تب داشتم. سرم سنگینی می‌کرد و درد استخوان امانم را بریده بود. فقط دلم می‌خواست بخوابم اما کشیک اورژانس بودم و باید وظایفم را انجام می‌دادم. تعداد ورودی‌های دوره‌ی ما خیلی کم بود، بنابراین کسی نبود که بتوانم از او درخواست کنم جایم را پُر کند.

 

معمولاً در دوران اینترنی* یک شب در میان کشیک بودیم. حتا گاهی کشیک‌های ۴۸ یا ۷۲ساعته داشتیم. شرایط جسمی و روحی دانشجویان برای هیچ‌کس مهم نبود. فرقی نمی‌کرد بیماریم، تب داریم، خسته‌ایم، خواب‌آلودیم، انگیزه‌ای برای ادامه‌ی کار داریم یا دچار ملال و افسردگی شده‌ایم؛ تنها موضوعی که اهمیت داشت انجام شدن کار بود.

 

آن زمان این شرایط به نظرم خیلی بی‌رحمانه می‌آمد. به ما به چشم ربات نگاه می‌کردند. ربات‌هایی خالی از هرگونه احساس و نیاز انسانی. اما آن وضعیت درس مهمی به من داد. باعث شد بفهمم برای به سرانجام رسیدن یک کار نباید به حال روحی، جسمی یا انگیزه‌ام متکی باشم؛ فقط باید آن کار را انجام دهم. این درس برای همیشه با من ماند. حالا هم که نوشتن را برگزیده‌ام، بدون توجه به حس‌وحالم می‌نویسم. روزهایی هست که بیمارم یا غمگین و یا حتا حوصله‌ی خودم را هم ندارم، اما انضباطی که از دوران دانشجویی با من مانده مرا وادار می‌کند که بی‌توجه به شرایط بنویسم.


انگیزه تکیه‌گاه خوبی نیست

از دوستان نویسنده‌ام زیاد می‌شنوم که انگیزه‌ای برای نوشتن ندارند یا بی‌حوصله‌اند و دچار ملال، و حال نوشتن ندارند. عده‌ای هم می‌گویند در ابتدا انگیزه‌ی زیادی برای نوشتن داشته‌اند، اما حالا اثری از آن انگیزه باقی نمانده‌است و به همین دلیل نوشتن را رها می‌کنند.

 

در ابتدای مسیر نویسندگی، انگیزه‌ی زیادی برای نوشتن داریم. این انگیزه می‌تواند شوق انجام کاری جدید، چاپ کتاب و یا شهرت باشد. اما بعد از مدتی که دشواری‌ها خود را نمایان می‌کنند و کسی نوشته‌هایمان را تحویل نمی‌گیرد؛ انگیزه افول می‌کند و شاید هم کاملاً از بین برود.

 

اشتباه بزرگی که بسیاری از افراد مرتکب می‌شوند این است که می‌خواهند با تکیه بر انگیزه بنویسند. پس مدام دنبال راهکاری هستند که در آن‌ها انگیزه ایجاد کند یا انگیزه‌شان را بیشتر کند. این اشتباه به‌قدری خطرناک است که می‌تواند مانع نویسنده شدن شما شود. انگیزه یک روز هست یک روز نیست. متکی بودن بر انگیزه مثل این است که به یک دیوار کهنه تکیه بدهید که هر آن احتمال فروریختنش وجود دارد. برای اینکه در مسیر نوشتن باقی بمانید و نویسنده شوید باید به‌طور مداوم بنویسید. تکیه بر انگیزه نمی‌تواند این استمرار را تضمین کند. شما برای ادامه‌ی مسیر به تکیه‌گاه محکمی نیاز دارید که به بودنش اطمینان داشته باشید.


متکی بودن بر انگیزه مثل این است که به یک دیوار کهنه تکیه بدهید که هر آن احتمال فروریختنش وجود دارد.


این تکیه‌گاه محکم «انضباط» نامیده می‌شود. انضباط در نوشتن یعنی من می‌نویسم، چه دلم بخواهد چه دلم نخواهد. چه خوش‌حال باشم چه غمگین. در هر حالتی که باشم، متعهد هستم که بنویسم. این نوع نوشتن وابسته به انگیزه نیست، نیازمند نظم و تعهد است. شاید بگویید: «من نمی‌دانم چطور در خودم انضباط ایجاد کنم.» نگران نباشید. در ادامه برایتان خواهم گفت.


راهکارهایی برای ایجاد نظم و انضباط در نوشتن

محیط اطرافتان را آماده کنید. برای اینکه در نوشتن نظم پیدا کنید، باید در محیطی قرار بگیرید که شما را به نوشتن ترغیب کند. سعی کنید کاغذ و قلم را در قسمت‌های مختلف خانه یا اتاق کارتان بگذارید تا به نوشتن تشویق شوید و ابزار کار در دسترستان باشد. برای خود دفترها و خودکارهای رنگی بخرید تا شوق شما برای نوشتن افزایش بیابد. می‌توانید روی کاغذهای یادداشت، کلمه‌ی «بنویس» یا «نوشتن» را بنویسید و روی آینه، کمد یا دیوار بچسبانید تا همیشه جلوی چشمتان باشد. یک راه خوب هم این است که کلمه‌ی نوشتن را در پس‌زمینه‌ی موبایل و لپ‌تاپتان قرار دهید تا با هر بار روشن کردن این وسایل، یادتان بیفتد که باید بنویسید.


کلمه‌ی نوشتن را در پس‌زمینه‌ی موبایل و لپ‌تاپتان قرار دهید تا با هر بار روشن کردن این وسایل، یادتان بیفتد که باید بنویسید.


برای نوشتن یک حداقل تعیین کنید. خودتان را مجبور کنید پشت میز بنشینید و دست‌کم روزی یک ساعت یا هزار کلمه بنویسید. به خودتان قول بدهید در طول این زمان به کار دیگری مشغول نشوید. در شبکه‌های اجتماعی پرسه نزنید. با کسی صحبت نکنید. حتا کتاب هم نخوانید. فقط روی نوشتن تمرکز کنید. اگر نمی‌دانید از چه چیز باید بنویسید، دو تمرین آزادنویسی و گاه‌شمار روزانه را انجام دهید. با همه‌ی این‌ها اگر باز هم چیزی به ذهنتان نرسید، به در و دیوار خیره شوید. جمله‌ی معروفی از پاسکال وجود دارد که می‌گوید: «ناشادمانی‌های آدمی از این ناشی می‌شود که توانایی ساکت و آرام ماندن در یک اتاق را ندارد.» پس همین که بتوانید یک ساعت هم بنشینید و هیچ کاری نکنید، قدم بزرگی برداشته‌اید.


درباره‌ی چرایی نوشتن بنویسید. هرچند وقت یک بار از خودتان بپرسید چرا می‌نویسید. بکوشید دلایل زیادی در پاسخ به این پرسش بنویسید. وقتی چرایی یک کار برایتان روشن باشد، چگونگی انجام آن راحت‌تر خواهد بود. این پرسش‌ها حقیقت دیگری را هم بر شما نمایان خواهد کرد: آیا شما دلیل کافی برای نوشتن دارید یا نوشتن برایتان هوسی زودگذر بوده‌است؟ اگر دلیل کافی ندارید شاید بهتر باشد نوشتن را رها کنید و به دنبال کاری بگردید که آن‌قدر برایش اشتیاق دارید که حاضرید سختی‌هایش را به جان بخرید.


صفحات صبحگاهی بنویسید. یک تمرین خوب برای ایجاد نظم در نوشتن، نوشتن صفحات صبحگاهی است. صفحات صبحگاهی تمرینی است که «جولیا کامرون» در کتاب «راه هنرمند» پیشنهاد می‌کند. این ایده در عین سادگی بسیار کاربردی و مؤثر است. کافی است به محض بیدارشدن، سه صفحه بنویسید. فکر نکنید. فقط هرچه به ذهنتان می‌رسد با نهایت سرعت بنویسید و دستتان را از روی کاغذ برندارید. این تمرین علاوه‌بر این‌که در شما نظم ایجاد می‌کند، صدای سانسورچی درونتان را هم خاموش می‌کند و خلاقیتتان را افزایش می‌دهد.



به خودتان پاداش بدهید. ذهن ما طوری طراحی شده که وقتی بعد از انجام کاری پاداش می‌گیرد، تمایل بیشتری به تکرار آن کار دارد. پس از دریافت پاداش، در مغز انتقال‌دهنده‌ی عصبی «دوپامین» ترشح می‌شود. دوپامین در مغز لذت و شادی ایجاد می‌کند و احتمال تکرار رفتار (نوشتن) در آینده را افزایش می‌دهد. پس بعد از هر بار نوشتن به خود جایزه‌ی کوچکی بدهید.


وقتی بعد از انجام کاری به خود پاداش می‌دهید، احتمال تکرار آن کار را در آینده افزایش می‌دهید.


این جایزه می تواند به صورت کلامی باشد مثلاً می توانید به خود بگویید: «آفرین، ای ول، تو دیگه کی هستی، تو بهترینی، تو آخرشی، تو بی نظیری.» و یا هر عبارت دیگری که احساس خوبی در شما ایجاد کند را می‌توانید به کار ببرید. این جایزه می تواند به صورت یک حرکت کوچک مانند بشکن زدن، دست زدن، به هوا پریدن، لبخند زدن، روی شانه خود زدن هم باشد.حتا می توانید بعد از هر نوبت نوشتن به خود خوراکی خوشمزه ای مثل آبنبات، شکلات، خرما، توت، چای یا قهوه جایزه دهید.



سخن پایانی

برای اینکه نویسنده شوید باید انگیزه را ببوسید و بگذارید کنار. انگار که هرگز با این مفهوم آشنا نبوده‌اید. انگیزه رفیق نیمه‌راه است. سرانجام شما را تنها می‌گذارد. به جای انگیزه به انضباط تکیه کنید. دوستی که همیشه همراه شما است و تا رسیدن به مقصد دستتان را رها نمی‌کند.


* دوره‌ی کارورزی دانشجویان پزشکی