نوشتن

چرا می‌نویسم؟|غلبه بر روزمرگی

/167

می‌گوید: «سؤال بزگ این است که چگونه نویسنده بمانیم با این همه روزمرگی‌های سخت زندگی.» اما در نگر من پرسش این است که چگونه نویسنده نمانیم با این همه روزمرگی.


رؤیای نوشتن | فصل هفتم

/168

استاد پیام داد: «امروز به جای دفتر بیا به این آدرسی که برات می‌فرستم. یه کتاب‌فروشیه که دوست دارم ببینیش.» آتنا خیلی خوش‌حال شد، چون عاشق کتاب‌فروشی‌ها بود. آتنا وارد کتاب‌فروشی شد. مغازه‌ی بزرگی نبود، اما پر از کتاب بود، آن هم کتاب‌های قدیمی. آتنا نگاهی به اطراف انداخت و استاد را دید که مشغول ورق زدن یک کتاب است.


نوشتن داستان چه فایده‌ای دارد؟

/166

می‌گفت: «داستان نوشتن چه فایده‌ای دارد؟ این داستان‌ها چه گرهی از مشکلات مردم باز می‌کند؟»از این موضوع بگذریم که فردی با چنین نگرشی اصلاً در دوره‌ی داستان‌نویسی چه می‌کند. هزاران راه برای کمک کردن به دیگران هست؛ مگر ما در زندگی فقط یک کار انجام می‌دهیم و آن هم داستان نوشتن است؟


کارگاهی که مسیر نویسندگی‌ام را تغییر داد|همه‌ی آنچه باید درباره‌ی کارگاه تمرین نوشتن بدانید

/162

دوشنبه هشتم شهریور سال 1400 بود که فراخوان کارگاه «بداهه‌نویسی» را در کانال تلگرام مدرسه‌ی نویسندگی دیدم. آن زمان تازه دو ماه بود که نوشتن را به‌صورت جدی آغاز کرده بودم. می‌توان گفت تنها چیزی که می‌نوشتم گاه‌شمار روزانه بود. مسیرم روشن نبود و نمی‌دانستم چطور باید نوشتن را ادامه بدهم تا پیشرفت کنم. برای ثبت‌نام در کارگاه دودل بودم. با خودم می‌گفتم: «نکنه بقیه خیلی بیشتر از من بدونن و آبروم بره.» ظرفیت کارگاه فقط پنج نفر بود. سه نفر ثبت‌نام کرده بودند و تنها دو جای خالی باقی مانده بود.


چرا می‌نویسم؟ آیا تکیه بر ثروت و شهرت راه خوبی برای دوام آوردن در مسیر نوشتن است؟

/161

«نوشتن باید رویکرد درآمدزا داشته باشد. و این مدلی هست که فرد با داشته های خودش بهش می رسه. پیشرفت در نویسندگی یعنی کسب درآمد و شهرت واقعی.» این‌ها بخشی از کامنت یکی از کاربران سایت در پاسخ به مقاله‌ی


چگونه بهتر بنویسیم؟|۵ راهکار برای پیشرفت در نویسندگی

/160

چند روز قبل دوستی در پیامی برایم نوشته بود: «کتاب بنویس تا زنده بمانی شما را خواندم. بسیار آموختم. خیلی خوب بود. چرا بعضی در نوشتن آن‌قدر خوب هستند و اکثریت خیر؟» پرسش او مرا به فکر فرو برد. ادعا نمی‌کنم خیلی خوب و شیوا می‌نویسم، اما وقتی به متن‌هایی که در ابتدای راهم نوشته‌ام نگاه می‌کنم، تغییر و پیشرفت را به‌وضوح می‌توانم ببینم.


پزشکی که از مدرسه‌ی نویسندگی فارغ‌التحصیل شد

/156

مدیر کلینیک گفت: «اگه شرایط من‌و نپذیری، نمی‌تونیم با هم کار کنیم.»من با عصبانیت جواب دادم: «به جهنم! از اولشم نمی‌خواستم با شما کار کنم.»


چگونه با نوشتن از رنج خود کم کنیم؟

/152

سیزده اسفند سال ۱۳۹۹ مادربزرگم فوت کرد. مرگ او برایم ضربه‌ی بزرگی بود اما باعث شد به خودم بیایم و بیندیشم با بقیه‌ی زندگی‌ام می‌خواهم چه کنم. شغلم را که دوستش نداشتم رها کردم و به علاقه‌ی همیشگی‌ام (نوشتن)، روی آوردم.


آموزه‌هایی از وبلاگ‌نویسی

/151

دو سال قبل، زمانی که تازه نوشتن را آغاز کرده بودم؛ در یک دوره‌ی آموزشی شرکت کردم. قرار شد استاد به تمرین‌هایمان با عدد صفر و یک نمره بدهد. برای نخستین تمرین استاد برایم نوشته بود: «هم صفر، هم یک. کاش کمی بیشتر می‌نوشتی. فکرهای نو با بیشتر نوشتن شکل می‌گیره.»


اشتباه بزرگی در نوشتن که باعث می‌شود هرگز نویسنده نشوید

/150

تب داشتم. سرم سنگینی می‌کرد و درد استخوان امانم را بریده بود. فقط دلم می‌خواست بخوابم اما کشیک اورژانس بودم و باید وظایفم را انجام می‌دادم. تعداد ورودی‌های دوره‌ی ما خیلی کم بود، بنابراین کسی نبود که بتوانم از او درخواست کنم جایم را پر کند.


ارتباط با من

می توانید با من از طریق ایمیل یا دایرکت اینستاگرام در ارتباط باشید.

mitra.jajarmi@yahoo.com