میگوید: «سؤال بزگ این است که چگونه نویسنده بمانیم با این همه روزمرگیهای سخت زندگی.» اما در نگر من پرسش این است که چگونه نویسنده نمانیم با این همه روزمرگی.
آیا تا کنون واژهی کاریکلماتور را شنیدهاید؟ آیا میدانید این کلمه چطور به ادبیات فارسی راه یافته است؟ آیا کاریکلماتورنویسان موفق ایران را میشناسید؟ آیا دوست دارید خودتان هم کاریکلماتورهای زیبا بنویسید؟برای اینکه با این سبک ادبی آشنا شوید و همهچیز را دربارهی کاریکلماتور بدانید با من در این مقاله همراه شوید.
میگفت: «داستان نوشتن چه فایدهای دارد؟ این داستانها چه گرهی از مشکلات مردم باز میکند؟»از این موضوع بگذریم که فردی با چنین نگرشی اصلاً در دورهی داستاننویسی چه میکند. هزاران راه برای کمک کردن به دیگران هست؛ مگر ما در زندگی فقط یک کار انجام میدهیم و آن هم داستان نوشتن است؟
آتنا تصمیم گرفت در نوشتن بیشتر دقت کند تا دیگر چنین اشتباهاتی نکند. هر جملهای که مینوشت، دوباره برمیگشت و بررسیاش میکرد. با خودش میگفت: «آیا تمام کلماتو درست نوشتم؟ آیا املای این کلمه به همین شکله؟ آیا میتونم این جمله رو یه جوری بنویسم که زیباتر به نظر بیاد؟» همین وسواس باعث شد نوشتن روزبهروز برایش سختتر شود. دو ساعت زمان میگذاشت، اما سه خط هم نمینوشت؛ درنتیجه بهندرت هم چیزی منتشر میکرد.
آتنا پس از یک ماه تلاش بیوقفه، امروز با استاد دیدار میکرد. وقتی وارد دفتر شد، استاد داشت کتاب میخواند. کنجکاو شد بداند چه کتابی است. استاد فهمید. لبخند زد و گفت: «این یه کتاب در مورد اینستاگرامه. میدم بهت تا بخونی. خیلی میتونه بهت کمک کنه تا دید وسیعتری نسبت به اینستاگرام و نحوهی کار در اون پیدا کنی. این یه ماه چهطور بود؟ خوب پیش رفتی؟»