وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۲۴ | خاکپرور رمانهای زیادی نوشت که هیچکدام مجوز چاپ نگرفت. در واپسین لحظههای زندگیاش با صدایی لرزان گفت... میترا جاجرمی 20 مرداد 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۲۳ | دنبالت میآم ماشینش پتپت میکند و خاموش میشود. اینجا، وسط بیابان، تنها مانده. هیچ اتومبیل دیگری در جاده دیده نمیشود. موبایلش را برمیدارد؛ آنتن ندارد. میترا جاجرمی 18 مرداد 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۲۲ | رسالهی وزوزیه رسالهای نوشته بود در باب علایق مگسها. چکیدهاش این بود: «مگسها فقط دور چیزهای بالقوه فاسد و مضر جمع میشوند. چه آن شیء شیرینی باشد... میترا جاجرمی 08 مرداد 1404
وبلاگ داستانک داستانک شمارهی ۲۱ | لبهی سرسره پسربچه دست پدرش را محکم گرفته بود. حدود چهار سال داشت و میپنداشت پدرش قهرمان است و ... میترا جاجرمی 05 مرداد 1404