من می نویسم چون نوشتن کار من است.

 در سالهای اخیر مدام به این موضوع فکر می کردم که کار حقیقی من چیست؟ برای انجام چه کاری به این دنیا آمده ام؟ و ماموریت من در زندگی چیست؟درباره این موضوع تحقیقات زیادی کردم و سعی کردم خود واقعی ام را بهتر و بیشتر بشناسم. 

من پزشک هستم اما انجام کارهای پزشکی هیچ وقت باعث ایجاد احساس رضایت عمیق در من نشد. مدتها جستجو کردم تا در نهایت به این نتیجه رسیدم که "نوشتن" چیزی است که به زندگیم معنا و هدف می دهد.من می نویسم چون احساس می کنم که "نوشتن" همان کاری است که بخاطر آن به دنیا آمدم و با نوشتن رضایت عمیقی را در وجود خودم حس می کنم.

من می نویسم چون با نوشتن، تمام چیزهایی که در ذهنم هست، روی کاغذ می آید و می توانم به مشکلاتم بهتر فکر کنم و راه حل های بهتری برای آنها پیدا کنم.

من می نویسم چون نوشتن باعث می شود احساساتم(مخصوصاً احساسات منفی) تخلیه شوند و بعد از نوشتن، بار منفی احساساتی مثل غم، خشم، ترس تا حدی در ذهنم کمتر می شود و احساس سبکی می کنم.

من می نویسم چون علاقه زیادی به نوشتن دارم و انجام این کار باعث شوق و هیجان در من می شود.

من می نویسم برای اینکه دانسته هایم را با بقیه آدمها تقسیم کنم و به آنها هم کمک کنم.

من می نویسم تا اگر شده حتی یک کتاب از خود بجا بگذارم تا برای سالها در ذهن کسانی که کتاب مرا می خوانند، زنده بمانم‌...

شما چرا می نویسید؟