چرا مینویسم؟|قسمت هشتم
یازدهساله بودم که کتاب «بابالنگدراز» را خواندم. نامهنوشتن به نظرم کار بسیار جالبی بود پس من هم شروع به نوشتن خاطراتم در قالب نامه کردم. البته کسی را نداشتم که برایش نامه بنویسم، پس نامهها را خطاب به دفتر خاطراتم مینوشتم. ابتدای همهی این نامهها با این عبارت شروع میشد: «دفترخاطرات عزیزم». بعد تمام وقایعی را که در طول روز برایم رخ میداد و افکار و احساساتم را شرح میدادم. حدود یک سال بهصورت مستمر این کار را ادامه دادم. خیلی از خاطرات را فراموش کردهام و بسیاری از آنها را هم دقیق و با جزئیات بهخاطر نمیآورم اما خاطرات آن برهه از زمان شفافتر در ذهنم نقش بستهاند.
بهنظرم نوشتن میتواند مانند یک دوربین عکاسی از لحظات زندگی ما عکس بگیرد و تصویر این لحظات را برای همیشه ثبت کند. ذهن ما حجم زیادی از اتفاقات را فراموش میکند اما نوشتن، این خاطرات را زنده نگه میدارد. البته مهم است که شما خاطراتتان را بهصورت روزانه بنویسید چون ذهن ما در طول زمان، خاطرات را دستکاری میکند و ممکن است تغییرات زیادی در آن ایجاد کند. وقتی روزانه بنویسید، جزئیات بیشتری بهیاد میآورید و چون زمان کمی از اتفاقات گذشته، همهچیز را همانطور که رخ داده مینویسید.
وقتی خاطرات خوش خود را مکتوب میکنید، هم آنها را در حافظهتان ماندگار میکنید و هم لذت بیشتری میبرید. نوشتن یک خاطرهی خوب مانند دوباره تجربهکردن آن شیرین است. شما سعی میکنید جزئیات را بهخاطر بیاورید و آن لحظات خوب را دوباره زنده کنید. نوشتن خاطرات خوب، لذت آن را دوچندان میکند. شاید بگویید پس نوشتن خاطرات تلخ هم باعث میشود اندوه بیشتری را تجربه کنیم، اما اینطور نیست. شاید این هم از معجزات نوشتن باشد که خاطرات خوب را پررنگ و خاطرات بد را کمرنگ میکند.
اجازه بدهید از تجربهی خودم برایتان بگویم. زمانی که مادربزرگم فوت کرد، هنوز بهصورت روزانه و جدی نمینوشتم. فقدان او غم بزرگی بود. روزها میگذشت و من همچنان اندوهگین و کلافه بودم. چند ماه بعد که نوشتن را شروع کردم، از احساساتم و افکارم نسبت به مرگ مادربزرگم نوشتم. مینوشتم و گریه میکردم اما بعد از نوشتن، احساس سبکی میکردم. انگار بار سنگینی از روی دوشم برداشته میشد. درست است که «نوشتن» نمیتواند اندوه ما را بهکلی از بین ببرد اما میتواند آن را تسکین دهد و احساسات منفیمان را کمرنگ کند. نوشتن از خاطرات بد و اندوهبار کمک میکند تا کنترل افکار و احساساتمان را بهدست بگیریم و اجازه ندهیم روحمان زیر بار این احساسات منفی خم شود.
شاید در ابتدا برایتان سخت باشد که از خاطرات بد خود بنویسید. ممکن است بترسید که حالتان بد شود و احساسات منفیتان بیشتر شود. اما نگران نباشید. با نوشتن احساسات بد و ناخوشایند شما تخلیه میشود. امکان دارد که هنگام نوشتن حال بدی را تجربه کنید اما این حالت زمان زیادی ادامه پیدا نمیکند. بعد از مدت کوتاهی حالتان بهتر میشود و احساس سبکی خواهید کرد. پیشنهاد میکنم اگر در حال تجربهکردن اتفاق غمباری هستید، از همین الان شروع به نوشتن کنید. هرچه فاصلهی نوشتن و تجربهی اندوهبار کمتر باشد، شما راحتتر میتوانید با آن کنار بیایید.
سخن پایانی
نوشتن مانند یک دوربین عکاسی میتواند تصویر لحظات زندگی ما را ثبت کند و خاطراتمان را ماندگار کند. ذهن ما فراموشکار است و در طول زمان خاطرات را دستکاری میکند و ممکن است بهکلی تغییرشان دهد اما با نوشتن روزانه میتوانیم خاطرات را درست همانطوری که اتفاق افتادهاند، بهیاد آوریم.
شاید این هم از معجزات نوشتن باشد که خاطرات خوش را پررنگ و خاطرات بد را کمرنگ میکند. نوشتن از خاطرات خوب لذت شما را دوچندان میکند و نوشتن از خاطرات بد، باعث میشود راحتتر با اتفاقات تلخ کنار بیایید.
پیشنهاد مطالعه
چگونه خاطرات تلخ گذشته را فراموش کنیم؟
دیدگاههای بازدیدکنندگان
اعظم حشمتی
556 روز پیش«نوشتن مانند یک دوربین عکاسی میتواند تصویر لحظات زندگی ما را ثبت کند و خاطراتمان را ماندگار کند.» یکی از قشنگترین تعبیرهای بود که از نوشتن خواندم.
دست مریزاد
میترا جاجرمی
555 روز پیشسپاس از مهر شما خانم حشمتی عزیز🌷🌷