وبلاگ

رؤیای نوشتن | فصل چهارم

رؤیای نوشتن | فصل چهارم

آتنا نمی‌خواست مزاحم استاد شود، بنابراین تصمیم گرفت در گوگل جست‌وجو کند تا شاید راه‌حلی برای مشکلش پیدا کند. در گوگل عبارت «تکنیک‌های افزایش تمرکز» را تایپ کرد. اولین نتیجه تکنیکی بود به اسم پومودورو. با خودش گفت: «چه اسم جالبی.» وارد اولین نتیجه شد و شروع به خواندن کرد:
چرا روزانه‌نویسی مهم‌تر از خاطره‌نویسی است؟ | اهمیت نوشتن یادداشت روزانه

چرا روزانه‌نویسی مهم‌تر از خاطره‌نویسی است؟ | اهمیت نوشتن یادداشت روزانه

چند روز قبل خانمی از اقوام مهمان ما بود. داشت برای مادرم خاطره‌ای تعریف می‌کرد. من بارها این خاطره را شنیده بودم و جزء به جزء آن را از بَر بودم. اما در کمال تعجب دیدم که این بار، آن خانم خاطره‌اش را با پایانی متفاوت تعریف کرد. پایانی که صدوهشتاد درجه با چیزی که قبلاً شنیده بودم، تفاوت داشت. قبلاً درمورد این‌که ذهن با گذر زمان، خاطرات را دستکاری می‌کند، شنیده بودم. اما تجربه کردن آن به‌صورت زنده تا به حال برایم اتفاق نیفتاده بود.
رؤیای نوشتن | فصل سوم

رؤیای نوشتن | فصل سوم

آتنا با خودش گفت: «شاید بتونم برم کتابخونه، ولی نه. نمی‌شه که هر ساعتی برم کتابخونه. تازه نمی‌تونم همه‌ی کتاب‌ها و دفتر و دستکم‌و با خودم ببرم. کافه هم که نمی‌تونم برم. اصلاً تو جای شلوغ، تمرکز ندارم. پس چی‌کار کنم؟» ناگهان جرقه‌ای در ذهن آتنا زده شد. یادش آمد که یک اتاق نسبتاً بزرگ در طبقه‌ی پایین خانه‌شان دارند که از آن به‌عنوان انباری استفاده می‌کنند.
کاریکلماتور چیست و چگونه تعریف می‌شود؟

کاریکلماتور چیست و چگونه تعریف می‌شود؟

برای شناخت کاریکلماتور، ابتدا باید این واژه را تعریف کنیم و بدانیم منظور از کاریکلماتور چیست. طی این مدتی که کاریکلماتور می‌نویسم، با جملات زیادی مواجه شده‌ام که هیچ‌کدام کاریکلماتور نبوده‌اند.
چرا باید کتاب «اگر می‌توانید حرف بزنید پس حتماً می‌توانید بنویسید» را بخوانید؟

چرا باید کتاب «اگر می‌توانید حرف بزنید پس حتماً می‌توانید بنویسید» را بخوانید؟

کتاب «اگر می‌توانید حرف بزنید پس حتماً می‌توانید بنویسید» اولین کتابی بود که در زمینه‌ی آموزش نویسندگی خواندم. با این کتاب در یکی از لایوهای استاد کلانتری آشنا شدم. نام کتاب به‌قدری کنجکاوم کرد که مشتاق شدم آن را بخرم. تا آن روز به نوشتن مثل حرف زدن نگاه نکرده بودم. کتاب را اینترنتی تهیه کردم و بااشتیاق شروع به خواندن کردم.
رؤیای نوشتن | فصل اول

رؤیای نوشتن | فصل اول

آتنا با صدای زنگ ساعت، از خواب بیدار شد. خمیازه‌ای کشید، کش‌وقوسی به بدنش داد و با بی‌حالی از جایش برخاست. انگیزه‌ای برای رفتن به سر کارش نداشت. آتنا پزشک پوست و زیبایی بود و در یک کلینیک تخصصی کار می‌کرد اما علاقه‌ای به شغلش نداشت. خودش هم نمی‌دانست برای چه به این کار ادامه می‌دهد. اشتهایی به صبحانه نداشت، با این حال چند لقمه‌ای خورد.
روزنوشت‌های من
عضویت خبرنامه
عضو خبرنامه ماهانه وب‌سایت شوید و تازه‌ترین نوشته‌ها را در پست الکترونیک خود دریافت کنید.
آدرس پست الکترونیک خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...

ارتباط با من

می توانید با من از طریق ایمیل یا دایرکت اینستاگرام در ارتباط باشید.

mitra.jajarmi@yahoo.com