شش ماه بود که آتنا نوشتن را آغاز کرده و پیشرفت زیادی هم کرده بود، اما هر چه جلوتر می‌رفت، بیشتر درک می‌کرد که دنیای نوشتن چقدر وسیع است و یادگیری هیچ پایانی ندارد. مشتاق بود ببیند امروز استاد چه نکته‌ای به او می‌آموزد. آتنا وارد دفتر شد. استاد سخت در حال نوشتن بود. با دیدن آتنا او را به نشستن دعوت کرد. آتنا سلام کرد و پرسید: «استاد می‌تونم بپرسم چی دارین می‌نویسین.» استاد لبخند زد: «آفوریسم می‌نویسم.» آتنا با تعجب گفت: «آفوریسم؟ تا حالا نشنیده بودم. چی هست؟»


 استاد جواب داد: «عجله نکن. نامه‌ی امروزو بخونی، خودت می‌فهمی. حالا بگو ببینم در زمینه‌ی ویرایش پیشرفتی داشتی یا نه؟» آتنا دستی به موهایش کشید: «سعی کردم نکات ویرایشی‌و تو نوشته‌هام رعایت کنم، ولی خیلی جاها شک می‌کردم که فلان کلمه رو جدا بنویسم یا با نیم‌فاصله. سردرگم بودم.» استاد سری تکان داد: «خیلی خوبه که داری به نکات ویرایشی توجه می‌کنی، ولی یادت باشه خیلی‌ام دچار وسواس نشی. فعلاً همون نکته‌هایی که در نامه‌ی قبلی گفته شده رو رعایت کن. هرچی جلوتر بری، این کار برات راحت‌تر می‌شه. یه کانالم بهت معرفی می‌کنم، که نکته‌های خوبی توش هست. می‌تونی اگه یه وقت شک کردی، این کانال‌و چک کنی. توصیه می‌کنم اگه فرصت کردی، تو یه دوره‌ی آموزشی تخصصی «ویرایش» هم شرکت کنی تا جای هیچ شک‌وشبهه‌ای برات باقی نمونه و اگه بعداً خواستی کتاب چاپ کنی، درگیر مشکلات ویرایشی نباشی. خب بریم سراغ نامه‌ی امروز.»


استاد صندوقچه‌ی نامه‌ها را از کشوی میزش بیرون آورد. نامه‌ی قبلی را از آتنا گرفت و نامه‌ی جدید را به او داد. آتنا گفت: «استاد! کاش اجازه می‌دادید نامه‌ها رو نگه دارم.» استاد گفت: «اگه بذارم نامه‌ها رو پیش خودت نگه داری، درست‌وحسابی تمرکز نمی‌کنی و یاد نمی‌گیری. چقدر مطلب توی سیو مسیج تلگرام یا اینستاگرام داری؟»


آتنا گفت: «خیلی زیاد». استاد لبخند زد: «تا حالا بهشون برگشتی؟ ازشون استفاده کردی؟» آتنا سرش را به علامت نه تکان داد. استاد گفت: «دیدی؟ وقتی مطمئنی که اطلاعات یه جایی ذخیره شده، ممکنه هیچ‌وقت سراغش نری. به من اعتماد کن. این کار به نفع خودته. حالا یه سؤال. به نظر تو نوشتن یه متن بلند سخت‌تره یا نوشتن جمله‌های کوتاه؟» آتنا گفت: «نمی‌دونم. ولی فکر کنم نوشتن متن بلند سخت‌تر باشه. نوشتن چند جمله‌ی کوتاه که کاری نداره.» استاد خندید: «پس که این‌طور. خب. واجب شد که نامه‌ی امروزو خیلی خیلی بادقت بخونی. ماه دیگه که اومدی، باید حداقل هزار تا جمله‌ی کوتاه با خودت برام بیاری.» چشم‌های آتنا گرد شد: «ولی آخه هزار تا که خیلی زیاده.» استاد گفت: «همین الان گفتی نوشتن جمله‌های کوتاه کاری نداره. تازه هزار تا برای یه ماه چیزی نیست. تنبلی نکن. فقط انجامش بده.» آتنا با بی‌میلی پذیرفت. خداحافظی کرد و به سمت خانه راه افتاد.


در راه به این فکر می‌کرد که چطور هزار جمله‌ی کوتاه بنویسد. با خودش گفت: «لعنت به دهانی که بی‌موقع باز بشه. این چه حرفی بود که زدم؟ چرا گفتم نوشتنش آسونه؟». به خانه که رسید، باعجله نامه را باز کرد. می‌خواست هرچه زودتر یاد بگیرد که جملات کوتاه بنویسد. نوشتن هزار جمله وقت‌گیر بود و او اصلاً نمی‌دانست چطور این کار را انجام دهد:


درس هشتم: آفوریسم‌نویسی

دوست نازنینم سلام. تا این‌جای کار به‌خوبی پیش رفتی و قلمت نرم شده است. اکنون وقت آن است که درباره‌ی یک موضوع مهم با هم صحبت کنیم پس، شاخک‌هایت را تیز کن و بادقت گوش بده. امروز درباره‌ی نوشتن جملات کوتاه یا آفوریسم صحبت می‌کنیم.

 

آفوریسم چیست؟

کلام قصار یا گزین گویه یا قطعهٔ تفکر (به انگلیسی Aphorism) واژه‌ای‌ است در اصل یونانی که معنایش تعریف است. تعریف کردن یک چیز یا یک موقعیت برای فلاسفه و دانشمندان یونان، به‌طور متداول، به معنی بیان اصل (جوهر، ذات) آن چیز یا موقعیت به زبانی فشرده و با استفاده از حداقل کلمات بوده است. متنی که در آن شناخت موضوعی در ده‌ها صفحه بیان گردد، کلام قصار به حساب نمی‌آید. ایجاز خود، ذات قطعه‌ی تفکر، یعنی تعریف تعریف است.


در زبان یونانی کهن واژه‌ی axiom نیز وجود دارد که در معنا به قطعه‌ی تفکر بسیار نزدیک است. تفاوت مهم و بسیار اساسی میان اکسیوم (که آن را به اصل بدیهی ترجمه کرده‌اند) و آفوریسم در این‌ است که حوزه‌ی کاربرد واژه‌ی اول موضوعاتی‌ است که تعیین پذیری، وضوح و قطعیت، خصوصیت اصلی آنهاست؛ درحالی‌که قطعه‌ی تفکر در مورد آنچه گفته می‌شود که این سه صفت تا حد زیادی در آنها غایب است. حوزه‌ی کاربرد اکسیوم ریاضیات و منطق بود و آفوریسم علوم تجربی. اقلیدس، ریاضیات را با اصلی به نام خودش پایه گذاشت و بقراط، یکی از اولین رساله‌های پزشکی تاریخ را به شکل مجموعه‌ای از آفوریسم نوشت. بعدها، در تاریخ اروپا، قطعه‌ی تفکر مختص به قلمرو دانشی گشت که بیش از همه می بایست با غیاب این سه ویژگی – تعیین پذیری، وضوح و قطعیت- درگیر باشد: دانش طبیعت انسان و امور انسانی. مارکوس آورلیوس، پاسکال، مونتنی، رشفوکو، و سپس متفکرانی مانند نیچه، کیرکگارد و امیل چوران از قطعه‌ی تفکر برای بیان نوع اندیشه‌ای استفاده نموده‌اند که سعی می‌کند با آگاهی کامل از این ابهام بنیادینِ امور انسانی، بیندیشد.


برای واژه‌ی آفوریسم (aphorism) تا به حال معادل‌هایی همچون گزین‌گویه، کوته‌کلام، بیان موجز، سخن حکیمانه و کلمات قصار و … انتخاب شده است.


آفوریسم (aphorisme) از aphorismos لاتین و ریشه‌ای یونانی (horismos) می‌آید به معنای «محدود کردن افق» است، درست مثل زیر آفتاب نگه داشتن عدسی ذرّه‌بین و متمرکز کردن نور خورشید بر یک نقطه‌ی کوچک و آتش افروختن از آن، آفوریسم‌ها هم می‌توانند «بمب‌های مکتوب» باشند، در نهایت ایجاز، ضربه‌های تکان‌دهنده‌ای به ذهن بزنند، مدت‌های مدید آن را به خود مشغول دارند، الهام‌بخش و راهنمایی سرنوشت‌ساز در سیر زندگی و سفر فکر گردند – یا به تعبیر دوستی منتقد ادبی، مثل ماده‌ای سکرآور، خلسه‌ای ناگهانی و ناپایدار، اما ژرف و بی‌نقص در مخاطب برانگیزند.


می‌توان گفت جملات قصار جمله‌های کوتاهی هستند که با کمترین تعداد کلمات، بیشترین اثر را بر ذهن مخاطب می‌گذارند. این جملات موجز آن‌چنان بر ذهن مخاطب اثر می‌گذارند که تا مدت‌ها تأثیر خود را حفظ می‌کنند و مخاطب را به اندیشیدن و یا حتا تغییر وا می‌دارند.


چرا تو به‌عنوان یک نویسنده، باید جملات کوتاه بخوانی و بنویسی؟

●نوشتن جملات کوتاه می‌تواند قدم خوبی برای آغاز نوشتن باشد. برای بسیاری از نویسندگان، کاغذ سفید ترس‌ناک است، نمی‌دانند چطور شروع کنند و به همین علت ممکن است دست از نوشتن بکشند، اما نوشتن چند جمله‌ی کوتاه راحت‌تر است و راهی است برای غلبه بر ترس از کاغذ سفید.


●جملات قصار  الهام‌بخش هستند. اگر انگیزه‌‌ات برای نوشتن کم شده، چند جمله‌قصار بخوان و سپس شروع به نوشتن کن. گاهی یک جمله‌ی کوتاه و تأثیرگذار همان چیزی است که موتور نوشتنت را روشن می‌کند.


●جملات کوتاه قالب خوبی برای تمرین ایجاز هستند. نوشتن جملات کوتاه به تو کمک می‌کند با کمترین واژه‌ به بهترین نحو منظور خود را بیان کنی. موجزنویسی یکی از ارکان اصلی نویسندگی است. موجز یعنی طوری بنویسی که حتا یک کلمه‌ی اضافی در جمله‌ات وجود نداشته باشد.


●نوشتن جملات کوتاه تو را خلاق‌تر می‌کند. یک جمله‌ی کوتاه وقتی می‌تواند تأثیرگذار باشد و در ذهن‌ها ماندگار شود که خلاقانه نوشته شده باشد. تلاش ذهنی تو برای جذاب کنار هم چیدن کلمات، به افزایش قدرت خلاقیت‌ می‌انجامد. ذهنت دائماً به دنبال راه‌هایی می‌گردد که ارتباطات جدید و جالبی بین مفاهیم و کلمات برقرار کند تا جملات نوآورانه‌تری بیافریند. پرورش نیروی خلاقیت در تمام نوشته‌هایت تأثیر مثبت می‌گذارد و متن‌های زیباتری خواهی نوشت.


●متن چیزی جز جملات به‌هم‌پیوسته نیست. وقتی بتوانی جمله‌های زیباتری بنویسی، خودبه‌خود متن زیباتر و پرمایه‌تری هم خواهی نوشت.


روش نوشتن جملات کوتاه چیست؟

نوشتن جملات کوتاه زیبا و بامفهوم نیاز به مطالعه و تمرین زیاد دارد. توقع نداشته باش با یکی دو بار تلاش جملات جذابی خلق کنی. به نکاتی که در زیر می‌آورم، خوب دقت کن و به آن‌ها عمل کن. اگر تداوم داشته باشی، پس از مدتی جمله‌های قابل قبولی خواهی نوشت.


الف. یک کلمه را انتخاب کن و آن را در مرکز صفحه بنویس. بعد دور آن کلمه، هر مفهوم یا تداعی‌ای را که به ذهنت می‌رسد، بنویس. محدودیتی در به‌کاربردن کلمات قائل نشو. هم از کلمات عینی استفاده کن و هم مفاهیم ذهنی را بنویس. سعی نکن کلمات مرتبط را انتخاب کنی. ذهنت را آزاد بگذار تا به هر کجا می‌خواهد سفر کند. حتا می‌توانی یک کتاب را باز کنی و هر کلمه‌ای که به چشمت خورد را بنویسی. مهم نیست که بین این کلمات ارتباط معناداری وجود دارد یا خیر. اگر ذهنت را رها کنی، طی این سفر ارتباطات معناداری بین کلمات به‌ظاهر بی‌ربط پیدا می‌کند.

نمونه:


1. پنجره تنها روزنه‌ی امید دیوار است.

2. آفتاب باعث دلگرمی پنجره است.

3. سنگ دل پنجره را شکست.

4. بهار دل پنجره را شاد کرد.

5. سکوت شب برای پنجره لالایی می‌خواند.

6. پنجره هر شب در آغوش تنهایی خود به‌خواب می‌رود.

7. بهار پنجره را از خواب زمستانی بیدار کرد.

8. پنجره‌ی غمگین همیشه بسته بود.

9. درد پنجره وابستگی به دیوار بود.

10. پنجره با نور ماه رؤیا می‌بافت.

11. ماه هر شب برای پنجره قصه می‌گوید.

12. ابر سیاه دیدار ماه با پنجره را ممنوع کرد.

13. پنجره زیر غبار فراموشی دفن شد.

14. ماه به دام عشق پنجره افتاد.

15. بهار پشت پنجره گل کرده بود.

16. پنجره‌ی خاک‌گرفته در باران آب‌تنی می‌کند.

17. قطره‌ی باران با پنجره‌ی اتاقم تصادف کرد.

18. اشعه‌ی آفتاب برای ورود به خانه از پنجره مجوز گرفت.

19. باد برای رسیدن به پرده از در دوستی با پنجره وارد شد.

20. گفتی می‌آیی، من و پنجره سال‌هاست به‌انتظار نشسته‌ایم.



ب. تعداد زیادی جمله بنویس. به اولین جمله‌ها اکتفا نکن. معمولاً تلاش‌های اول به جملات کلیشه‌ای منجر می‌شود اما هرچه جلوتر بروی، خلاقیتت بیشتر می‌شود و جملات بهتری می‌نویسی. بهتر است در مدت زمان کوتاهی مثلاً طی بیست تا سی دقیقه تعداد زیادی جمله بنویسی. زیاد فکر نکن، فقط هرچه به ذهنت می‌رسد را مکتوب کن. این محدودیت زمانی تمرکزت را بالا می‌برد و بر خلاقیتت می‌افزاید.


پ. از بین جملات نوشته‌شده، بهترین‌ها را انتخاب و روی آن‌ها کار کن. طی چند روز جمله‌ها را ویرایش و بازنویسی کن. کلمات را جابه‌جا کن، واژه‌های اضافی را حذف کن. تا جایی که می‌توان جمله‌ها را کوتاه کن و از تعداد کلمه‌ی کمتری استفاده کن. قیدها و صفت‌های به‌دردنخور را دور بریز. کلمات را پس‌وپیش کن تا جمله روان‌تر و آهنگین‌تر شود.


ت. نمونه‌های خوب بخوان. قبل از شروع نوشتن، جملات قصار بخوان. خواندن این جمله‌ها تو را در فضای این نوع نوشتن قرار می‌دهد و باعث می‌شود راحت‌تر بنویسی. هم می‌توانی از کتاب‌هایی که مجموعه جملات قصار هستند کمک بگیری و هم به سایت «ویکی گفتاورد» مراجعه کنی.


ث. مداومت را از یاد نبر. اگر می‌خواهی در نوشتن جملات کوتاه، مهارت پیدا کنی، باید پیوسته انجامش دهی. می‌توانی برنامه‌ای برای خود بریزی و هر روز درباره‌ی یک کلمه، بین بیست تا صد جمله بنویسی. تو کمیت را حفظ کن، کیفیت به دنبالش خواهد آمد.


ج. سعی کن در جملاتی که می‌نویسی، این نکات را رعایت کنی:

❌️ بدیهیات را تکرار نکن.

✔️ برخلاف باورهای رایج بنویس.

✔️ ارزش جدیدی به خواننده بده.

✔️ خواننده را غافل‌گیر کن.

                                                                                            خدا نگه‌دار تا نامه‌ی بعدی


آتنا با خودش فکر کرد: «سی روز فرصت دارم. اگه هر روز سی و سه جمله بنویسم، آخر ماه هزار تا جمله دارم. پس تا شب می‌تونم بین کارام هر بار یکی دو جمله بنویسم و تمومش کنم.» اما برخلاف انتظار، آتنا روز اول سه چهار جمله بیش‌تر ننوشت که آن‌ها هم چنگی به دل نمی‌زدند. اکثر اوقات فراموش می‌کرد و نوشتن جمله‌ها بین سایر نوشتنی‌ها گم می‌شد. آتنا تصمیم گرفت هر ساعت سه جمله بنویسد، اما باز هم موفق نبود و جمله‌هایی هم که می‌نوشت کلیشه‌ای بودند. نوشتن گزین‌گویه مثل نوشتن سه جمله که پیش‌ترها انجام می‌داد، نبود. این کار به تمرکز زیاد نیاز داشت، نکته‌ای که آتنا از یاد برده بود. آتنا فهمید که یک جای کار می‌لنگد، بنابراین تصمیم گرفت دوباره نامه را بخواند تا شاید چیزی دستگیرش شود.


خواند و خواند تا سرانجام حلقه‌ی مفقوده را یافت: «بهتر است در مدت زمان کوتاهی مثلاً طی بیست تا سی دقیقه تعداد زیادی جمله بنویسی. زیاد فکر نکن، فقط هرچه به ذهنت می‌رسد را مکتوب کن. این محدودیت زمانی تمرکزت را بالا می‌برد و بر خلاقیتت می‌افزاید.» آتنا آهی کشید: «چطور این نکته‌ی مهم را ندیده بودم؟» پس تایمرش را تنظیم کرد و تند و تند نوشت. بیست دقیقه برای نوشتن سی جمله کافی بود. نگاهی به جمله‌هایش انداخت. جمله‌های تأثیرگذاری نبودند، اما او از پسش برآمده بود. به خودش آفرین گفت و جمله‌ها را در فایل ورد ذخیره کرد.


چند روزی که گذشت، آتنا متوجه نکته‌ی جالبی شد. بهترین جمله‌ها وقتی به ذهنش می‌رسیدند که مشغول کار دیگری جز نوشتن بود، مثلاً در حال ظرف شستن، زیر دوش حمام، هنگام پیاده‌روی و یا شب قبل از خواب. آتنا درست فهمیده بود. فرشتگان الهام الکی پیدایشان نمی‌شود. نویسنده باید خودش را در فضای نوشتن قرار دهد. تمام تلاشش را برای تولید بکند؛ تنها در این زمان است که ذهن ناخودآگاه بیدار می‌شود و ایده‌های ناب از قلم نویسنده جاری می‌شود.


آتنا برای این‌که جمله‌ها را از دست ندهد، همه جای خانه قلم و کاغذ گذاشت. دفترچه یادداشتش همیشه همراهش بود. اگر هم موبایلش دم دستش بود، در قسمت نوت گوشی جمله‌هایش را ثبت می‌کرد. آتنا دریافته بود اگر ایده‌ها را در لحظه ثبت نکند، ممکن است هیچ‌گاه به یادشان نیاورد.


🖇مطالعه‌ی فصل‌های پیشین