فیلم «طاقت بیار لطفاً»، داستان زندگی یک دختر جوان مبتلا به اوتیسم را روایت میکند که تلاش میکند تا با دستنوشتهی 500 صفحهایاش در مسابقهی نویسندگی «پیشتازان فضا» شرکت کند. شاید فیلم برای مخاطب عام چندان جالب و سرگرمکننده نباشد اما برای علاقهمندان نوشتن و نویسندگی نکات آموزندهای دربر دارد.
دیروز وقت دندانپزشکی داشتم. یک سالی بود که به دندانپزشکی نرفته بودم. خانم منشی در را برایم گشود و با تعجب گفت: «چقدر خوشگل شدی خانم دکتر، موهات چقدر قشنگ شده». خانم منشی زن مهربانی است. از بچگی او را میشناسم اما اهل تعریف کردن از ظاهر کسی نیست. با خودم گفتم حتمن امروز خوشحال است که من به نظرش زیبا میرسم.
مدتی قبل در یکی از گروههای نویسندگی پیام عجیبی دیدم. یکی از اعضا در پاسخ به دوستی نوشته بود: «اگه میخوای نویسندهی موفقی باشی حتماً باید برونگرا بشی».
این فیلم داستان نویسندهای است که اتفاقی با یک انجمن ادبی آشنا میشود و تصمیم میگیرد تجربیات اعضای این انجمن دربارهی جنگ را مکتوب و منتشر کند. فیلم را بنا به توصیهی دوست عزیزم، «فرزانه کردلو» تماشا کردم و چون دیدن آن برایم لذتبخش بود، تصمیم گرفتم آن را به شما هم معرفی کنم.
چند روز قبل خانم نویسنده پستی در اینستاگرام دید با این مضمون: «من کتابهای زیادی میخرم. همهجای خانه یک کتاب نیمهتمام افتاده بود. من کتاب نمیخواندم، معتاد به کتابخواندن شده بودم. اعتیاد حتی به کار خوب هم باعث تباهی است.» در پایان هم نوشته بود: «امسال خرید کتاب را تحریم میکنم».
چند شب قبل داشتم بیهدف کانالهای ماهواره را بالا و پایین میکردم که توجهم به یک فیلم جلب شد. اسم فیلم «امیلی» بود و چند دقیقهای از فیلم را که دیدم، متوجه شدم سرگذشت امیلی برونته است. خوشحال شدم. امیلی برونته یکی از نویسندگان محبوب من است.
اولین بار که مجبور شدم همزمان با شنیدن موسیقی، بنویسم در یک جلسهی آموزشی بودم. نتیجه فاجعه بود حتی چند جمله هم نتوانستم بنویسم. اصلاً نمیتوانستم حواسم را جمع کنم و در عجب بودم که دیگران با وجود موسیقی چهگونه میتوانند بنویسند.