وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۳۲ | بازی زیرپوستی پسرک گفت: «گیسوانت ستارهباران است؛ چشمهایت آفتابی. از سرانگشتانت نوازش...» میترا جاجرمی 27 مهر 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۳۱ | دوقلوها دوقلو بودند؛ دوقلوهای بههمچسبیده.همیشه دست در دست هم بودند، با هم حرف میزدند، با هم میخندیدند، با هم میگریستند. حتی با هم و زیر یک سقف کار میکردند... میترا جاجرمی 20 مهر 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۳۰ | اولین فرمان رئیسجمهور جدید از مادرش دل خوشی نداشت. اولین فرمانش ممنوعیت... میترا جاجرمی 14 مهر 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۲۹ | شورخند مرد گفت: «اگه یه روز یه زن دیگه بگیرم، چی کار میکنی؟»دریا لبخند زد: «تو این کارو نمیکنی... میترا جاجرمی 13 مهر 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۲۸ | چه کسی زیباتر است؟ زن گفت: «ای آینه! به من بگو آیا کسی از من زیباتر هست؟»آینه زیر لب گفت: «هست.»زن برآشفت: «او کیست؟» میترا جاجرمی 07 مهر 1404