نوشتن
نوشتن حرف زدن نیست
/183این روزها نظیر این جمله را زیاد میشنوم: «من همونجوری که حرف میزنم، مینویسم.» و به این کار افتخار هم میکنند. خب، خسته نباشی دلاور. یکی هم پیدا نمیشود از این دوستان بپرسد اگر نوشتن همان حرف زدن است، پس چرا همهی آدمها نویسنده نمیشوند؟ این میان تکلیف «هنر نویسندگی» چه میشود؟
یک درس مهم
/186داستان فیلم «درس» میتواند برای اهل قلم جالب باشد. فیلم the lesson (درس) دربارهی نویسندهی جوانی به نام «لیام سامرز...
اگر از نوشتههایم حالم به هم نخورد، چه؟
/179گفت: هرچه در نوشتن بیشتر پیش میروم، از نوشتههایم بیشتر بدم میآید.گفتم: چه خوب.گفت: شوخیات گرفته؟
چرا مینویسم؟ | شجاعت خود بودن
/180دوران راهنمایی که بودم، تلویزیون شروع کرد به پخش سریالهای کارآگاهی: پوآرو، شرلوک هولمز، خانم مارپل و سریالی به نام...
چرا قبلاً زیباتر مینوشتم؟
/185گفت: احساس میکنم قبلاً که تازه نوشتن را شروع کرده بودم، بهتر و زیباتر مینوشتم.گفتم: منظورت از زیبایی چیست؟گفت: نوشتههایم پُراحساس بودند. دلنوشتههای خوبی مینوشام.گفتم: اشتباهت همینجاست. آن نوشتهها نهتنها زیبا نبودند، بلکه ارزشی هم نداشتند.گفت: منظورت را متوجه نمیشوم.
چرا مینویسم؟ | لذت تغییر و تشخیص
/176وقتی نوجوان هستی، جذب زیبایی ظاهری آدمها میشوی. قد بلند، صورت خوشگل، چشمهای درشت و بینی کوچک برایت جذابند. میپنداری هر کس صورت زیباتری دارد، آدم بهتری است. چند سالی که میگذرد و تجربههای تلخی که کسب میکنی، تغییرت میدهند. حالا میدانی پشت هر ظاهر زیبایی لزوماً قلب مهربانی پنهان نیست.
چرا مینویسم؟ | گریزگاه
/175میگوید: چرا مینویسی؟ آیا «نوشتن» پناهگاه توست؟میگویم: نه. نوشتن پناهگاه من نیست، گریزگاه من است. من با پرسشهای بیپاسخ طرفم. پرسشهایی به بلندای تاریخ بشریت. میاندیشم به چرایی بودنم. اینجا چه میکنم؟ چرا آمدهام؟ آیا خودخواسته در این وادی قدم نهادهام یا جبر روزگار مرا به اینجا کشانده است؟
چرا مینویسم؟ | غلبه بر روزمرگی
/167میگوید: «سؤال بزگ این است که چگونه نویسنده بمانیم با این همه روزمرگیهای سخت زندگی.» اما در نگر من پرسش این است که چگونه نویسنده نمانیم با این همه روزمرگی.
رؤیای نوشتن | فصل هفتم
/168استاد پیام داد: «امروز به جای دفتر بیا به این آدرسی که برات میفرستم. یه کتابفروشیه که دوست دارم ببینیش.» آتنا خیلی خوشحال شد، چون عاشق کتابفروشیها بود. آتنا وارد کتابفروشی شد. مغازهی بزرگی نبود، اما پر از کتاب بود، آن هم کتابهای قدیمی. آتنا نگاهی به اطراف انداخت و استاد را دید که مشغول ورق زدن یک کتاب است.
نوشتن داستان چه فایدهای دارد؟
/166میگفت: «داستان نوشتن چه فایدهای دارد؟ این داستانها چه گرهی از مشکلات مردم باز میکند؟»از این موضوع بگذریم که فردی با چنین نگرشی اصلاً در دورهی داستاننویسی چه میکند. هزاران راه برای کمک کردن به دیگران هست؛ مگر ما در زندگی فقط یک کار انجام میدهیم و آن هم داستان نوشتن است؟