رؤیای نوشتن | فصل پنجم
آتنا پس از یک ماه تلاش بیوقفه، امروز با استاد دیدار میکرد. وقتی وارد دفتر شد، استاد داشت کتاب میخواند. کنجکاو شد بداند چه کتابی است. استاد فهمید. لبخند زد و گفت: «این یه کتاب در مورد اینستاگرامه. میدم بهت تا بخونی. خیلی میتونه بهت کمک کنه تا دید وسیعتری نسبت به اینستاگرام و نحوهی کار در اون پیدا کنی. این یه ماه چهطور بود؟ خوب پیش رفتی؟»