بایگانی نوشته‌ها

فریدا، تو با قلب خسته‌ی من چه کردی؟

فریدا، تو با قلب خسته‌ی من چه کردی؟

در حال دوردور در کتابراه هستم که چشمم به رمان تازه‌ای از «فریدا مک فادن» می‌افتد. من هم که از طرفداران پروپاقرصش هستم، مثل خری که تی‌تاپ دیده ذوق می‌کنم. اما یک لحظه... دروغ پنهان شوهر بیوه‌زن؟ اسم کتاب چرا شبیه اسم سریال‌های ترکی است؟
اگر نبینند

اگر نبینند

دوست نقاشی می‌گفت: «هر بار که به نمایشگاه بزرگان نقاشی می‌روم، تا چند روز حس می‌کنم کارم بیهوده است. وقتی چنین شاهکارهایی هست، چرا من باید نقاشی کنم؟ اما بعد به خودم دلداری می‌دهم که بگذار آیندگان درباره‌ی کارت قضاوت کنند.
پایان باز یا گوگیجه گرفتن نویسنده؟

پایان باز یا گوگیجه گرفتن نویسنده؟

نسخه‌ی نمونه‌ی کتابی را در یکی از نرم‌افزارهای کتاب‌خوان مطالعه می‌کنم. داستان هیجان‌انگیز و جالبی به‌نظر می‌رسد. بخش دیدگاه‌ها را بررسی می‌کنم. همه توافق دارند که داستان جذابی است. کتاب را می‌خرم و شروع به خواندن می‌کنم. تعلیق و هیجان داستان رفته‌رفته بیش‌تر می‌شود.
دکتر نون چه کسی را دوست داشت؟

دکتر نون چه کسی را دوست داشت؟

با مرگ آغاز می‌شود. زن دکتر «نون» مرده و او جنازه‌اش را دزدیده و به خانه برده است. از داستان‌هایی که «مرگ» نقش کلیدی در ان بازی می‌کند فراری‌ام. می‌دانم که نباید بخوانمش؛ که اگر بخوانمش، گرفتارش می‌شوم. اما جادوی کتاب مرا به خود می‌خواند. با خودم می‌گویم: «چند صفحه‌اش را می‌خوانم و دیگر ادامه نمی‌دهم». می‌خوانم و می‌خوانم، و چشم که باز می‌کنم به پایان کتاب رسیده‌ام.
نگاهی به کتاب «مارتین ایدن»

نگاهی به کتاب «مارتین ایدن»

«مارتین ایدن» جوانی است نوزده‌ساله و بسیار فقیر. او ملوان است و گاهی به سفرهای دریایی می‌رود. زندگی‌اش صرف نوشیدن، ارتباطات سطحی با زن‌ها و دعواهای خیابانی می‌شود. شاید بتوان گفت او نمونه‌ی یک جوان لات و لاابالی است. یک روز پسری را از دعوایی نجات می‌دهد و به این واسطه با خانواده‌ی پسر آشنا می‌شود.
روزنوشت‌های من
عضویت خبرنامه
عضو خبرنامه ماهانه وب‌سایت شوید و تازه‌ترین نوشته‌ها را در پست الکترونیک خود دریافت کنید.
آدرس پست الکترونیک خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...

ارتباط با من

می توانید با من از طریق ایمیل یا دایرکت اینستاگرام در ارتباط باشید.

mitra.jajarmi@yahoo.com