمی‌تونی تا هر ساعتی که بخوای بیرون باشی.
  • تو زنی، حتمن باید بچه‌دار بشی.
  • تو یه مادری، فقط باید به فکر بچه‌هات باشی.

محدودیت‌های تبعیض‌آمیز علیه زن‌ها در طول تاریخ همیشه وجود داشته است و نکته‌ی مهم، همان‌طور که در داستان به‌درستی به آن اشاره می‌شود، این است که برای رفع این تبعیض‌‌ها به کمک و هوشیاری مردان نیاز است. تا زمانی که مردها منفعل باشند و بی‌اعتنا به ظلمی که در حق زنان می‌شود، علی‌رغم تلاش زن‌ها تبعیض‌ها از بین نخواهند رفت.


این کتاب باعث شد به نقش «کلمات» در روابط بیشتر بیندیشم. در این داستان، «جین» و شوهرش دیگر هیچ نوع ارتباط عاطفی و زناشویی‌ای با هم ندارند، چرا؟ چون نمی‌توانند با یکدیگر حرف بزنند. صد کلمه در روز یعنی هیچ. حتا استفاده از زبان اشاره هم ممنوع است، دوربین‌ها همه جا هستند و آدم‌ها را رصد می‌کنند. عدم ارتباط کلامی به قضاوت‌هایاشتباه منجر و فاصله‌ی آدم‌ها هر روز از هم بیشتر می‌‌شود. رابطه‌ی «جین» و دخترش هم مختل شده است. کودک نمی‌تواند از احساسات، خواسته‌ها و ترس‌هایش حرف بزند و جین هم نمی‌تواند با او ارتباط برقرار و در حقش مادری کند. بدون کلمه زن‌ها به ربات‌ تبدیل می‌شوند؛ ربات‌هایی که تنها یک سری کارهای خاص و تکراری انجام می‌دهند و شوق زندگی ازشان سلب شده است.


خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنم؟

  • علاقه‌مندان به داستان‌های علمی_تخیلی
  • دوستداران داستان‌های پادآرمان‌شهری
  • افرادی که به مطالعه‌ی مسائل مرتبط به زنان علاقه دارند


روش تهیه‌ی کتاب

نسخه‌ی الکترونیکی کتاب را می‌توانید از طاقچه تهیه کنید.