اخیرا کتاب «چگونه می‌نویسم» از کاظم رهبر را مطالعه کردم. موضوع اصلی کتاب، نوشتن خلاقانه است. در این کتاب ۱۷ روش از ۱۷ نویسنده‌ی خلاق معاصر ذکر شده است که برای افرادی که به نویسندگی خلاق علاقه‌مندند، بسیار کاربردی و مفید است. هر کدام از مقالات توسط یک مترجم به فارسی برگردانده شده‌اند اما نثر کتاب سلیس و یکدست است. تا کنون از مجوعه «چگونه می‌نویسم»، شش کتاب با عناوین: ۱۰۰ روش از ۱۰۰ نویسنده‌ی معاصر، ۹ روش از ۹ داستان‌نویس معاصر، ۱۴ روش از از ۱۴ روزنامه‌نگار معاصر، ۷ روش از ۷ فیلمنامه‌نویس معاصر، ۹ روش از ۹ نمایش‌نامه‌نویس معاصر و ۱۷ روش از ۱۷ نویسنده‌ی خلاق معاصر به چاپ رسیده است. 

من یکی از مقالات این کتاب با عنوان «نوشته‌های غیر داستانی خلاق» نوشته‌ی «ریتا برمان» با ترجمه «کلودیا یعقوبی مسیحی» را در اینجا برای شما می‌گذارم. اگر به خواندن این کتاب علاقه‌مند شدید می‌توانید نسخه‌ی الکترونیکی آن را از اپلیکیشن فیدیبو تهیه کنید.

نوشته‌ی غیر داستانی خلاق چیست؟ آیا نوع جدیدی از نوشتار است؟ آیا آثار تخیلی در این زمره هستند؟ نوشته‌ی غیر داستانی خلاق، درواقع شکل جدیدیبرای سبکی قدیمی یا همان مقاله‌های خوب‌نوشته‌شده دارای مخاطب است. امروزه، نویسنده‌هایغیر داستانی ر ا تشویق می‌کنند تا شیوه‌های داستانی مخصوصی را به‌کار گیرند و حتا مطلب را با دید اول‌شخص بنویسند.                                       در گذشته و در اغلب قالب‌ها، راوی متن بی‌طرف بود. ولی حالا اعتقاد بر این است که روایت بی‌طرفانه، بین نویسنده و خواننده فاصله ایجاد می‌کند. درصورتی که نوشته با زاویه‌دید اول‌شخص به درک خواننده کمک می‌کند و اگر تجربیات و نظریات نویسنده با زندگی خواننده هم‌خوانی داشته باشد یا عقلانی به‌نظر برسد، موقعیت بهتر درک می‌شود. بنابراین می‌توان دل‌مشغولی‌های معمولی زندگی روزمره را، ازقبیل سلامت، تغذیه، روابط، پول و مسافرت، موضوع‌های بالقوه‌ای برای مقاله‌های غیر داستانی درنظر گرفت. گستره‌ی نوشته‌های غیر داستانی خلاق می‌تواند دربرگیرنده موضوع‌هایی ازجمله خاطرات، زندگی‌نامه‌های شخصی، سفرنامه‌ها، راهنماها و حتا نوشته‌هایی درباره مسائل سیاسی و باشد. اخیرن سردبیران به‌جای اینکه به دنبال حقایق عریان باشند، تغییر موضع داده‌اند و به دنبال مطالب داستان‌دار و پرکششی هستند که موضوعی مستند بن‌مایه‌ی آن باشد. به عبارت دیگر، مقاله مستند باقی می‌ماند، چون مفهوم براساس حقیقت است و ساختگی نیست. در عین‌حال که نویسنده آزادی بیشتری نسبت به نوشته‌های واقعی دارد. این‌گونه نوشتن مانند گزارش‌دادن نیست، بلکه به آرایش کلام و اضافه و کم کردن از روایت نیاز دارد. در این‌گونه از نوشتن، ضروری است که حقایق عریان را با استفاده ازشیوه‌های داستانی ازقبیل فضاسازی، گسترش مکان و زمان، تصویرسازی احساسات و گاهی هم گفت‌وگو و بازگشت به گذشته آرایش دهیم. اما قبل از اینکه به سراغ بعضی از عوامل داستانی برویم، بهتر است ساختار اساسی مقاله‌ی مستند را مد نظر داشته باشیم. در مقدمه بایستی توجه خواننده را به متن جلب کنیم و در قدم بعدی موضوع را کاملن معرفی نماییم. سپس دز بطن ندشته، گزارش اصلی زا ارائه دهیم و بالاخره در انتها نتیجه بگیریم و نکته‌اصلی را تکرار کنیم.                     وظیفه‌ی ما این است که مقاله خود را مانند یک قصه‌پرداز بنویسیم و در سطح گزارشگر صرف وقایع عمل نکنیم. حقایق را بایستی از فیلتر قصه‌پردازی عبور دهیم‌. ریزه‌کاری‌ها را از خود به آن اضافه کنیم، اما روند اطلاع‌دهی را تغییر ندهیم‌‌. در هنگام نوشتن، خواننده‌ی خود را درنظر داشته باشیم و بنا بر نیازهای او قلم بزنیم.
من یکی از مقاله‌هایم درباره خط‌شناسی را با جمله‌ای به این شکل شروع کردم که: رموز کشف‌شده در خط افراد، به استخدام آنان کمک می‌کند. بعد نقل قولی از «ماری گالاگر »، کارشناس خط، در آغاز مقاله آوردم. ماری گالاگر، تحلیلگر خط می‌گوید: «با توجه به آنکه یک متقاضی کار خروجی همچون ت یا الف را چگونه می‌نویسد، می‌توانیم به شخصیت او پی ببریم و تصمیم بگیریم که آیا او را استخدام کنیم یا نه؟  بیش از پنج‌هزار شرکت برای استخدام از ارزیابی دستخط کمک می‌گیرند. کارفرماها باید توجه داشته باشند که تحلیل دستخط درونیات فرد را به تصویر می‌کشد.» بعد از اینکه توجه خواننده را به موضوع جلب کردم، تاریخچه‌ای مختصر درباره‌ی خط‌شناسی همراه با مثال‌هایی از اینکه دستخط چه ابعادی را آشکار می‌کند، ارائه دادم. از اشخاصی که به توصیه‌های گالاگر عمل کرده بودند، نقل قول آوردم. نقل قول مدیری که از توصیه‌های گالاگر بهره برده بود، به نوشته‌ام تعادل بخشید.

پرداخت داستانی‌

برای پایان از تکنیک‌های داستانی استفاده کردم تا مقاله را رضایت‌بخش جلوه دهد. با اشاره به پاراگراف اول به آغاز ماجرا برگشتم. این روش برای نوشتن مقاله‌های غیر داستانی عالی است. یعنی سراسر مطلب یک کل منسجم است و بایستی حس کنجکاوی را که ابتدا به وجود آورده‌اید، ارضا کنید تا در ذهن خواننده تصوری معقول از آنچه خوانده است، جای گیرد.                                           همچنین می‌توانیم در پایان نتیجه بگیریم یا سوالی مطرح کنیم که نیاز به پاسخ داشته باشد. در پایان خواستم بحثی را که شروع کرده بودم، به سرانجام برسانم. پس مقاله‌ی خود را این‌چنین خاتمه دادم: «کارفرماها به دنبال این هستند که در نوشته‌های متقاضیان نکته‌ای بیابند تا مطمئن شوند که آنان برای کار در شرکت مناسب هستند.»

فضا

جزئیات خاص برای کمک به خواننده، در تصویرسازی مکان یا واقعه‌ای که در موردش می‌نویسم، اهمیت بسزایی دارند. این جزئیات علائمی ایجاد می‌کنند و فضا را واقعی‌تر نشان می‌دهند. ریزه‌کاری‌هایی ازقبیل بیان حالت و زمان دقیق اتفاق و حتا وضعیت هوایی که در آن هستیم در روند مقاله مفید خواهند بود. جمله‌های خیلی کلی ازقبیل اینکه بگوییم: «به موزه رفتیم، آنجا جالب بود.» بدون نوشتن جزئیات، مقاله را یکنواخت می‌کند. بهتر است از تکنیک‌های داستانی برای آنچه در موزه دیده‌ایم، بهره ببریم. نویسنده‌ی این‌گونه مقاله‌ها باید به احساسات و واکنش‌های خود در زمان تحقیق توجه داشته باشد.       برای نمونه، در مقاله‌ای درباره‌ی وضعیت بازسازی و اسکان در جامائیکا، با تصویر کردن مواردی که در مسیر فرودگاه شاهد بودم، مطلب را شروع کردم: «جاده ساحلی فرودگاه مسیری باریک است که دو طرف آن پُر از از ساختمان‌های کوچک و بزرگ است. درختان و خانه‌های قدیمی بزرگ قسمت کوهستانی را جدا کرده‌اند. احداث هتل‌های جدید، رفته‌رفته چهره‌ی منطقه را عوض می‌کند. با این حال بقایایی در جاده ساحلی نشان می‌دهد که قبلا زندگی روستایی در اینجا وجود داشته است.»

نوشتن با ضمیر اول‌شخص

نوشته‌ی مستند هنگامی زنده به نظر می‌رسد که تمام مشاهده‌های شخصی خود را در آن دخیل کنیم و همه‌ی حس‌های‌مان را به‌کار گیریم. یعنی با مخاطب خود، آنچه را فهمیدیم، دیدیم، لمس کردیم و شنیدیم در میان بگذاریم. با شخصی کردن یک نوشته، آن را متعلق به خود می‌سازیم و هیچ مقاله‌ی دیگری نمی‌تواند چنین ویژگی مشابهی داشته باشد. به جای اینکه بگوییم فروشندگانی در مسیر بودند و رهایش کنیم، بهتر است خودمان را در متن پررنگ‌تر جلوه دهیم. مثلا برخوردم با فروشندگان را در مقاله‌ی «اسپانیا و چهره‌های قدیمی و جدید» که در مجله‌ی «لیدر» چاپ شد، این‌گون بیان کردم: «همین‌که از اتوبوس پیاده شدیم با گروهی از زنان مواجه شدیم که ما را احاطه کردند و هرکدام یک قطعه رومیزی را تکان می‌دادند. بعد از جلب توجه ما، قیمت رومیزی را به زبان اسپانیایی گفتند. سپس انگشتان‌شان را نشان دادند تا بفهمیم که چندهزار پزوتا می‌خواهند. من با حرکت دست اشاره کردم که رومیزی کوچک‌تری به شکل دایره می‌خواهم. زنی که از بقیه مسن‌تر بود، رومیزی را که من می‌خواستم بالا گرفت و دختر جوانی پنج انگشت دست خود را به معنی پنجاه‌هزار پزوتا نشانم داد. دو انگشتم را به او نشان دادم. اما او سرش را به علامت نفی تکان داد و این بار چهار انگشت را بالا برد. بالاخره بیست‌وپنج هزار پزوتا به او دادم. ولی او یک اسکناس دیگر می‌خواست که جمعا سی‌هزارتا بشود. این‌بار من سرم را به علامت نفی تکان دادم. بعد به رومیزی مستطیلی گل‌دوزی‌شده‌ای اشاره کردم و دوباره مثل اول حرکت انگشت‌ها آغاز شد. درنهایت هردو رومیزی را خریدم.»       با تصویر کردن تعاملی که بین ما صورت گرفت و با دادن رنگ‌ولعاب داستانی، نوشته جلوه‌ی بیشتری پیدا کرد. اگر می‌گفتم که اسپانیایی بلد نبودم، اما با آن‌ها معامله کردم، برای خواننده ماجرا گنگ می‌ماند. پس به‌جای اینکه حرف کلی و گنگی بزنم، آنچه را اتفاق افتاده بود، نشان دادم.

رفتار شخصیت‌ها را آشکار کنید

غالبا مقاله‌های غیر داستانی در مورد انسان‌هاست. همه‌ی ما درباره اینکه انسان‌ها چگونه زندگی می‌کنند، چه کاری انجام می‌دهند و چطور فکر می‌کنند، کنجکاو هستیم. هنگام نگارش زندگینامه‌ی شخصیت‌ها باید هر ویژگی ظاهری را که مشاهده کرده‌ایم، بنویسیم. لحن سخن، رفتار، ظاهر و نوع پوشش را توضیح دهیم. حتا زمانی که با کسی مصاحبه می‌کنیم و او در حین صحبت کردن، بدن خود را حرکت می‌دهد، آن حرکت را هم بایستی به مخاطب منتقل کنیم. چون دو عبارت «روی صندلی خود حرکت می‌کرد» یا «آرام روی صندلی خود نشسته بود»، تصویری متفاوت ارائه می‌دهند.

گفت‌وگو

نویسنده‌ی نوشته‌های داستانی، مکالمه را می‌سازد. اما در نوشته‌های غیر داستانی، ما گفت‌وگوها را از مصاحبه می‌گیریم و به‌طور مستقیم بیان می‌کنیم. این شیوه به نوشته‌ی ما رنگ‌وبوی گفتاری می‌دهد. این سبک نوشتاری، روشی عالی برای ارائه‌ی یک موضوع یا دیدگاه بحث‌برانگیز است. به‌عنوان مثال در مقاله‌ای درباره زنان از سخنان یک کارشناس استفاده کردم: «دکتر روت اندرسون، استادیار گروه ارتباط کلامی اعتقاد دارد که زنان اغلب از درگیری واهمه دارند. پس زمانی که دچار اضطراب هستند، برای اینکه از شدت درگیری بکاهند، ضمن حفظ ارتباط با دیگران، لبخند می‌زنند تا وانمود کنند که چیز مهمی نیست.»     بعد از آن در ادامه با استفاده از گفتار دکتر اندرسون، به جزئیاتی درباره چگونگی فراگیری ارتباط مردان با دیگران پرداختم: «ما از مهارت‌های ارتباطی که در مراحل اول زندگی یاد می‌گیریم، در زمانی که به مقام‌های مدیریتی و اجرایی می‌رسیم نیز استفاده می‌کنیم. ما درگیری و کشمکش را به‌عنوان یک رخداد طبیعی می‌پذیریم. درحالی‌که باید در صدد مهار آن برآییم. باید به گذشته فکرکنیم و به‌خاطر بیاوریم که زنانی همچون مادر یا خواهرمان چگونه با کشمکش و درگیری برخورد می‌کردند. آیا آن‌ها در برخورد با مسائل، به‌سرعت عصبی و پرخاشگر می‌شدند؟»

بازگشت به گذشته

به شیوه‌ی خاطرات مرور گذشته می‌توانیم به اثر خود تنوع ببخشیم و موضوع‌مان را گسترش دهیم تا خواننده از جهتی دیگر در جریان مطلب قرار گیرد. برای مثال: «همین که قطار به ایستگاه وارد شد، من آخرین مرتبه‌ای را به‌خاطر آوردم که به لندن آمده بودم. آن سفر...» یا «همین‌طور که او درباره پدرش صحبت می‌کرد، نخستین ملاقاتمان را در بیست سال پیش به‌یاد آوردم...» با این شیوه می‌توانیم نکته‌ای برجسته از گذشته را به زمان حال بیاوریم و به این وسیله خواننده را در اشراف بیشتری قرار دهیم. گذشته، ازطریق یک عبارت یا یک کلمه، همچون حالا یا امروز به زمان حال متصل می‌شود. این کار را اخیرا در مطلبی در مورد «کلی گیرل» انجام دادم. درحالی‌که داشتم راجع به وضعیت وی در حال حاضر می‌نوشتم، به گذشته رفتم و از وضع او در گذشته اطلاعاتی به خواننده دادم. بعد به زمان حال آمدم و سپس برای تکمیل مطلبم، حتا به آینده رفتم و در مورد وضعیتش پیش‌بینی نیز کردم.

شناخت خواننده

هنگامی که آغاز به نوشتن می‌کنیم، باید در ذهن‌مان خوانندگان احتمالی مطلب‌مان را تصور کنیم. چون باید بدانیم که برای چه اشخاصی مطلب می‌نویسیم. اگر مخاطبان مقاله یا کتاب‌مان را نشناسیم، دچار مشکل خواهیم شد. برای مثال، مطلبی برای مجله‌ی نیروی دریایی نوشتم. مطلب را این‌گونه آغاز کردم: «وادزورث که هیچ‌گاه به عمرش دریا ندیده بود، سی سال پیش به نیروی دریایی پیوست.او را برای اولین بار سوار قایق کردند. لحظاتی بعد، وادزورث ناگهان خودش را در دریا دید. این پاراگراف را بعدا به موضوع مطلبم پیوند دادم. درعین‌حال که در طی نوشتن همواره درنظر داشتم که خوانندگان این مجله چه اشخاصی هستند.                                نوشتن مقاله‌ی غیر داستانی، ژانر جدیدی نیست. اما نوع نوشتن آن می‌تواند جدید و نو باشد. با توجه به این امر که نوشته‌ی شما داستان نیست، چیدن مصالح و حال‌وهوای آن باید برمبنای گزارش واقعی مکان‌ها، اعمال، اشخاص، احساسات و افکار باشد. برای این کار از گفت‌وگو، بازگشت به گذشته، دیدگاه اول‌شخص برای جذب مخاطبان بهره ببرید. فراموش نکنید که بیان احساسات شخصی و عقایدتان در خاطرات و سفرنامه‌ها کمک می‌کند تا اثر شما، ویژه و یگانه شود.

📌 لینک تهیه کتاب از فیدیبو