نوشتن
چرا مینویسم؟|مقابله با حوادث تلخ
/109«مامانی تموم کرد. بدبخت شدیم.» این پیامی بود که برادرم در ساعت ۷:۴۵ دقیقه روز چهارشنبه سیزدهم اسفندماه سال ۱۳۹۹ برایم فرستاد. فوت ناگهانی مادربزرگم بدون هیچ بیماری زمینهای قبلی، شوک بزرگی به من وارد کرد.
چگونه ایدهیابی برای نوشتن را آسانتر کنیم؟
/108شما جز کدام گروه هستید؟ گروهی که منتظر میمانند تا ایدهی درخشانی به ذهنشان خطور کند تا آن را بنویسند یا همواره مینویسید، هرچند که ایدهی مهمی نداشته باشید؟ اگر نوشتن برای شما جدی است، باید جز گروه دوم باشید. اگر به انتظار ایده بمانید ممکن است سالی یک بار بنویسید و این شما را به جایی نخواهد رساند. نویسنده باید همواره در حال نوشتن باشد.
چرا مینویسم؟|درد دل کردن
/106شما وقتی در زندگی با مشکلی مواجه میشوید یا از چیزی خشمگین میشود یا احساس اندوه میکنید، با چه کسی درددل میکنید؟ (همین ابتدای یادداشت بگویم که این ترکیب «درد دل» است نه «دردودل»! تو را به جان هر کسی که دوست دارید ننویسید دردودل.
چرا مینویسم؟|قسمت سوم: لذت آفرینش
/103اولینباری که لذت خلقکردن را چشیدم، هشتساله بودم. یک داستان کودکانه نوشتم. برایش نقاشی کشیدم. جلدی برای آن تهیه کردم و داستانم را...
خانم نویسنده|شکار ایدهها
/miss-writer-1خانم نویسنده از خواب بیدار شد. کشوقوسی به بدنش داد. نفس عمیقی کشید و لبخند زد. به یادش آمد که دیشب قبل از خواب، جملهها، ایدهها و شعرهایی به ذهنش رسیده بود. اما بهقدری خوابآلود بود که حال نوشتنشان را نداشت.
چرا مینویسم؟|قسمت دوم: تنوعجویی
/101همیشه از تکرار و یکنواختی بیزار بودم. دلم میخواست هر لحظهام با لحظهی قبل متفاوت باشد و تجربهی جدیدی برایم رقم بزند. اما
چرا مینویسم؟/ قسمت اول: بیان درونیات
/99در این سلسله یادداشتها میخواهم به دلایلی که باعث شدند به نوشتن روی بیاورم، بپردازم. سعی میکنم هر هفته یکی از این دلایل را شرح دهم.
قصهی من و کتابها
/100از وقتی چشم باز کردم، کتاب را در دستهای خود دیدم. حتا آن زمان که دوسه ساله بودم و طبعن سواد خواندن نداشتم. میپرسید چطور؟ الان برایتان میگویم. من از یک سالگی شروع به حرفزدن کردم. از همان موقع مادرم برایم کتاب میخواند. او میگوید: «اگر قسمتی از کتابی رو که قبلن برات خونده بودم، جا مینداختم یا اشتباه میخوندم، تو درستش میکردی و میگفتی نه اینجاش، این اتفاق میافته.» بله. من چنین بچهی باهوشی بودم. و اینگونه شد که من با کتاب دمخور شدم قبل از اینکه بتوانم بخوانم. یادم هست که کتابها را ورق میزدم. تصاویرشان را نگاه میکردم و از بوی کتابها سرمست میشدم.
چگونه با روح نوشتن یکی شویم؟| ۴ پیشنهاد برای بهتر نوشتن
/97آیا شما هم تصور میکنید هرچقدر بیشتر بنویسید، بهتر هم خواهید نوشت؟ درست است که کیفیت از دل کمیت بیرون میآید اما نکتهی مهمتری هم در این میان وجود دارد که کمتر کسی به آن توجه میکند. افراد زیادی را میشناسم که سالهاست مینویسند و اتفاقن زیاد هم مینویسند؛ اما همچنان به بدی روز اول.