خانم نویسنده دچار مشکل شده بود. کارهای زیادی بود که باید انجام می‌داد اما وقت کم می‌آورد. مدتی بود برنامه‌ی منظمی برای نوشتن نداشت. یادداشتی برای سایت می‌نوشت، شعرکی می‌سرود، چندتایی کاریکلماتور می‌نوشت ولی راضی نبود. احساس می‌کرد باید برنامه‌ی منسجم‌تری داشته باشد تا بهار به کارهایش برسد. یادش آمد که چند ماه قبل برای خود فهرستی از کارها آماده کرده بود. شب لیست کارهای فردا را می‌نوشت و روز بعد طبق فهرست عمل می‌کرد. داشتن برنامه باعث می‌شد کمتر وقتش تلف شود و با تمرکز بیشتری به نوشتن بپردازد. چند روز اول خیلی خوب بود. کارهایش را انجام می‌داد و شب احساس آرامش می‌کرد.

اما کم‌کم خسته شد. تعداد کارهایی که فهرست کرده بود، زیاد بود و وقتی نمی‌توانست همه‌ی کارها را انجام دهد، احساس سرخوردگی به او دست می‌داد. درنتیجه کم‌کم از برنامه دور شد. خانم نویسنده حرف استادش را به‌یاد آورد که می‌گفت: «اگر صد بار هم برنامه‌تان شکست خورد، دوباره شروع کنید.» پس داشتن برنامه مفید بود اما شکل اجرای آن اشکال داشت. باید برنامه‌ی انعطاف‌پذیرتری را طراحی می‌کرد. پس خانم نویسنده دست‌به‌کار شد. کاغذی برداشت و شروع به نوشتن برنامه کرد. ابتدا مهم‌ترین کارهایش را لیست کرد: شعر، وبلاگ، کاریکلماتور. این‌ها مهم‌ترین اولویت‌هایش بودند. بعد اولویت‌های بعدی را نوشت: پست و استوری اینستاگرام، کانال تلگرام، داستانک. حالا دید بهتری پیدا کرده بود و راحت‌تر می‌توانست برنامه‌ریزی کند.

برای سه اولویت اولش هر روز باید وقت می‌گذاشت اما برای اولویت‌های بعدی‌اش این‌طور نبود. می‌توانست طوری برنامه‌ریزی کند که گاهی آن‌ها را انجام دهد. اما حتمن باید برنامه را می‌نوشت و برای هر کار یک زمان تقریبی تعیین می‌کرد، چون بعضی اوقات تمرینی را به کل فراموش می‌کرد یا وقتی شروع به نوشتن کاریکلماتور می‌کرد، زمان از دستش درمی‌رفت و به سایر کارها نمی‌رسید. خانم نویسنده تصمیم گرفت از تایمر برای اندازه‌گیری زمان هر تمرین استفاده کند. اتفاقن یک تایمر به شکا مداد داشت که خیلی هم قشنگ بود و با دیدنش حس خوبی در او شکل می‌گرفت.

خانم نویسنده شروع به نوشتن برنامه با جزئیات کرد. در حین نوشتن متوجه شد که شب‌ها وقت زیادی را هدر می‌دهد. از ساعت یازده شب به بعد عملن کار مفیدی نمی‌کرد اما بیدار بود و همین بیداری شبانه باعث می‌شد صبح‌ها دیر از خواب بیدار شود و زمان زیادی را از دست بدهد. پس تصمیم گرفت خودش را مجبور کند شب‌زودتر بخوابد تا صبح زودتر از خواب برخیزد و زمان مفید بیشتری داشته باشد. خانم نویسنده نفس راحتی کشید. به‌نظر می‌آمد این برنامه مفید و کارآمد باشد.